قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

فرهنگ عاشورا(5)

تباكى

خود را به گريه زدن،خود را گريان نشان دادن،خود را شبيه گريه كننده ساختن،حالت گريه به خود گرفتن.در راه احياى عاشورا و سوگوارى بر عزاى حسين «ع »،هم گريستن،هم گرياندن و هم حالت گريه داشتن ثواب دارد.حتى اگر كسى نگريد يا گريه اش نيايد،گرفتن اين حالت،هم در خود شخص حالت اندوه و تحسر ايجاد مى كند،هم به مجلس عزا،چهره و رنگ غم مى بخشد.تباكى،همسويى با داغداران سوگ عاشوراست و مثل گريستن و گرياندن است.در حديث امام صادق «ع »است:«من انشد فى الحسين شعرافتباكى فله الجنة »[1] هر كه در باره حسين،شعرى بگويد و تباكى كند،بهشت براى اوست.
در حديثى هم كه سيد بن طاووس نقل كرده،چنين است:«من تباكى فله الجنة »[2] و درحديث قدسى آمده است:«يا موسى!ما من عبد من عبيدى فى ذلك الزمان بكى او تباكى و تعزى على ولد المصطفى الا و كانت له الجنة ثابتا فيها»[3] اى موسى هر يك از بندگانم كه در زمان شهادت فرزند مصطفى «ص »گريه كند يا حالت گريه به خود گيرد و بر مصيبت سبط پيامبر تعزيت گويد،همواره در بهشت خواهد بود.
البته غير از تباكى در مصيبت ابا عبد الله الحسين «ع »،حالت گريه به خود گرفتن درمناجات و دعا و از خوف خدا نيز مطلوب است و اين از نمونه هاى روانى تاثير ظاهر درباطن است. رسول خدا«ص »در اين زمينه به ابوذر غفارى فرمود:«يا اباذر!من استطاع ان يبكى فليبك،و من لم يستطع فليشعر قلبه الحزن و ليتباك،ان القلب القاسى بعيد من الله »[4] هر كه مى تواند گريه كند،پس بگريد و هر كه نتواند،پس در دل خويش حزن قراردهد و تباكى كند، همانا قلب قساوت گرفته،از خداوند دور است.امام صادق «ع »در باره گريه بر گناه خويش و از خوف خدا مى فرمايد:«ان لم يجئك البكاء فتباك،فان خرج منك مثل راس الذباب فبخ بخ »[5] اگر گريه ات نمى آيد،خود را به حالت گريه درآور،پس اگر به اندازه سر مگسى اشك بيرون آمد، پس مرحبا به تو.

