شرمنده کرد حضرت عبّاس آب را
درهم شکست عزّت عبّاس آب را
فریادالعطش چو شدازخیمه ها بلند
تسخیرکرد همّت عبّاس آب را
شط فرات خواست فریبش دهد ولی
مغلوب کرد غیرت عبّاس آب را
منّت نهاد ومشک خود ازآب پر نمود
مسرور کرد منّت عبّاس آب را
تنها میان نهر فرات ایستاده بود
محزون نمود غربت عبّاس آب را
موجی بلند شد که بگوید بمان ، نرو
خاموش کرد سرعت عبّاس آب را
آمد روان شود بسوی خیمه ها ، گرفت
تیرجفا زحضرت عبّاس آب را
دستش زتن جداشد وآخش نشد بلند
تحقیر کرد جرات عبّاس آب را
حسرت نصیب شد چوتهی شدزآب مشک
شرمنده کرد خجلت عبّاس آب را
منبع : محمّد بهرامی اصل