اتمام حجت
در نهضت عاشورا امام حسين(ع) و يارانش پيش از آن كه جنگ درگيرد و دستدشمن به خون پاك آنان آلوده شود اتمام حجت ميكردندو با آيات بيّنات راه صحيح وحق را به آنها نشان ميدادند تا مبادا كسي از روي جهالت خود را دچار عذاب الهي كند.
در روز عاشورا حضرت ضمن خطبهاي كه ايراد كرد، اينگونه فرمود:
«به نسبت و تبار من بنگريد؛ آنگاه بهوجدان خويش باز گرديد و خود را سرزنشكنيد، ببينيد آيا كشتن من و هتك حرمتم براي شما رواست؟ آيا من پسر دختر پيامبرتاننيستم؟ آيا من پسر وصيّ و عموزاده پيامبر نيستم؟ آيا حمزه سيدالشهدا و جعفر طيّارعموي من نيستند؟ آيا اين سخن پيامبر به گوشتان نرسيده كه فرمود: اين دو ]حسن وحسين[ سرور جوانان بهشتند؟.... آنچه ميگويم حقّ است و تاكنون دروغي نگفتهام. اگرميپنداريد دروغ ميگويم از جابر بن عبدالله انصاري، ابوسعيد خدري، سهل ساعدي، زيدبن أرقم و أنس بن مالك بپرسيد كه ميگويند اين سخن را از پيامبر دربارة من و برادرمشنيدهاند. آيا اين كافي نيست كه دست به كشتنم نيالاييد؟».
افشاگري
در حادثة كربلا يكي از رسالتهاي بازماندگان حادثه افشاگري عليه دشمن بود وضربه زدن به رژيم اموي از طريق تبيين آنچه در كربلا گذشت. نقش امام سجاد(ع) وحضرت زينب در اين ميان حائز اهميت بود.
امام در نطقي كه در كوفه داشت، در حضور انبوه مردم اينگونه خود را معرفي كرد:
«اي مردم! هركس مرا ميشناسد، كه شناخته است و هر كس مرا نميشناسد، منعليبن الحسين هستم، پسر آنكه حرمتش را زير پا نهادند و نعمت را از او سلب كردند،مالش را به غارت بردند، خانوادهاش را به اسارت گرفتند، من پسر كسي هستم كه بيگناهاو را در كنار شطّ فرات سر بريدند».
و نيز حضرت، در خطابهاي كه در كاخ يزيد ايراد كرد اوصاف و فضائل پدرش وجدّش و همة خدمتها و فضيلتهاي دودمان خود را برشمرد تا آنجا كه صداي ضجّه وگرية همه بلند شد و يزيد براي جلوگيري از رسوايي بيشتر و بيم بروز فتنه به مؤذن گفتاذان بگويد تا شايد فضاي جلسه عوض شود، ولي حضرت از فرازهاي اذان هم در معرفيخود و رسوا ساختن يزيد استفاده كرد.
سخنرانيهاي حضرت زينب3 و حضرت امكلثوم3 نيز همين محتوا وجهتگيري را داشت.
ريشة عاشورا در سقيفه
عاشورا در واقع تجلي نهايت دشمنيهاي امويان با اهلبيت عصمت و طهارتبود كه با همدستي همة عواملِ پيدا و پنهان شكل گرفت، اگر وصيت پيامبر(ص) دربارةسرنوشت مسلمين پس از خودش عمل ميشد و ولايت حاكميت مييافت. آن بدعتها،رجعتها و شعلهور شدن آتش كينه و عداوت بازماندگان احزاب شرك و ضربهخوردگان ازتيغ اسلام بروز نمييافت، شهادت امام علي(ع) و يارانش در عاشورا برگي ديگر از آنستم نخستين بود، تيري كه روز عاشورا بر قلب حسين(ع) نشست و خون حضرت را برزمين ريخت، درواقع در روز سقيفه رها شده بود و در عاشورا به هدف نشست!
اين كه يزيد پس از كشتن امام(ع) مغرورانه ميگفت: كاش اجدادم و نياكانم بودندو شاهد اين انتقامگيري بودند، نشانة ديگري از همين كينة ديرينه است.
همچنين اين كه ابنزياد در كوفه بر سر مبارك سيدالشهدا(ع) جسارت ميكرد و باچوبي كه در دست داشت، بر لبهاي حضرت ميزد و ميگفت: «يوم بيوم بدر» باز همنشاندهندة ريشه داشتن كربلا در سقيفه است.
عبرتآموزي
حادثة كربلا، يكي از حودث الهامبخش و عبرتآموز است، در عين حال كه برايهمة حقجويان و عدالتخواهان و مبارزان راه حق و آزادي يكي از غنيترين منابعالهامبخش است، از نگاه ديگر، يكي از تلخترين حوادث و دردناكترين فجايعي است كهدر تاريخ اسلام به دست امت پيامبر پديد آمد و جا دارد دقيقاً مطالعه و عوامل بروز اينحادثة تلخ ريشهيابي شود.