تحريفهاى عاشورا

نهضت عاشورايى امام حسين «ع »،با انگيزه امر به معروف و نهى از منكر و براى نجات اسلام و مبارزه با طغيان بود.اهداف و آرمانهاى مقدس،چهره هاى متعالى و درخشان وانگيزه هايى اجتماعى و سياسى داشت.آن همه تشويق براى گريه بر سيد الشهدا وعزادارى براى سيد مظلومان نيز،براى زنده نگهداشتن اين مكتب جهاد و شهادت و حفظ ارزشها بود.متاسفانه در طول تاريخ،تحريفهايى چه در انگيزه ها و اهداف،چه درچهره هاى حماسه ساز و چه در برنامه هاى مربوط به عاشورا انجام شد.
تحريفهاى عاشورا،برخى به «محتوا»بر مى گردد،برخى به «شكل »و برخى به «افراد».
كتابهايى كه به عنوان مقتل نوشته شد و روضه هايى كه براى عاشورا گفته و خوانده شد، گاهى چون با انگيزه گرياندن مستمعين بود،آميخته به مطالب ضعيف،غير مستند و احيانادروغ گشت.علاقه اى كه به چهره هاى عاشورايى وجود داشت،سبب شد در حوادث آن حماسه،غلوها و مبالغه هايى نقل شود كه غير عقلى و باور نكردنى است.آمار و ارقام كشته ها و برخى حوادثى كه بظاهر غم انگيز و سوزناك بود،بر اصل واقعه افزوده شد.
انگيزه آن حماسه اجتماعى و خونين نيز،گاهى تا حد«كشته شدن براى شفاعت ازگنهكاران امت »تنزل يافت.نوع برخوردهاى امام حسين «ع »،زينب و امام سجاد«ع »وكودكان و اهل بيت، گاهى به صورت عجز و لابه و ذلت و حقارت در برابر فاسقانى چون يزيد و عمر سعد و ابن زياد و شمر و...در آمد و خواسته بزرگ امام در اين ميدان حماسه،كه رد بيعت با حكومت جور بود، به درخواست جرعه اى آب براى لب عطشان خويش ياگلوى خشك على اصغر در آمد.
در روضه هايى كه خوانده مى شد و تعزيه هايى كه برپا مى گشت و شعرها و نوحه هايى كه سروده و اجرا مى شد،از زينب و امام سجاد و مسلم بن عقيل و سكينه و...چهره هايى ارائه گشت كه با روح بلند و عزتمند و بزرگوار آن خاندان شرف و كرامت،ناسازگار بود.
حتى خصومت ديرين امويان با اساس دين و وحى و نبوت،به دشمنى شخصى حسين «ع »و يزيد تبديل شد.رسالت يارى رساندن به جبهه گسترده حسينى در طول تاريخ،تنها به سطح گريستن بر تشنگى و مظلوميت آل عبا پايين آمد و بيش از روضه فكر امام حسين «ع »،روضه جسم پاره پاره او و بيش از پيام خونين سيد الشهدا،حلقوم بريده ابا عبد الله مطرح شد.حتى مبارزه دشمنان با اصل اقامه عزا براى سالار شهيدان(كه بى ثمر بود)تبديل شد به آزادى مراسم و ترويج شعائر،ولى همراه با مسخ حقيقت عاشوراو فلسفه قيام كربلا،كه اينگونه برنامه ها،هيچ تعارضى با سلطه ستم و فسق نداشته باشد واين بزرگترين تحريف محتوايى عاشورا بود.در حالى كه در تاريخ شيعه،قيام توابين،پس از گريه بر مزار شهداى كربلا و ياد مظلوميت امام حسين «ع »شكل گرفت و شيعيان درسرزمين كربلا و با الهام از عاشورا،به رهبرى سليمان بن صرد،قيامى را شكل وسازماندهى دادند.و عاشورا،تكليف آور براى هر مسلمان بود،نه آنكه امام،يك وظيفه خاص و دستور خصوصى داشته باشد.
اعتقاد به شفاعت سيد الشهدا و نيز ثوابهاى فراوان براى اشك ريختن بر آن حضرت وهمچنين نتايج ارزشمند محبت و ولايت اهل بيت «ع »،همه صحيح است،اما اين مسائل بگونه اى يكجانبه طرح شد كه بسيارى از علاقه مندان اهل بيت،تعارضى ميان گريستن برحسين «ع »و ارتكاب فسق و فجور و زير پا نهادن حق الناس و ترك وظايف ندانند واميدشان به حسين «ع »باشد،هر چند كه غرق گناه باشند!امام سجاد«ع »كه همان روح حسينى و شجاعت علوى را داشت و در عاشورا به مصلحت الهى بيمار بود و توان جنگيدن نداشت،در پى همين تلقينات تحريف شده،به «امام بيمار»شهرت يافت و دراذهان عموم،به صورت مردى لاغر،رنگ پريده،بى حال و زرد چهره و عصا به دست جلوه كرد.حتى قضايايى بى اساس،همچون حجله عروسى قاسم نوجوان در شب عاشورا،به عنوان دستمايه اشگ گرفتن از اهل عزا،به مرثيه ها و مقتلها راه يافت وقضايايى به نام رؤيا و خواب(راست يا دروغ)باب شد و دهان به دهان و سينه به سينه نقل گشت و بتدريج،حالت يك امر مسلم و قطعى يافت.آنچه وظيفه آگاهان ودست اندركاران است،هم تبيين صحيح قيام حسينى،هم ارائه مقتل و روضه صحيح ومستند،هم جلوگيرى از خواندن مرثيه هاى دروغ و مرثيه خوانان ناصالح و مداحان كاسب و واعظان بيسواد و بى مطالعه است.در يكى دو دهه اخير،هم كتابهاى ارزشمندى درتحليل ماهيت و اهداف قيام حسينى تاليف شده،هم اشعار با محتوا و منطبق با روح عاشورا سروده شده است و هم برخى از اين تحريفهاى لفظى و محتوايى بازگو و معرفى شده است.[6]الهامى كه در انقلاب اسلامى ايران و در جبهه هاى دفاع مقدس،از عاشورا و كربلاگرفته شد،بهترين استفاده از چهره تحريف نشده عاشوراست.و اگر شيعه بتواند«مكتب عاشورا»را آنگونه كه هست و بوده،به جهانيان معرفى كند،بى شك منبع الهام همه آزاديخواهان مبارزى خواهد شد كه در پى الگوى راستين براى انقلاب و مبارزه با ستم اند.

تخريب قبر امام حسين «علیه السلام »

الهام بخشى تربت خونين سيد الشهدا«ع »در راه مبارزه با ستم،سبب شد كه شيعه،همواره مرقد آن شهيد را تكريم و بر گرد آن تجمع كند.توصيه هاى اكيد ائمه نيز نسبت به زيارت قبر امام حسين «ع »اين شور و الهام را مى افزود.همين سبب شد كه حكام ستمگرهمواره احساس خطر كنند و اين كانون را از هم بپاشند.از دوران بنى اميه كه زيارت آن حضرت،ممنوع و تحت كنترل بود،تا زمان هارون الرشيد كه حتى درخت سدرى را كه سايه بان زائران بود قطع كردند[7]، تا زمان متوكل عباسى كه اوج آن سختگيريها و ممانعتهابود،تا زمان استيلاى وهابيون و غارت كربلا و تخريب حرم حسينى،همه و همه گوياى وحشت دشمنان حق و اهل بيت،از جلوه گرى اين خورشيدهاى تابان بود.
متوكل عباسى،پاسگاهى در نزديكى كربلا زده و به افراد خويش فرمان اكيد داده بودكه:هر كس را ديديد قصد زيارت حسين را دارد،بكشيد.[8] به امر متوكل،هفده بار قبرحسين «ع »را خراب كردند.[9] در يكى از اين نوبتها،«ديزج يهودى »را مامور تغيير و تبديل و تخريب قبر مطهر كرد.او نيز با غلامان خويش سراغ قبر رفت و حتى قبر را شكافت و به حصيرى كه پيكر امام در آن بود برخورد كرد كه از آن بوى مشك مى آمد.دوباره خاك روى آن ريختند و آب بستند و آن زمين را مى خواستند با گاو،شخم بزنند كه گاوهاپيشروى نمى كردند.[10] هارون الرشيد نيز يك بار به والى كوفه فرمان داد تا قبر حسين بن على «ع »را خراب كند.اطراف آن را عمارتها ساخته و زمينهايش را زير كشت و زراعت بردند.[11]به متوكل خبر دادند كه مردم در سرزمين «نينوا»براى زيارت قبر حسين «ع »جمع مى شوند و از اين رهگذر،جمعيت انبوهى پديد مى آيد و كانون خطرى تشكيل مى شود.
متوكل به يكى از فرماندهان ارتش خود در معيت تعدادى از لشگريان ماموريت داد تامرقد مطهر را بشكافند و مردم را متفرق ساخته،از تجمع بر سر قبر آن حضرت و زيارت قبر او جلوگيرى كنند.او هم طبق دستور،مردم را از پيرامون قبر پراكنده ساخت.اين حادثه در سال 237 هجرى بود.ولى مردم در موسم زيارت،باز هم تجمع كرده،عليه او شورش كردند و بى باكانه به ماموران خليفه گفتند:اگر تا آخرين نفر هم كشته شويم،دست برنمى داريم.و بازماندگان ما به زيارت خواهند آمد.وقتى حادثه به متوكل گزارش شد،به آن فرمانده نوشت كه دست از مردم بردارد و به كوفه بازگردد و چنين وانمود كند كه مسافرتش به كوفه در رابطه با مصالح مردم بوده...تا اينكه در سال 247 باز تجمع مردم زياد شد.به نحوى كه در آن محل، بازارى درست شد.