مقام معظّم رهبري فرمودهاند:
«ملت اسلام جا دارد فكر كند كه چرا پنجاه سال بعد از وفات پيغمبر كار كشوراسلامي بهجايي رسيد كه همين مردم مسلمان از وزيرشان، اميرشان، سردارشان،عالمشان، قاضيشان، قاريشان گرفته تا اجانب و اوباش در كوفه و كربلا جمع شدند وجگرگوشة همين پيغمبر را با آن وضع فجيع بهخاك و خون كشيدند! خوب، بايد آدم بهفكر فرو رود كه چرا اينطوري شد؟... كار بهجايي برسد كه جلوي چشم مردم حرم پيامبر رابياورند توي كوچه و بازار به آنها تهمت خارجي بزنند».
پيامهاي سياسي اجتماعي
امر بهمعروف و نهي از منكر
امام حسين(ع) در ضمن بيان انگيزههاي قيام خويش به اين امر مهم اشارهميكند و ميفرمايد:
«اريد أن آمر بالمعروف و أنهي عن المنكر».
در مسير راه كربلا نيز در ضمن ايراد خطبهاي با اشاره به شرايط پيش آمده و اينكه دنيا دگرگون شده و معروف رخت بربسته و به حق عمل نميشود و از باطل دوري جستهنميشود شوق خود را با لقاي خدا و مرگ شرافتمندانه ابراز ميكند و زندگي در كنارستمگران را ماية نكبت ميشمارد و چنين شرايطي را زمينهساز قيام خود معرفيميكند.
اصلاح
«انّما خرجت لطلب الاصلاح في اُمة جدّي».
جهاد
خود حضرت در ديداري كه با «فرزدق» در مسير كوفه داشت، ضمن برشمردنفسادهاي حكومت «امويان» و تعطيل حدود الهي و رواج ميخواري و غارت اموالمردمفرمود:
«من سزاوارترين كسي هستم كه به ياري دين خدا برخيزم و شريعت مطهر او راعزيز بدارم و در راه او جهاد كنم تا كلام الهي برترين شود».
عدالتخواهي
در اين زمينه وظيفة علماي دين و در رأس آنان امامان بهحق سنگينتر است.امام حسين(ع) در يكي از سخنرانيهاي خويش با استناد به فرمايش حضرت رسول(ص)كه قيام عليه سلطة جابرانه را لازم ميشمارد، خود را شايستهترين فرد براي قيام جهتتغيير حكومت و ساختار سياسي معرفي ميكند.
اين هدف در سخن ياران امام(ع) نيز ديده ميشود، مسلمبن عقيل پس ازدستگيري خطاب به ابنزياد فرمود:
«ما آمدهايم تا به عدالت فرمان دهيم و به حكم قرآن فرا بخوانيم».
عزتخواهي
در جايي ديگر اينگونه زندگي حقيقي را تفسير ميكند : «مرگ در راه عزّت جزحيات جاويد نيست».
آنان كه در زندگي در راه اهداف خويش مبارزه ميكنند و سلطة بيداد رانميپذيرند، ملّت زندهاند اگر چه در اين راه همهكشته شوند و بههمين دليل، شهيد هموارهزنده است و با همين فلسفه شهداي كربلا حيات جاودانه يافتند.
هجرت
قرآن كريم از مهاجران به عظمت ياد ميكنند. در تاريخ اسلام نيز مهاجران بهحبشه و يثرب موقعيت و احترام داشتند و هجرت يك ارزش مكتبي بهحساب ميآمد وروي همين حساب مبدأ تاريخ قرار گرفت.
در نهضت عاشورا نيز امام حسين(ع) براي مقابله با حكومت جور، براي امر بهمعروف و نهي از منكر و در راه احياي دين دست به هجرت زد و مدينه را بهقصد مكّه ومكّه را بهسمت عراق پشتسر نهاد، حضرت هنگام خروج از مدينه آية (فخرج منها خائفاًيترقّب قال ربّ نجّني من القوم الظالمين) را تلاوت كرد كه به هجرت حضرت موسي(ع)از ظلم و ستم فرعون مربوط ميشود.
منابع
1ـ الاحتجاج، الطبرسي، احمدبن علي،م 560 ه ، نشر دارالنعمان، بيروت، لبنان.
2ـ الارشاد، شيخ مفيد،م 413 ه،نشر دارالمفيد،تحقيق مؤسسه آلالبيت:، قم.
3ـ بحارالانوار، مجلسي، محمدباقر،م 1111 ه ، نشر مؤسسة الوفاء،بيروت، لبنان.
4ـ حماسة حسيني، مطهري، مرتضي،م 1358 ش، مجموعة آثار، جلد 1(ع)، انتشاراتصدرا، تهران.
5ـ حياة الامام الحسين(ع)، قرشي، باقر شريف،معاصر، مطبة أدب، نجف اشرف.
6ـ صحيفة الحسين(ع)، قيومي اصفهاني، جواد،معاصر، مؤسسة نشر اسلامي،قم.
7ـ العوالم، بحراني، عبدالله،م 1130 ه،نشر مدرسة الامام المهدي(عج)،قم.
8ـ كلمات الامام الحسين(ع)،شريفي، محمود،معاصر،نشر دارالمعروف، قم.
9ـ مسند الامام الشهيد(ع)،عطاردي، عزيزالله،معاصر، انتشارات عطارد.
10ـ معالم المدرستين،عسكري، سيد مرتضي،معاصر، مؤسسة النعمان، بيروت،لبنان.
11ـ مناقب آل ابيطالب(ع)،ابن شهرآشوب،م 588 ه، مطبعة الحيدرية، النجف.
منبع : مجمع جهانی اهل البیت