مجددا بناى سخت گيرى گذاشتند.[12]روز به روز بر زائران افزوده مى شد، متوكل سردارى فرستاد و ميان مردم اعلام كردند كه ذمه خليفه از كسى كه به زيارت كربلا رود بيزار است.باز هم آن منطقه را ويران كردند وآب بستند و شخم زدند و قبر را شكافتند.[13] اينگونه برخوردها و جفاها،همه براى پراكندن مردم از گرد اين كانون حرارت و شوق بود،اما كمترين نتيجه اى نمى گرفتند و بر شوق مردم افزوده مى شد.«بهاى وصل تو گر جان بود، خريدارم ».كربلا،سنگر مقاومت مى گشت و كعبه اهل حقيقت و ولا.
آرى...«زيارت اين خاك است كه توده مردم را يارى مى دهد تا به انقلاب حسين «ع »وبه جهاد و مبارزه او عليه ظلم بينديشند و به رسوا كردن دستگاه حاكم بنشينند.چنين است كه اين خاك-خاك كربلا-سمبل و شعار مى شود و طواف آرامگاه حسين،با صد طواف كعبه مقابل مى شود و حتى بر آن ترجيح مى يابد».[14]وهابيان نيز در سال 1216 ه.ق.به كربلا حمله كردند و اين تهاجمها،ده سال ادامه داشت.هم شهر را غارت و هم مردم را قتل عام و هم قبر مطهر را خراب كردند.يك بارهم «امير مسعود»در سال 1225 با سپاهى متشكل از 20 هزار جنگجوى وهابى به نجف واز آنجا به كربلا تاختند.[15]در عصر حاضر نيز،حكومت بعثى عراق،براى در هم كوبيدن حركت انقلابى شيعيان اين سرزمين،در سال 1370 ش.با انواع سلاحها مردم را در نجف و كربلا به خاك و خون كشيد و با توپخانه،گنبد و بارگاه امام حسين «ع »را مورد هجوم قرار داد.و اين پس از قيام مردمى بر ضد حكومت «صدام »بود كه شهر نجف و كربلا را به تصرف در آوردند و رژيم عراق،براى باز پس گيرى آنها از دست انقلابيون،با خشونت تمام وارد ميدان شد وساختمان حرم امير المؤمنين و سيد الشهدا و حضرت ابا الفضل عليهم السلام و گنبد و دربهاو ضريح،آسيب ديد.اين جنايتها سبب شد رهبر انقلاب اسلامى،آيت الله خامنه اى طى اطلاعيه اى ضمن محكوم كردن تجاوزات رژيم بعث عراق به حرمها و شهرهاى مقدس، روز پنجشنبه 8 ذى قعده 1411 ق.برابر با دوم خرداد 1370 ش.را عزاى عمومى اعلام كرده،به سوگ بنشيند.[16] در بخشى از اين اطلاعيه آمده است:«...با يورش وحشيانه به نجف و كربلا، آن كردند كه قلم از شرح آن عاجز است و بر عتبات عاليات و مسلمانان ومردم عراق و حوزه هاى علميه،آن روا داشتند كه طواغيت ستمگر و خون آشام بنى اميه وبنى عباس هم روا نداشته بودند و چنان ضايعه و جراحتى بر قلب دوستان اهل بيت واردكردند كه سنگينى آن را با هيچ فاجعه اى در اين زمان،نتوان قياس كرد.«هيجوا احزان يوم الطفوف...».[17]

تربت

خاك.خاك قبر امام حسين «ع ».تربت به معناى مقبره هم آمده است.در فارسى هم «رفتن سر خاك »به معناى زيارت قبر است.خداوند،به پاس فداكارى عظيم امام حسين «ع »و شهادتش در راه احياى دين،آثار ويژه و احكام خاصى در تربت مقدس سيد الشهدا و خاك كربلا قرار داده است.تربت خونين كربلا كه در برگيرنده آن پيكر پاك است،الهام بخش فداكارى و عظمت و يادآور جان باختن در راه ارزشهاى الهى است.ازاين رو،هم سجده بر آن تربت مستحب است، هم ذكر گفتن با تسبيح تربت،فضيلت بسياردارد،هم شفا دهنده بيمارى است،هم شايسته است كه هنگام دفن ميت،اندكى تربت همراه او گذاشته شود يا با حنوط مخلوط شود،هم دفن شدن در كربلا ثواب دارد و ايمنى از عذاب مى آورد و هم نجس ساختن آن حرام است و اگر در بيت الخلا بيفتد بايد از آنجاپرهيز كرد يا از آنجا در آورد و احكام و آثار ديگر كه در فقه مطرح است[18].
رسول خدا«ص »مقدارى تربت كربلا به «ام سلمه »داد و فرمود:هر گاه ديدى اين خاك،تبديل به خون شد،بدان كه حسين «ع »كشته شده است.[19]گر چه خوردن خاك،حرام است،اما خوردن اندكى از خاك قبر سيد الشهدا به نيت شفاگرفتن(استشفاء)جايز،بلكه مؤكد است و آداب و حدودى دارد.[20] امام رضا«ع »فرمود:
«كل طين حرام كالميتة و الدم و ما اهل لغير الله به،ما خلاطين قبر الحسين «ع »فانه شفاء من كل داء»[21] هر خاكى حرام است،مثل مردار،خون و ذبح شده بى نام خدا،مگر خاك قبرحسين «ع »كه درمان هر درد است.امام صادق «ع »فرمود:«فى طين قبر الحسين شفاء من كل داء و هو الدواء الاكبر».[22] در خاك قبر حسين «ع »شفاى هر درد است و آن دواى بزرگتر است.روايت است كه از فضيلتهاى ويژه حسين بن على «ع »اين است:«الشفاء فى تربته و الاجابة تحت قبته و الائمة من ذريته ».[23]امام صادق «ع »دستمال زردى داشت كه در آن تربت حضرت سيد الشهدا بود.وقت نماز كه مى شد همان تربت را در موضع سجودش مى ريخت و بر آن سجده مى كرد.[24] و نيزآن حضرت فرمود:«السجود على تربة الحسين يخرق الحجب السبع ».[25] سجده بر تربت حسينى،حجابهاى هفتگانه را كنار مى زند.همچنين روايت شده است كه امام صادق «ع »
جز بر تربت سيد الشهدا سجده نمى كرد،به عنوان فروتنى و تواضع در برابر خداوند: «كان الصادق لا يسجد الا على تربة الحسين تذللا لله و استكانة اليه ».[26] نسبت به برداشتن كام نوزادان با تربت كربلا نيز احاديث فراوانى است،از جمله از امام صادق «ع »روايت است كه: «حنكوا اولادكم بتربة الحسين فانها امان ».[45] كام فرزندان خود را با تربت حسين «ع »
برداريد،كه اين تربت،امان است.در سنتهاى چاووش خوانى،اشاره به سيب بهشتى[27] وبوى سيب از تربت امام حسين «ع »مى كردند و مى خواندند:(بوى سيب).
ز تربت شهدا بوى سيب مى آيد
ز طوس،بوى رضاى غريب مى آيد
آنچه به تربت سيد الشهدا قداست و كرامت بخشيده،همان خون حسين «ع »و شهادت ثار الله است كه الهام بخش حريت و رادمردى و فداكارى در راه خداست.به تعبير امام خمينى «قدس سره »:«همين تربت پاك شهيدان است كه تا قيامت،مزار عاشقان و عارفان ودلسوختگان و دار الشفاى آزادگان خواهد بود.»[28] به همين جهات،هم «شفاخواهى »ازتربت سيد الشهدا«ع »وهم «شفايابى »در آستانه و حرم حسينى جزء فرهنگ شيعه و مستندبه روايات است.
شهادت،خاك را بوييدنى كرد
شهادت،سنگ را بوسيدنى كرد
علامه امينى «ره »مى نويسد:«آيا بهتر آن نيست كه سجده گاه،از خاكى قرار داده شود كه در آن، چشمه هاى خونى جوشيده است كه رنگ خدايى داشته است؟تربتى آميخته باخون كسى كه خداوند،او را پاك قرار داده و محبت او را اجر رسالت محمدى «ص »قرارداده است؟خاكى كه با خون سرور جوانان بهشت و وديعه محبوب پيامبر و خدا عجين گشته است؟...»[29]چه رازى در«تربت كربلا»نهفته است؟تربت كربلا،خاكى آميخته با«خون خدا»ست و شگفت نيست كه خون،به خاك،اعتبار بخشد و شهادت،در زمين و در و ديوار،آبرو وقداست بيافريند و خاك كربلا،مهر نماز عارفان گردد و در سجاده،عطر شهادت از تربت حسين «ع »به مشام عاشقان برسد و شفابخش دردها شود.درس گرفتن از تربت و فرات،تنها در مكتب زيارت ميسر است و سخن خاك را با دل،تنها گوش حسينيان كربلايى مى شنود.«...در آنجا تربتى است،گويا معدن مغناطيس،كه افراد عاشق را كه قابل جذب اند،مانند ذرات كوچك آهن،به سوى خود جذب مى كند.آنجا مضجع مقدس سرباز فداكارى است كه رؤساى جمهور و پادشاهان،قبل از آنكه رسم سرباز گمنام ونهادن دسته گل معمول گردد،عصاره گل،بهترين عطر را آوردند و بوسيدند و بوييدند وپاشيدند و آرزوى اين كردند كه كاش در برابرش جنگيده و اسلام را يارى مى كردند وكشته مى شدند.[30]شهيد مطهرى مى نويسد:«...تو كه خدا را عبادت مى كنى، سر بر روى هر خاكى بگذارى نمازت درست است،ولى اگر سر بر روى آن خاكى بگذارى كه تماس كوچكى،قرابت كوچكى،همسايگى كوچكى با شهيد دارد و بوى شهيد مى دهد،اجر و ثواب توصد برابر مى شود.»[31] در كربلا،خاندان معينى بودند كه متصدى تهيه مهر و تسبيح از تربت سيد الشهدا بودند و همه ساله مبلغ هنگفتى به والى بغداد مى پرداختند تا همچنان از اين امتياز برخوردار باشند.[32]

 

نويسنده: حجت الاسلام جواد محدثی

 

پي نوشت :

1- بحار الانوار،ج 44،ص 282.
2- همان،ص 288.
3- مستدرك سفينة البحار،نمازى شاهرودى،ج 7،ص 235.
4- مكارم الاخلاق،طبرسى،ص 462،بحار الانوار،ج 74،ص 79.
5- بحار الانوار،ج 90،ص 344.
6- مطالعه كتاب سودمند حماسه حسينى(3 جلد)از شهيد مطهرى در اين زمينه ها توصيه مى شود.همچنين مواردمتعددى از نقلهاى دروغ و حوادث بى اساس را كه در زبان مرثيه خوانان و در شعر و نثر مرثيه در باره حوادث كربلاست،در كتاب «لؤلؤ و مرجان »و در فصل لزوم پرهيز از دروغ و رعايت صدق در سخن،تاليف «محدث نورى »
مى توان خواند.همچنين كتاب «ستودگان و ستايشگران »كه مجموعه اى از ارشادهاى آيت الله خامنه اى در باره بايدها ونبايدها در امر مداحان و مرثيه خوانان است،خواندنى است، نشر«حوزه هنرى ».نيز،ر.ك:«التنزيه لاعمال الشيعه »،سيد محسن امين،(خلاصه اى از آن در«اعيان الشيعه »،ج 10،ص 373 به بعد آمده است)،«اكسير السعادة فى اسرارالشهادة »،سيد عبد الحسين لارى،«الايات البينات فى قمع البدع و الضلالات »،كاشف الغطاء،مقاله «امام خمينى،احياءو اصلاح شعائر حسينى »،سيد جواد ورعى،(ويژه نامه روزنامه جمهورى اسلامى با نام «عاشورا و امام خمينى »،خرداد74).
7- تاريخ الشيعه،مظفرى.ص 89،بحار الانوار،ج 45،ص 398.
8- بحار الانوار،ج 45،ص 404.
9- همان،ص 410،تتمة المنتهى،ص 241.
10- بحار الانوار،ج 45،ص 394.
11- تتمة المنتهى،ص 240
12- اعيان الشيعه،ج 1،ص 628،تراث كربلا،ص 34(با اختلاف در عبارات).
13- تتمة المنتهى،ص 241.
14- مجموعه آثار،شريعتى،ج 7(شيعه)ص 20.
15- براى آشنايى با فتنه ها و تهاجمات وهابيها به اعتاب مقدسه،از جمله ر.ك:«كشف الارتياب »، سيد محسن امين،«اعيان الشيعه »،ج 1،ص 628،«تراث كربلا»،سلمان هادى الطعمه،ص 262، «موسوعة العتبات المقدسه »،كربلا،جزء 1،ص 201،«فرقه وهابى »،محمد حسين قزوينى،«تاريخ كربلا»عبد الجواد كليددار،ص 234.
16- روزنامه هاى 31 ارديبهشت 1370.
17- قضاياى درگيريها در نجف و كربلا و حمله رژيم بعث به حرمهاى مطهر،در اخبار و گزارشهاى مطبوعات ارديبهشت 1370 درج شده است.از جمله ر.ك:«مرورى اجمالى بر تاريخ سياسى كربلا»انتشارات سازمان تبليغات اسلامى.نيز:«سيماى كربلا»،محمد صحتى.
18- براى توضيح بيشتر ر.ك:«دائره المعارف تشيع »،ج 4،ص 25.
19- سفينة البحار،ج 1،ص 122 و 463.
20- همان،ج 2،ص 103.
21- همان.
22- من لا يحضره الفقيه،ج 2،ص 599(چاپ جامعه مدرسين)،المزار،شيخ مفيد،ص 143.
23- مناقب،ج 4،ص 82.
24- منتخب التواريخ،ص 298.
25- بحار الانوار،ج 82،ص 153 و 334.
26- همان،ص 158 حديث 25.
27- وسائل الشيعه،ج 10،ص 410،روايات تربت را از جمله در وسائل الشيعه،ج 10،ص 408 تا 420 و ج 3،ص 607،المزار،شيخ مفيد،ص 143 و نيز بحار الانوار،ج 98،ص 118 ملاحظه فرماييد.
28- سفينة البحار،ج 1،ص 124.
29- صحيفه نور،ج 20،ص 239.
30- سيرتنا و سنتنا،علامه امينى،ص 166.در بحث تربت امام و الهامهاى قرآن از جمله ر.ك: مجله پيام انقلاب،شماره هاى 147 و 148(سال 1364).
31- اولين دانشگاه و آخرين پيامبر،شهيد پاك نژاد،ج 2،ص 43.
32- شهيد(ضميمه قيام و انقلاب مهدى)،ص 127.در زمينه تربت حسينى،از جمله ر.ك: «الارض و التربة الحسينيه »،شيخ محمد حسين كاشف الغطاء.
51- موسوعة العتبات المقدسه،ج 8،ص 289.


منبع : فرهنگ عاشورا
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه