قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

فرهنگ عاشورا

عظمت قيام و اوج فداكارى و ويژگيهاى ديگر امام و يارانش ‏سبب شده كه اظهار نظرهاى بسيارى درباره اين نهضت و حماسه آفرينان عاشورا داشته ‏باشند.

ايستادگى،مقاومت و پايدارى.مقابله با عواملى كه انسان را از تلاش در راه هدف بازمى دارد، تحمل سختيها و ناگواريها به خاطر پيروز شدن و انجام وظيفه.
در حادثه كربلا،زيباترين جلوه هاى صبر و پايدارى در راه عقيده و تحمل مشكلات مبارزه ترسيم شده و سبب ماندگارى و جاودانگى آن حماسه و پيروزى ابدى آن گروه اندك بر دشمنان انبوه شده است،همانگونه كه قرآن كريم مى فرمايد:«كم من فئة قليلة غلبت فئة كثيرة باذن الله و الله مع الصابرين »[1] و امير مؤمنان «ع »فرمود:«الصبريهون الفجيعة »[2] مقاومت،فاجعه و حادثه سخت را آسان مى كند.از سوى ديگر،براى مؤمنان،بر عامل غلبه بر سختيهاست و هر چه ميزان تحمل بيشتر باشد،سختى مصيبت كاسته مى شود و پروردگار نيز موهبت صبر را به مؤمنان عطا مى كند و به فرموده امام صادق «ع »،خداوند صبر را به اندازه مصيبت بر دلها وارد مى كند:«ان الله ينزل الصبر على قدر المصيبة ».[3]در حماسه عاشورا، «صبر»هم در گفتارها و شعارها و هم در عملها و رفتارها مشهوداست،هم در شخص سيد الشهداء«ع »،هم در عترت و ياران صبور و وفادارش.امام حسين «ع »آنگاه كه مى خواست از مكه به قصد عراق خارج شود،خطبه اى خواند كه درضمن آن آمده است:«رضى الله رضانا اهل البيت،نصبر على بلائه و يوفينا اجرالصابرين ».[4] رضايت و پسند ما خانواده،همان رضاى الهى است،بر بلا و آزمون او صبرمى كنيم،او نيز پاداش صابران را به ما عطا مى كند.در يكى از منازل ميان راه نيز،با توجه دادن همراهان به سختى مسير و استقبال از نيزه ها و شمشيرها و نياز ميدان عاشورا به دليرمردانى مقاوم و شكيبا بر زخم و مرگ و شهادت،فرمود:«ايها الناس! فمن كان منكم يصبرعلى حد السيف و طعن الاسنة فليقم معنا و الا فلينصرف عنا».[5] اى مردم!هر كدام از شما كه تحمل تيزى شمشير و ضربت نيزه ها را دارد با ما بماند،وگرنه برگردد! ياران آن حضرت نيز همانگونه بودند كه او مى خواست.در ميدان «صبر»،پايدار ماندند و بر تشنگى،محاصره،هجوم دشمن،كمى ياران و شهادت همرزمان مقاومت مى كردند و از خوشحالى در پوست خود نمى گنجيدند.حتى بعضى شان روز عاشورا خوشحالى و شوخى مى كردند و مى گفتند:ميان ما و بهشت،جز ساعتى جنگ و تحمل ضربت تيغها و نيزه ها وتيرها نيست و پس از آن،بهشت جاودان الهى است.ابا عبد الله «ع »نيز آنان را چنان بار آورده و تعليم داده بود كه پايدارى را پل عبور به بهشت بدانند.روز عاشورا به آنان چنين خطاب كرد:«صبرا بنى الكرام!فما الموت الا قنطرة تعبر بكم عن البؤس و الضراءالى الجنان الواسعة و النعيم الدائمة...»،[6] مقاومت!اى بزرگ زادگان،كه مرگ،پلى است كه شما را از رنج و سختى به سوى بهشتهاى گسترده و نعمتهاى ابدى عبور مى دهد.درس صبر را،حتى به اهل بيت خويش مى داد و آنان را در مقابل شهادت خويش،دعوت به شكيبايى و تحمل مى كرد و اين كه گريبان چاك نزنند و صورت نخراشند:«انظروا اذا اناقتلت فلا تشققن علي جيبا و لا تخمشن وجها».[7]خود امام بر كشته شدن و داغ فرزندان وياران صبر كرد،خواهر صبورش زينب،صبورانه بار اين حماسه خونين را به دوش كشيدو لحظه لحظه حوادث كربلا،جلوه هاى مقاومت و پايدارى بود.حتى آخرين كلمات سيد الشهدا«ع »نيز در قتلگاه كه بر زمين افتاده و با پروردگارش مناجات مى كرد،حاكى ازهمين روحيه بود:«صبرا على قضائك ».[8]

*********
ضريح

محفظه اى كه روى قبر مطهر سيد الشهدا«ع »و امامان و امامزادگان ديگر قرار دارد.
ضريح،هم به معناى گور،قبر بى لحد و مغاكى است كه در ميان گور سازند،براى مرده،شكاف ميان گور يا در يك جانب آن يا شكاف،هم به معناى خانه چوبين و مشبك و يا ازمس و نقره و جز آن كه بر سر قبر امامى يا امامزاده سازند.[9] در روايات است كه «ضراح »،جايى در آسمان چهارم،در برابر كعبه است،خانه اى براى پروردگار.[10]در فرهنگ دينى،ضريح قبور اولياء خدا مقدس و متبرك است و آن را مى بوسند وكنارش به زيارت مى پردازند و هنرمندان و صنعتگران مسلمان در ساختن و پرداختن ضريح،ظريفكاريهاى جالبى دارند.در عرف رايج ميان علاقه مندان سيد الشهدا«ع »،تعبير«ضريح شش گوشه »بار عاطفى خاصى دارد و دلها را به سوى خود جذب مى كند و شوق شيعه را به زيارت آن ضريح مطهر بر مى انگيزد.

*********
طبل

از ابزار تحريك روحيه رزمى در ميدانهاى جنگ در سابق.در كربلا هم طبل جنگ نواخته مى شد.در تعزيه هاى عاشورا،با نواختن طبل،همه از برگزارى تعزيه خبر مى شدندو گرد مى آمدند.شيپور و طبل،براى گردآورى تماشاگر بوده است.دهل نيز مى گويند.

*********
طشت گذارى

مراسم سنتى در عزادارى ايام عاشورا كه عمدتا در شهرستان اردبيل برگزار مى شود وطشتهاى آب را در مساجد و حسينيه ها مى آورند و رمزى از«فرات »است.«...نشانه ها ومظاهرى كه نماينده محيط خاص است،مثل وجود طشت آب و چند ساقه گياه،به نشانه رودخانه و نخلستان...»[11] اين نشان مى دهد كه در تعزيه عاشورا،استفاده از سمبلها رواج داشته و دارد.در توضيح بيشتر اين سنت مرسوم در اردبيل،در مطبوعات نوشتند: «اين مراسم از سه روز مانده به محرم در مسجد جامع،مسجد اعظم و سپس در مساجد ديگراجرا مى شود.طشتها را بالاى سرها مى گيرند و مسجد را دور مى زنند،سپس در داخل آنهاآب مى ريزند.مردم دست به طشت و آب آن مى زنند و نوعى بيعت با امام حسين «ع »است و حمايت از عباس «ع ».آب طشتها را مردم در شيشه هايى براى شفا و تبرك برمى دارند.
اين سنت از حادثه جوانمردانه آب دادن امام حسين «ع »به سپاه حر در روز 27 ذيحجه گرفته شده كه آب مشكها را در طشتها ريختند و تمام لشكر حر و اسبان آنها را سيراب كردند.اين سنت سمبوليك،تاسى از اقدام سالار شهيدان است.»[12] به اين مراسم،«طشت گردانى »هم مى گويند.[13]

*********
طف

«طف »،سرزمينى است از نواحى كوفه در طريق دشت،كه قتلگاه حسين بن على «ع » در آن بوده است.سرزمين مزبور،دشتى است نزديك آبادانى و در آن چندين چشمه جارى است،از قبيل:صيد،قطقطانه،رهيمه،عين جمل و غيره.موضعى است نزديك كوفه.و هر زمين عربى كه مشرف بر زمين آبادان عراق است.»[14]«منطقه اى نزديك كربلا كه از قديم به نام طف معروف بوده است.معناى لغوى آن «سرزمين مرتفع »است.طف،مشرف بر عراق بوده است.اين منطقه در اطراف كوفه ونزديك فرات است و در آنجا چشمه هايى بوده كه محل آب برداشتن نگهبانان پاسگاههاى مرزى در زمان شاپور بوده كه پشت خندقهاى حفر شده بودند.»[15]در مجموع،به سرزمين كوفه و كربلا و آن مناطق گفته مى شود و در ادبيات و آثارشعرى عرب و مراثى سيد الشهدا«ع »از«سرزمين طف »«روز طف »،«كشتگان طف »و«طفوف »بسيار ياد شده است و كنايه از همان كربلاست.در حديث،از قول پيامبرخدا«ص »آمده است كه فرزندم حسين،غريب و تشنه و تنها در سرزمين طف كشته خواهد شد:«ولدى الحسين يقتل بطف كربلا غريبا وحيدا عطشانا....»[16]

*********
طفلان مسلم

محمد و ابراهيم،دو فرزند مسلم بن عقيل بودند كه در حادثه كربلا اسير شدند.ابن زياددستور داد آن دو را زندانى كردند.اين دو نوجوان نابالغ مدت يك سال در زندان بودند.
سپس با كمك «مشكور»،پيرمرد زندانبان كه هوادار اهل بيت بود،شبانه از زندان گريختند.
شب به خانه زنى پناه بردند كه شوهرش در سپاه ابن زياد بود.وقتى شوهرش «حارث »
فهميد،آن دو را كنار رود فرات برد و بى رحمانه سر از تنشان جدا كرد و پيكرشان را درفرات افكند و سرهاى آن دو را براى دريافت جايزه،نزد ابن زياد برد.[17] در كنار فرات درچهار فرسنگى كربلا شهرى است به نام مسيب كه نزديك آن آرامگاه آبادى است كه گويندقبر محمد و ابراهيم،پسران مسلم بن عقيل داخل آن است.[18]

*********
الظليمة الظليمه

ظليمه،آنچه از انسان به ناحق و ظالمانه بگيرند،آنچه را كه نزد ظالم درخواست مى كنى.[19] كلماتى حاكى از ظلم و ستمى كه بر امام حسين «ع »از سوى امت روا شد.اين تعبير،در زيارت ناحيه مقدسه آمده و اينكه ذو الجناح،اسب سيد الشهدا«ع »پس ازكشته شدن امام، همهمه كنان و اشكريزان و بى صاحب به سوى خيمه ها مى آمد،در حالى كه مى گفت:«الظليمة الظليمة لامة قتلت ابن بنت نبيها»،[20] داد از دست امتى كه پسر دخترپيامبر خود را كشته اند.

*********
عاشورا

روز دهم محرم،روز شهادت سالار شهيدان و فرزندان و اصحاب او در كربلا.عاشورادر تاريخ جاهليت عرب،از روزهاى عيد رسمى و ملى بوده و در آن روزگار،در چنين روزى روزه مى گرفتند،روز جشن ملى و مفاخره و شادمانى بوده است و در چنين روزى لباسهاى فاخر مى پوشيدند و چراغانى و خضاب مى كردند.در جاهليت،اين روز را روزه مى گرفتند.در اسلام،با تشريع روزه رمضان،آن روزه نسخ شد.گفته اند:علت نامگذارى.
روز دهم محرم به عاشورا آنست كه ده نفر از پيامبران با ده كرامت در اين روز،موردتكريم الهى قرار گرفتند.[21]
در فرهنگ شيعى،به خاطر واقعه شهادت امام حسين «ع »در اين روز،عظيمترين روزسوگوارى و ماتم به حساب مى آيد كه بزرگترين فاجعه و ستم در مورد خاندان پيامبر انجام گرفته و دشمنان اسلام و اهل بيت اين روز را خجسته شمرده به شادى مى پرداختند، اماپيروان خاندان رسالت،به سوگ و عزا مى نشينند و بر كشتگان اين روز مى گريند. امام صادق «ع »فرمود:«و اما يوم عاشورا فيوم اصيب فيه الحسين «ع »صريعا بين اصحابه واصحابه حوله صرعى عراة ».[22]عاشورا روزى است كه حسين «ع »ميان يارانش كشته برزمين افتاد،ياران او نيز پيرامون او به خاك افتاده و عريان بودند.امام رضا«ع »فرمود:«من كان عاشورا يوم مصيبته و بكائه جعل الله عز و جل يوم القيامة يوم فرحه و سروره ».[23]،هركس را كه عاشورا روز مصيبت و اندوه و گريه باشد،خداوند قيامت را روز شادى او قرارمى دهد.در«زيارت عاشورا»در باره اين روز غم انگيز كه امويان آنرا مبارك مى دانستند،آمده است:«اللهم هذا يوم تبركت به بنو امية و ابن آكلة الاكباد...».
امامان شيعه،ياد اين روز را زنده مى داشتند،مجلس برپا مى كردند،بر حسين بن على «ع »مى گريستند،آن حضرت را زيارت مى كردند و به زيارت او تشويق و امرمى كردند و روز اندوهشان بود.از جمله آداب اين روز،ترك لذتها،دنبال كار نرفتن،پرداختن به سوگوارى و گريه،تا ظهر چيزى نخوردن و نياشاميدن،چيزى براى خانه ذخيره نكردن،حالت صاحبان عزا و ماتم داشتن و...است.[24]
در دوران سلطه امويان و عباسيان،شرايط اجتماعى اجازه مراسم رسمى و گسترده درسوگ ابا عبد الله الحسين را نمى داد،اما هر جا كه شيعيان،قدرت و فرصتى يافته اند،سوگوارى پرشور و دامنه دارى در ايام عاشورا به راه انداخته اند.در تاريخ است كه معز الدوله ديلمى اهل بغداد را به برگزارى مراسم سوگ و نوحه براى سيد الشهدا«ع »وادارساخت و دستور داد كه بازارها را ببندند و كارها را تعطيل كنند و هيچ طباخى غذايى نپزد وزنان سياهپوش بيرون آيند و به عزادارى و نوحه بپردازند.اين كار را چندين سال ادامه دادو اهل سنت نتوانستند جلوى آن را بگيرند،چون كه حكومت،شيعى بود.[25]
از قرنها پيش،«عاشورا»بعنوان تجلى روز درگيرى حق و باطل و روز فداكارى وجانبازى در راه دين و عقيده،شناخته شده است.حسين بن على «ع »در اين روز،با يارانى اندك ولى با ايمان و صلابت و عزتى بزرگ و شكوهمند،با سپاه سنگدل و بى دين حكومت ستم يزيدى به مقابله برخاست و كربلا را به صحنه هميشه زنده عشق خدايى وآزادگى و حريت مبدل ساخت. عاشورا گر چه يك روز بود،اما دامنه تاثير آن تا ابديت كشيده شد و چنان در عمق وجدانها و دلها اثر گذاشته كه همه ساله دهه محرم و بويژه عاشورا،اوج عشق و اخلاص نسبت به معلم حريت و اسوه جهاد و شهادت،حسين بن على «ع »مى گردد و همه،حتى غير شيعه،در مقابل عظمت روح آن آزاد مردان تعظيم مى كنند.عاشورا،نشان دهنده معناى «حسين منى و انا من حسين »بود كه دين رسول خدابا خون سيد الشهدا آبيارى و احيا شد.به تعبير امام خمينى «ره »:«عاشورا،قيام عدالتخواهان با عددى قليل و ايمان و عشقى بزرگ در مقابل ستمگران كاخ نشين و مستكبران غارتگربود...»،.[26]«اگر عاشورا نبود،منطق جاهليت ابو سفيانيان كه مى خواستند قلم سرخ بر وحى وكتاب بكشند و يزيد،يادگار عصر تاريك بت پرستى كه به گمان خود با كشتن و به شهادت كشيدن فرزندان وحى اميد داشت اساس اسلام را برچيند و با صراحت و اعلام «لا خبرجاء و لا وحى نزل »بنياد حكومت الهى را بركند، نمى دانستيم بر سر قرآن كريم و اسلام عزيز چه مى آمد.»[27]
امام حسين «ع »كه به دعوت اهل كوفه از مكه عازم اين شهر بود تا به شيعيان انقلابى بپيوندد و رهبرى آنان را به عهده گيرد،پيش از رسيدن به كوفه،در كربلا به محاصره نيروهاى ابن زياد در آمد و چون حاضر نشد ذلت تسليم و بيعت با حكومت غاصب وظالم يزيدى را بپذيرد،سپاه كوفه با او جنگيدند.حسين و يارانش روز عاشورا،لب تشنه،با رشادتى شگفت تا آخرين نفر جنگيدند و به شهادت رسيدند و بازماندگان اين قافله نور،به اسارت نيروهاى ظلمت درآمده به كوفه برده شدند.هفتاد و دو تن ياران شهيد او،بزرگترين حماسه بشرى را آفريدند و ياد خويش را در دل تاريخ و وجدان بشرهاى فضيلتخواه،ابدى ساختند.[28]به تعبير يكى از نويسندگان معاصر:«عاشورا،مائده بزرگ روح انسان است در تداوم اعصار،تجسم اعلاى وجدان بزرگ است در دادگاه روزگار،صلابت شجاعت انسان است در تجليگاه ايمان،طواف خون است در احرام فرياد،تجلى كعبه است در ميقات خون،نقش بيدار گذرها و رهگذرهاست در كاروان دراز آهنگ زندگيها وعبورها،عاشورا،باز خوان تورات و انجيل و زبور است در معبد اقدام، ترتيل آيات قرآن است در الواح ابديت،خون خداست جارى در رگهاى تنزيل،حنجره خونين كوه «حرا»ست در ستيغ ابلاغ،درگيرى دوباره محمد«ص »است با جاهليت بنى اميه و شرك قريش،تجديد مطلع رجزهاى «بدر»است و«حنين »،انفجار نماز است در شهادت وانفجار شهادت است در نماز،تبلور شكوهزاد جاودانگى حق است در تباهستان نابودباطل،هشدار خونين حسينيه هاست در معبر اقوام،فرياد گستر انسانهاى مظلوم است درهمه تاريخ،دست نوازش انسانيت است بر سر بى پناهان،رواق سرخ حماسه است درتاريكستان سياهى و بيداد، قلب تپنده دادخواهان است در محكمه بشريت،طنين بلندپيروزى است در گوش آباديها، عطشى است دريا آفرين در اقيانوس حيات،«رسالتى »
است بزرگ بر دوش «اسارتى »رهايى بخش،عاشورا آبروى نمازگزاران است و عزت مسلمانان،و سرانجام،عاشورا ركن كعبه است و پايه قبله و عماد امت و حيات قرآن وروح نماز و بقاى حج و صفاى صفا و مروه و جان مشعر و منا.و عاشورا،هديه اسلام است به بشريت و تاريخ...».[29]

*********
عاشورا در نظر ديگران

تاثيرى كه حادثه كربلا و قيام حسين بن على «ع »بر انديشه مردم جهان،حتى غيرمسلمانان داشته،بسيار است.عظمت قيام و اوج فداكارى و ويژگيهاى ديگر امام و يارانش سبب شده كه اظهار نظرهاى بسيارى درباره اين نهضت و حماسه آفرينان عاشورا داشته باشند.نقل سخنان همه آن كسان كتاب قطورى مى شود.بويژه كه برخى از نويسندگان غير مسلمان مستقلا كتاب درباره اين حادثه نوشته اند.در اينجا تنها تعدادى اندك از اين نظرها(از مسلمانان و غير مسلمانان)آورده مى شود:.[30]
مهاتما گاندى(رهبر استقلال هند) :من زندگى امام حسين،آن شهيد بزرگ اسلام ابدقت خوانده ام و توجه كافى به صفحات كربلا نموده ام و بر من روشن شده است كه اگر هندوستان بخواهد يك كشور پيروز گردد،بايستى از سرمشق امام حسين پيروى كند.
محمد على جناح(قاعد اعظم پاكستان) :هيچ نمونه اى از شجاعت،بهتر از آنكه امام حسين از لحاظ فداكارى و تهور نشان داد در عالم پيدا نمى شود.به عقيده من تمام مسلمين بايد از سرمشق اين شهيدى كه خود را در سرزمين عراق قربان كردپيروى نمايند.
چارلز ديكنز(نويسنده معروف انگليسى) :اگر منظور امام حسين جنگ در راه خواسته هاى دنيايى بود،من نمى فهمم چرا خواهران و زنان و اطفالش به همراه اوبودند؟پس عقل چنين حكم مى نمايد كه او فقط بخاطر اسلام،فداكارى خويش راانجام داد.
توماس كارلايل(فيلسوف و مورخ انگليسى) :بهترين درسى كه از تراژدى كربلامى گيريم، اينست كه حسين و يارانش ايمان استوار به خدا داشتند.آنها با عمل خود روشن كردند كه تفوق عددى در جايى كه حق با باطل روبرو مى شود اهميت ندارد و پيروزى حسين با وجود اقليتى كه داشت،باعث شگفتى من است.
ادوارد براون(مستشرق معروف انگليسى) :آيا قلبى پيدا مى شود كه وقتى درباره كربلاسخن مى شنود،آغشته با حزن و الم نگردد؟حتى غير مسلمانان نيز نمى توانندپاكى روحى را كه در اين جنگ اسلامى در تحت لواى آن انجام گرفت انكار كنند.
فردريك جمس :درس امام حسين و هر قهرمان شهيد ديگرى اين است كه در دنيااصول ابدى عدالت و ترحم و محبت وجود دارد كه تغيير ناپذيرند و همچنين مى رساند كه هر گاه كسى براى اين صفات مقاومت كند و بشر در راه آن پافشارى نمايد،آن اصول هميشه در دنيا باقى و پايدار خواهد ماند.
ل.م.بويد :در طى قرون،افراد بشر هميشه جرات و پردلى و عظمت روح،بزرگى قلب و شهامت روانى را دوست داشته اند و در همينهاست كه آزادى و عدالت هرگز به نيروى ظلم و فساد تسليم نمى شود.اين بود شهامت و اين بود عظمت امام حسين.و من مسرورم كه با كسانى كه اين فداكارى عظيم را از جان و دل ثنامى گويند شركت كرده ام،هر چند كه 1300 سال از تاريخ آن گذشته است.
واشنگتن ايروينگ(مورخ مشهور آمريكايى) :براى امام حسين «ع »ممكن بود كه زندگى خود را با تسليم شدن اراده يزيد نجات بخشد،ليكن مسؤوليت پيشوا ونهضت بخش اسلام اجازه نمى داد كه او يزيد را بعنوان خلافت بشناسد.او بزودى خود را براى قبول هر ناراحتى و فشارى به منظور رها ساختن اسلام از چنگال بنى اميه آماده ساخت.در زير آفتاب سوزان سرزمين خشك و در روى ريگهاى تفتيده عربستان،.[31]روح حسين فنا ناپذير است.اى پهلوان و اى نمونه شجاعت و اى شهسوار من،اى حسين!
توماس ماساريك :گر چه كشيشان ما هم از ذكر مصائب حضرت مسيح مردم رامتاثر مى سازند،ولى آن شور و هيجانى كه در پيروان حسين «ع »يافت مى شود درپيروان مسيح يافت نخواهد شد و گويا سبب اين باشد كه مصائب مسيح در برابرمصائب حسين «ع »مانند پر كاهى است در مقابل يك كوه عظيم پيكر.
موريس دوكبرى :در مجالس عزادارى حسين گفته مى شود كه حسين،براى حفظشرف و ناموس مردم و بزرگى مقام و مرتبه اسلام،از جان و مال و فرزند گذشت وزير بار استعمار و ماجراجويى يزيد نرفت.پس بياييد ما هم شيوه او را سرمشق قرار داده،از زيردستى استعمارگران خلاصى يابيم و مرگ با عزت را بر زندگى باذلت ترجيح دهيم.
ماربين آلمانى(خاور شناس) :حسين «ع »با قربانى كردن عزيزترين افراد خود و بااثبات مظلوميت و حقانيت خود،به دنيا درس فداكارى و جانبازى آموخت و نام اسلام و اسلاميان را در تاريخ ثبت و در عالم بلند آوازه ساخت.اين سرباز رشيدعالم اسلام به مردم دنيا نشان داد كه ظلم و بيداد و ستمگرى پايدار نيست و بناى ستم هر چه ظاهرا عظيم و استوار باشد،در برابر حق و حقيقت چون پر كاهى بر بادخواهد رفت.
بنت الشاطى :زينب،خواهر حسين بن على «ع »لذت پيروزى را در كام ابن زياد وبنى اميه خراب كرد و در جام پيروزى آنان قطرات زهر ريخت،در همه حوادث سياسى پس از عاشورا، همچون قيام مختار و عبد الله بن زبير و سقوط دولت امويان و برپايى حكومت عباسيان و ريشه دواندن مذهب تشيع،زينب قهرمان كربلا نقش برانگيزنده داشت.
لياقت على خان(نخستين نخست وزير پاكستان) :اين روز محرم،براى مسلمانان سراسرجهان معنى بزرگى دارد.در اين روز،يكى از حزن آورترين و تراژديك ترين وقايع اسلام اتفاق افتاد،شهادت حضرت امام حسين «ع »در عين حزن،نشانه فتح نهايى روح واقعى اسلامى بود،زيرا تسليم كامل به اراده الهى به شمار مى رفت.اين درس به ما مى آموزد كه مشكلات و خطرها هر چه باشد،نبايستى ما پروا كنيم و از راه حق و عدالت منحرف شويم.
جرج جرداق(دانشمند و اديب مسيحى) :وقتى يزيد،مردم را تشويق به قتل حسين ومامور به خونريزى مى كرد،آنها مى گفتند:«چه مبلغ مى دهى؟»اما انصار حسين به او گفتند:ما با تو هستيم.اگر هفتاد بار كشته شويم،باز مى خواهيم در ركابت جنگ كنيم و كشته شويم.
عباس محمود عقاد(نويسنده و اديب مصرى) :جنبش حسين،يكى از بى نظيرترين جنبشهاى تاريخى است كه تاكنون در زمينه دعوتهاى دينى يا نهضتهاى سياسى پديدار گشته است...دولت اموى پس از اين جنبش،به قدر عمر يك انسان طبيعى دوام نكرد و از شهادت حسين تا انقراض آنان بيش از شصت و اندى سال نگذشت.
احمد محمود صبحى :اگر چه حسين بن على «ع »در ميدان نظامى يا سياسى شكست خورد، اما تاريخ،هرگز شكستى را سراغ ندارد كه مثل خون حسين «ع »به نفع شكست خوردگان تمام شده باشد.خون حسين،انقلاب پسر زبير و خروج مختار و نهضتهاى ديگر را در پى داشت،تا آنجا كه حكومت اموى ساقط شد ونداى خونخواهى حسين،فريادى شد كه آن تختها و حكومتها را به لرزه درآورد.
آنطون بارا(مسيحى) :اگر حسين از آن ما بود،در هر سرزمينى براى او بيرقى برمى افراشتيم و در هر روستايى براى او منبرى بر پا مى نموديم و مردم را با نام حسين به مسيحيت فرا مى خوانديم.
گيبون(مورخ انگليسى) :با آنكه مدتى از واقعه كربلا گذشته و ما هم با صاحب واقعه هم وطن نيستيم،مع ذلك مشقات و مشكلاتى كه حضرت حسين «ع »تحمل نموده،احساسات سنگين دل ترين خواننده را بر مى انگيزد،چندانكه يك نوع عطوفت و مهربانى نسبت به آن حضرت در خود مى يابد.
نيكلسون(خاورشناس معروف) :بنى اميه،سركش و مستبد بودند،قوانين اسلامى راناديده انگاشتند و مسلمين را خوار نمودند...و چون تاريخ را بررسى كنيم،گويد:
دين بر ضد فرمانفرمايى تشريفاتى قيام كرد و حكومت دينى در مقابل امپراتورى ايستادگى نمود.بنابر اين،تاريخ از روى انصاف حكم مى كند كه خون حسين «ع »به گردن بنى اميه است.
سر پرسى سايكس(خاور شناس انگليسى) :حقيقتا آن شجاعت و دلاورى كه اين عده قليل از خود بروز دادند،به درجه اى بوده است كه در تمام اين قرون متمادى هركسى كه آن را شنيد، بى اختيار زبان به تحسين و آفرين گشود.اين يك مشت مردم دلير غيرتمند،مانند مدافعان ترموپيل،نامى بلند غير قابل زوال براى خود تا ابدباقى گذاشتند.
تاملاس توندون(هندو،رئيس سابق كنگره ملى هندوستان) :اين فداكاريهاى عالى از قبيل شهادت امام حسين «ع »،سطح فكر بشريت را ارتقا بخشيده است و خاطره آن شايسته است هميشه باقى بماند و يادآورى شود. محمد زغلول پاشا(در مصر،در تكيه ايرانيان) : حسين «ع »در اين كار،به واجب دينى وسياسى خود قيام كرده و اينگونه مجالس عزادارى،روح شهامت را در مردم پرورش مى دهد و مايه قوت اراده آنها در راه حق و حقيقت مى گردد.
عبد الرحمان شرقاوى(نويسنده مصرى) :حسين «ع »،شهيد راه دين و آزادگى است.نه تنها شيعه بايد به نام حسين ببالد،بلكه تمام آزاد مردان دنيا بايد به اين نام شريف افتخار كنند.
طه حسين(دانشمند و اديب مصرى) :حسين «ع »براى به دست آوردن فرصت و ازسرگرفتن جهاد و دنبال كردن از جايى كه پدرش رها كرده بود،در آتش شوق مى سوخت.او زبان را درباره معاويه و عمالش آزاد كرد،تا به حدى كه معاويه تهديدش نمود.اما حسين،حزب خود را وادار كرد كه در طرفدارى حق سختگير باشند.
عبد الحميد جودة السحار(نويسنده مصرى) :حسين «ع »نمى توانست با يزيد بيعت كندو به حكومت او تن بدهد،زيرا در آن صورت،بر فسق و فجور،صحه مى گذاشت و اركان ظلم و طغيان را محكم مى كرد و بر فرمانروايى باطل تمكين مى نمود.امام حسين به اين كارها راضى نمى شد،گر چه اهل و عيالش به اسارت افتند و خود ويارانش كشته شوند.
علامه طنطاوى(دانشمند و فيلسوف مصرى) :(داستان حسينى)عشق آزادگان را به فداكارى در راه خدا بر مى انگيزد و استقبال مرگ را بهترين آرزوها به شمارمى آورد،چندانكه براى شتاب به قربانگاه،بر يكديگر پيشى جويند.
العبيدى(مفتى موصل) :فاجعه كربلا در تاريخ بشر نادره اى است،همچنان كه مسببين آن نيز نادره اند...حسين بن على «ع »سنت دفاع از حق مظلوم و مصالح عموم را بنابر فرمان خداوند در قرآن به زبان پيمبر اكرم وظيفه خويش ديد و از اقدام به آن تسامحى نورزيد.هستى خود را در آن قربانگاه بزرگ فدا كرد و بدين سبب نزدپروردگار،«سرور شهيدان »محسوب شد و در تاريخ ايام،«پيشواى اصلاح طلبان »
به شمار رفت.آرى،به آنچه خواسته بود و بلكه برتر از آن،كامياب گرديد.

جمع بندى :

«از مجموعه گفته هاى نقل شده،اين جمع بندى به دست مى آيد:
1-امام حسين «ع »بدين جهات قيام كرد:به خاطر بقا و عظمت اسلام و حكومت قرآن،به خاطر مسؤوليت امامت،براى حفظ ناموس و شرف مردم،براى اصلاح حال امت،به خاطر امر به معروف و نهى از منكر،به خاطر دفاع از مظلوم و مصالح عموم.
2-وصف قيام او:نهضت امام بر اساس اخلاق و شهامت و مصلحت عامه بود وجهادى به قصد دفع رذيلت و نشر فضيلت به شمار مى رفت.
3-تاثير قيام امام:مردم بيدار شدند،تظاهر به ديانت را به تعمق و ايمان بدل كردند.
4-اين مكتب به خلق عالم چه آموخت؟درس اين آموزشگاه،ابدى و اصولى است،از آزادى و عدالت و محبت حكايت مى كند،پاكى نظر را در مبارزه مى آموزد،نحوه امتناع از قبول ستم و رد استعمار را نشان مى دهد،غيرت،شجاعت،فداكارى،پايدارى در برابر مصيبات و ثبات بر طريق حق را تعليم مى دهد،حرمت سكوت رادر برابر باطل و فساد،مدلل مى سازد و ثابت مى كند كه حق و فضيلت،عدل وايمان،در هر شرايطى مى توانند بر خودسرى و مكر و ستم و كفر،غلبه يابند.ياران صادق امام نيز،بهترين درس ايمان به خدا را به جهانيان آموختند و راه پيروزى ملتها را گشودند و نشان دادند كه مؤمنان با كمى تعداد و نيرو،همچنان پيروزند...».[32]

*********
عاشورا و امر به معروف

در فرهنگ عاشورا،حاكميت ظلم يزيدى بزرگترين منكر اجتماعى است و مبارزه براى حاكم ساختن حق و قطع سلطه ستم،معروفى عظيم است.امر به معروف و نهى ازمنكر،از مهمترين فلسفه هاى حماسه خونين كربلاست.سيد الشهدا در وصيتى كه نوشته وبه برادرش محمد حنفيه مى سپارد،مى فرمايد:«انى ما خرجت اشرا و لا بطرا و لا مفسدا ولا ظالما،انما خرجت لطلب الاصلاح فى امة جدى،اريد ان آمر بالمعروف و انهى عن المنكرو اسير بسيرة جدى و ابى على بن ابى طالب ».[33] اين به وضوح،نقش امر به معروف و نهى ازمنكر را در حركت عاشورايى امام نشان مى دهد.در زيارتنامه آن حضرت هم اين موضوع مطرح است:«اشهد انك قد اقمت الصلاة و آتيت الزكاة و امرت بالمعروف و نهيت عن المنكر و جاهدت فى سبيل الله حتى اتاك اليقين ».[34]اين تعبيرات،نشان دهنده عمق اين فريضه دينى است كه در متن جهاد خونين هم جلوه گر مى شود و دامنه امر به معروف و نهى از منكر،از واجبات و محرمات جزئى وفرعى و فردى،حتى به قيام براى اقامه قسط و سرنگونى حكومت باطل و تغيير نظام فاسداجتماعى هم گسترش مى يابد.[35]سيد الشهدا،پس از امتناع از بيعت با يزيد و برخوردهايى كه با وليد و مروان داشت،كنار قبر پيامبر«ص »آمد و شب را آنجا به مناجات گذراند،درضمن مناجاتش با خدا،عشق خود را به معروف بيان كرد و خواستار آنچه «خير»است دراين مسير شد:«اللهم انى احب المعروف و انكر المنكر و انا اسالك يا ذا الجلال و الاكرام بحق القبر و من فيه الا اخترت لى ما هو لك رضى و لرسولك رضى ».[36]خدايا من معروف را دوست مى دارم و منكر را زشت مى شمارم.اى خداى بزرگوار و صاحب كرم!به حق اين قبر و مدفون در آن از تو مى خواهم راهى و سرنوشتى برايم برگزينى كه رضاى تو وپيامبرت در آن باشد.

*********
عاشورا و انقلاب اسلامى

نهضت عاشورا به لحاظ ماهيت اسلام خواهى،اصلاح طلبى و ظلم ستيزى اش،همواره الهام بخش انقلابيون و حركتهاى اصلاحى بوده است.انقلاب اسلامى ايران نيز ازآن سرچشمه سيراب شد و از محتواى عاشورا الهام گرفت.اين الهام گيرى هم از سوى رهبر انقلاب بود،هم از ناحيه مردم.شرايط سياسى و اجتماعى ايران قبل از انقلاب،شبيه دوران بنى اميه بود.فساد و ظلم حاكميت داشت،اسلام در حال نابودى بود،تبليغات ضداسلامى در اختيار طاغوت بود، ابتذال فرهنگى و غربزدگى،معروف شدن منكر،منكرشدن معروف،به زندان افتادن آزاد مردان،حيف و ميل بيت المال در راه عياشيهاى طاغوت،همه شرايطى را به وجود آورده بود كه اصلاحى عميق را مى طلبيد.تا زور بعنوان عامل استقرار حكومت نفى شود و معيارها حاكم گردد.
امام امت «ره »،با الهام از عاشورا،روح حماسه و غيرت دينى را در مردم دميد،به حكومت اسلامى و حاكميت ارزشهاى قرآنى فرا خواند،مفاسد رژيم طاغوت را برشمردو در دوران تبعيد هم از اين راه دست بر نداشت.مردم،مبارزات خود را بر ضد يزيد زمانه مى دانستند و از تبيين مفاسد معاويه،يزيد،ابن زياد و...ذهنها به مفاسد و مظالم طاغوتيان منتقل مى شد. مجالس محرم،منبرها،وعظها،نوحه ها رنگ و حال و هواى سياسى وانقلابى گرفت.حتى شعارهاى مردم در راهپيماييهاى ضد طاغوتى،پيوند انقلاب وعاشورا را مى رساند(رهبر ما خمينيه،نهضت ما حسينيه).عاشورا محور بسيج مردم وشور گسترى بر ضد طاغوت شد. عنصر شهادت به مبارزه مردم جان و روح بخشيد.
خانواده ها شهداى خود را به فرمان حسين زمان و محشور با شهداى كربلا مى دانستند.
امام امت،در سخنرانيهايش و نيز در مصاحبه ها،مشروعيت حكومت شاه را زير سؤال بردو خواستار تشكيل حكومت اسلامى بود.آنگونه كه سيد الشهدا«ع »نيز با امتناع از بيعت، لافت يزيد را نامشروع و غاصبانه دانست.نگرش سياسى به حادثه كربلا و درس آموزى از قيام عاشورا،سر لوحه دعوت امام خمينى و همفكران او بود و اعلام اينكه همه جا كربلا و هر روز عاشوراست،تاكيدى بر اين برداشت بود.قتل عام 15 خرداد،گرچه بظاهر سركوب نهضت امام بود،اما خونهاى شهدا و افشاگريها و مبارزات بعدى،اذهان رابراى يك انقلاب آماده ساخت. عاشوراى حسينى هم در ظاهر،با شهادت امام و يارانش به پايان رسيد،ولى همان حادثه،بذر تحركها و بيدارگريهاى عظيمى را افشاند و به بارنشست.امام امت،با توجه به قدرت جذب، الهام،سازماندهى و شور آفرينى كربلا وعزاداريهاى ايام محرم و دسته هاى عزادارى،اين سنت ديرين را بشدت،حمايت كرد.
همچنانكه خطابه امام خمينى در 15 خرداد(12 محرم)آغاز اين نهضت بود، راهپيماييهاى تاسوعا و عاشورا نيز در آخرين سال حكومت رژيم پهلوى،ضربه نهايى را بر آن زد. امام تاكيد داشت كه روحانيون و خطبا،حد اعلاى استفاده را از منابر حسينى در ماه محرم وصفر داشته باشند.بهره هايى كه عاشوراى حسينى به پيروزى انقلاب رساند،فراوان بود.
به تعبير امام امت:«اگر قيام حضرت سيد الشهدا«ع »نبود،امروز ما هم نمى توانستيم پيروزشويم.».[37]«واقعه عظيم عاشورا از 61 هجرى تا خرداد 61 و از آن تا قيام عالمى بقية الله ارواحنا لمقدمه الفداء،در هر مقطع انقلاب ساز است.».[38] عاشورا و جبهه ها :پس از پيروزى انقلاب نيز،آنچه ملت را در مقابل استكبار جهانى،مقاوم و بى باك ساخت و امت انقلابى و رهبرى انقلاب،تن به سازش ندادند،همان درس عزتى بود كه از«هيهات منا الذله »ابا عبد الله آموخته بودند و آنچه كه در سالهاى دفاع مقدس،جبهه ها را گرم نگه مى داشت و سيل نيروى عظيم انسانى به جبهه ها سرازيرمى شد و فتح الفتوح ها مى آفريد،درسهاى آموخته از كربلا و مكتب شهادت بود.امام امت فرمود:«انقلاب اسلامى ايران،پرتوى از عاشورا و انقلاب عظيم الهى آن است.»[39] و فرمود:
«اين خون سيد الشهدا است كه خونهاى همه ملتهاى اسلامى را به جوش مى آورد.»[40]آنچه عاشورا داشت،يك بار ايدئولوژيكى و انگيزه مكتبى براى مبارزه بود.اين محتوادر ذهن رهبر انقلاب و در دل پيروان او شكل گرفت و نهضت را پديد آورد و پس ازپيروزى هم هشت سال دفاع خونين از انقلاب را اداره و تغذيه كرد.فرهنگ عاشورا والهام از اسوه هاى كربلايى،حتى در وصيت نامه ها،پيشانى بندها،شعارها،سرودها،نوحه ها،تابلوهاى جبهه،رمز عمليات،مجالس ختم شهدا متجلى بود.وقتى فرماندهى مى گفت:«ما يك بار حسين را در كربلا تنها گذاشتيم و چهارده قرن،تحقير و تازيانه وتوهين و شكنجه چشيديم،هرگز مبادا اين بار حسين «ع »را تنها بگذاريم »[41] اين عمق تاثيرعاشورا را در دفاع مقدس ما نشان مى دهد.
رزمندگان اسلام،به عشق حسين «ع »در جبهه ها تشنه جان مى دادند،انتظار و اميدحضور ابا عبد الله «ع »را بر بالين خود داشتند.آنچه به پيشانى بندها يا پشت لباسهاى رزم خود مى نوشتند،پيوند جبهه و كربلا را مى رساند،از قبيل:مسافر كربلا،زائر كربلا،يازيارت يا شهادت،هيهات منا الذله،يا قمر بنى هاشم،يا ثار الله،يا حسين شهيد،يا سيدالشهدا،عاشقان كربلا،كل يوم عاشورا،يا ابا عبد الله،لبيك يا حسين و...تابلو نوشته هاى جاده هاى جبهه نيز الهام از فرهنگ عاشورا داشت.غير از تعبيرات ياد شده كه گاهى درتابلو نوشته ها هم ديده مى شد،عباراتى اين چنين نيز،گوياى اين حقيقت است:هر كه دارد هوس كرب و بلا بسم الله، اگر خسته جانى بگو يا حسين،وعده گاه حزب الله صحن ابا عبد الله،رزمندگان تا كربلا راهى نمانده،راه قدس از كربلا مى گذرد،پيش به سوى حرم حسينى،بسيجى مسافر جاده هاى پر پيچ و خم كربلا و...دهها جمله ديگر.[42]نامگذارى برخى از عمليات نيز با الهام از نهضت عاشورا بود.عمليات محرم،مسلم بن عقيل،عاشورا،ثار الله،كربلاى 1 تا 10 و...از اين نمونه هاست. رمز عمليات نيز گاهى ازاسامى مبارك حماسه سازان كربلا بود كه رزمندگان،شورى عاشورايى پديد مى آورد،همچون:يا حسين فرماندهى،يا ابا الفضل العباس،يا زينب،يا ابا عبد الله الحسين،همين كه رزمندگان خود را در مسير اهداف عاشورا مى ديدند،شور مى گرفتند و همين كه خانواده هاى آنان به جبهه حسينى سرباز مى فرستادند،صبور و مقاوم مى شدند، شهيدان جبهه ها را مسافران بازگشته از كربلا مى دانستند(اين گل پرپر از كجا آمده؟از سفر كرب وبلا آمده)و عزيمت به جبهه را حركت به سوى حرم حسينى مى ديدند(گرفته ايم جان به كف و به كربلا مى رويم،پيش به سوى حرم حسينى)جانبازان بى دست را،اقتدا كنندگان به قمر بنى هاشم مى دانستند و مادران و خواهران و دختران شهدا را درس آموخته اززينب و سكينه «ع »مى يافتند و مادر چند شهيد را به «ام البنين »تشبيه مى كردند و درحمايت از رهبرى انقلاب و اطاعت فرمان جهاد او،شعار«ما اهل كوفه نيستيم حسين تنهابماند»سر مى دادند.شبهاى حمله،با نوحه خوانى و سينه زنى و عزادارى براى امام حسين «ع »روحيه مى گرفتند.
در آن سالها،عزيمت به جبهه،پاسخ به نداى «هل من ناصر»حسين زمان بود وجبهه هاى غرب و جنوب كشور،«كربلاى ايران »محسوب مى شد و شهدايى كه به عاشوراييان تاريخ مى پيوستند، سيراب شدگان از فرات عشق و علقمه يقين بودند و حتى «مفقود الاثر»ها،گمشدگانى در«حريم كربلا»تلقى مى شدند.اين باورها و برداشتها بود كه به امت ما آرامش و اطمينان مى بخشيد و رزمندگان را براى رفتن به جبهه،بى تاب مى ساخت.انقلاب اسلامى ايران و دفاع مقدس،در اهداف،انگيزه ها،شيوه مبارزه،روشهاى دفاع،روحيه مردم،شهادت طلبى و صبر، الهام گرفته از عاشوراست،تا پايان نيزبه اين فرهنگ وفادار مى ماند.

*********
عاشورا و سقيفه

ديد جريان شناسانه در حوادث،ريشه حادثه عاشورا را در انحراف نخستين دررهبرى حكومت مى بيند كه در«سقيفه بنى ساعده »اتفاق افتاد.اگر جمعى از امت پيامبر،نيم قرن پس از رحلت رسول الله «ص »در كربلا فرزند رسول الله را شهيد كردند،زمينه آن در حوادث گذشته و غصب خلافت و تصدى آل ابو سفيان نسبت به حكومت اسلامى وكنار زدن ائمه از ولايت و رهبرى بود.از اين رو در زيارت عاشورا كسانى لعن مى شوند كه آغازگر ظلم بر اهل بيت پيامبر و بنيانگذار ستم به ذريه رسول خدا«ص »بودند،و نيز كسانى كه به آن ستم نخست راضى شدند،همكارى يا سكوت كردند و زمينه ساز آن بودند،تاآنجا كه براى جنگ با عترت پيامبر، تمكين كردند:«لعن الله امة اسست اساس الظلم و الجورعليكم اهل البيت و لعن الله امة دفعتكم عن مقامكم و ازالتكم عن مراتبكم التى رتبكم الله فيهاو لعن الله امة قتلتكم و لعن الله الممهدين لهم بالتمكين من قتالكم...».
در ماجراى كربلا،همه آنان كه از آغاز،اهل بيت را از صحنه اجتماعى و سياسى امت كنار زدند و بر غصب حكومت اسلامى توطئه كردند،تا آنان كه بر كشتن او گرد آمدند وهمراهى و متابعت كردند،شريكند.اين نكته در جاى ديگر زيارت عاشورا مطرح است:
«اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد و آخر تابع له على ذلك،اللهم العن العصابة التى جاهدت الحسين و شايعت و بايعت و تابعت على قتله،اللهم العنهم جميعا».[43] توطئه سقيفه،تلاشى از سوى شرك شكست خورده در جبهه هاى بدر و احد و حنين بود،تا دوباره به سيادت جاهلى خود برسند و سفيانيان كوشيدند انتقام كشته هاى خود رااز آل پيامبر،از طريق سلطه يافتن بر خلافت و تار و مار كردن بنى هاشم و عترت رسول بگيرند. طرح شورا و بيعت ساختگى سقيفه،ظاهرى فريبنده براى اعمال آن سياست بود.
به قول نير تبريزى:
كانكه طرح بيعت شور افكند
خود همانجا طرح عاشورا افكند
چرخ در يثرب رها كرد از كمان
تير كاندر نينوا شد بر نشان[44]
هواداران سقيفه،در سپاه كوفه بودند.امام حسين «ع »روز عاشورا با بدن مجروح، آنان را«شيعيان آل ابى سفيان »خطاب كرد كه نه دين داشتند،نه حريت.ابن زياد وقتى با سربريده حسين «ع »در طشت طلايى رو به رو شد،با چوبى كه در دست داشت بر لبهاى آن سر مطهر مى زد و مى گفت:«يوم بيوم بدر»[45]يزيد بن معاويه نيز پس از كشتن امام وسرمستى از پيروزى بر آن حضرت،در پيش چشم فرزندان او كه به اسارت در كاخ او برده شده بودند،آرزو كرد كه كاش نياكان كشته شده اش در بدر،زنده بودند و به يزيد مى گفتنددستت درد نكند. كشتن حسين «ع »و يارانش را در مقابل كشته هاى بدر دانست،منكروحى و نزول جبرئيل شد و گفت اگر از آل احمد انتقام نگيرم،از نسل خندف نيستم...[46]حضرت زينب «ع »با خطاب «يابن الطلقاء»به يزيد،اشاره به نيكان مشرك او كرد،كه درفتح مكه،پيامبر آزادشان كرد، امام سجاد«ع »نيز به يزيد گفت:جد من على بن ابى طالب،در جنگ بدر و احد و احزاب، پرچمدار رسول الله بود،اما پدر و جد تو،پرچمدار كفاربودند.[47] كربلا،صحنه تجديد كينه هاى مشركان و منافقان بر ضد آل الله بود و همان قدرت سياسى را كه ميراث رسول خدا بود و غاصبانه به دست دشمن افتاد،بر ضد عترت رسول به كار گرفتند و اين از شگفتيهاى تاريخ است!سيد الشهدا«ع »در خطابه خويش در عاشورابه سپاه كوفه چنين فرمود:شمشيرى را كه ما به دستتان داديم،عليه ما تيز كرديد و به روى ما شمشير كشيديد و آتشى را كه بر دشمنان شما و ما افروخته بوديم،بر خود ما افروختيدو با دشمنان خدا بر ضد اولياء الله همدست شديد: «فشحذتم علينا سيفا كان فى ايدينا وحششتم علينا نارا اضرمناها على عدوكم و عدونا...»[48] و در نقل ديگر:«سللتم علينا سيفا فى رقابنا و حششتم علينا نار الفتن...فاصبحتم البا على اوليائكم و يدا عليهم لاعدائكم »[49] آيا اين همان سخن ابو بكر بن عربى نيست كه حسين «ع »به شمشير جدش كشته شد«ان حسيناقتل بسيف جده »؟[50]تيرى را كه عمر سعد،صبح عاشورا به سوى اردوى حسينى رها مى كند و تيرى را كه حرمله بر گلوى على اصغر«ع »مى زند،تيرى نيست كه در سقيفه رها شد و بر قلب پيامبرنشست؟و آيا آن تير،بر حنجره اصغر نشست يا بر جگر دين فرود آمد؟چه خوب وعميق دريافته و سروده است،مرحوم آية الله كمپانى:
فما رماه اذ رماه حرمله
و انما رماه من مهد له
سهم اتى من جانب السقيفه
و قوسه على يد الخليفه
و ما اصاب سهمه نحر الصبى
بل كبد الدين و مهجة النبى[51]
اگر واقعه شوم سقيفه نبود،هرگز جنايتهاى بعدى كه اوج آن در عاشورا بود،پيش نمى آمد و مسير تاريخ اسلام و شيعه به گونه ديگرى بود.
اگر پيمان مردم با«ولى »بود
اگر پيوند با آل على بود
نه فرمان نبى از ياد مى رفت
نه رنج و زحمتش بر باد مى رفت
نه زهرا كشته مى شد در جوانى
نه مى شد خسته از اين زندگانى
نه خون دل نصيب مجتبى بود
نه پرپر لاله ها در كربلا بود
نه زينب بذر غم مى كاشت در دل
نه مى زد سر ز غم بر چوب محمل
بقيع ما نه غم افزاى جان بود
نه ويران و چنين بى سايه بان بود[52]

*********
عاشورا و شعر فارسى

نام كتابى است كه مجموعه «تركيب بند»هاى معروف شعراى بزرگ را درباره امام حسين «ع »و حادثه عاشورا در بر دارد.اين كتاب كه به اهتمام «حسن گل محمدى »فراهم شده است،14 تركيب بند معروف را از محتشم كاشانى و ديگران دارد و 263 صفحه است.
درباره سيد الشهدا و حادثه عاشورا،مجموعه هاى شعرى متعددى به زبان عربى،فارسى،تركى و...تدوين شده است و شاعران در طول تاريخ،با زبان ماندگار شعر،به ترسيم اين حماسه جديد و مظلوميتهاى اهل بيت پرداخته اند.شاعرانى چون محتشم كاشانى،صباحى بيدگلى،وصال شيرازى،قاآنى شيرازى،سروش اصفهانى،نير تبريزى،عمان سامانى و...
از جمله اينانند كه در قالب تركيب بند يا مثنوى و قطعه به مرثيه سرايى درباره سيد الشهدا«ع »پرداخته اند.[53] با توجه به تشويقى كه امامان نسبت به سرودن شعر درباره حادثه كربلا و مظلوميت دودمان پيامبر و نشر فضايل اهل بيت داشته اند،راز اينهمه سروده،ديوان، مجموعه هاى شعر و مدايح و مراثى پيرامون مصائب و فضايل عترت،آشكارمى شود.
ورود حماسه كربلا به حيطه شعر و ادب،يكى از عوامل ماندگارى آن نهضت بوده است،چرا كه قالب تاثير گذار و نافذ شعر و مرثيه،ميان دلها و حادثه عاشورا پيونده زده واحساسها و عواطف علاقه مندان را به آن ماجرا وصل كرده است.اين ويژگى در شعرهاى غير فارسى نيز وجود دارد و ادبيات عاشورايى،از غنى ترين ذخيره هاى فكرى واحساسى شيعه است.از سوى ديگر حماسه كربلا در زبان شعرى شاعران تاثير نهاده وادبيات را پر بار ساخته است.رابطه اى متقابل ميان شعر فارسى و عاشورا وجود دارد و هردو به ماندگارى و جلوه يكديگر كمك كرده اند.برخى شاعران نيز ماندگارى نام خود رامديون شعر سرودن درباره اهل بيت و عاشورا و مظلوميت ابا عبد الله «ع »اند و گاهى با يك شعر،شهره و جاويد شده اند،همچون محتشم.

 

 

نويسنده:حجت الاسلام جواد محدثی

 

 

پی نوشتها:

1- بقره،آيه 249.
2- غرر الحكم.
3- من لا يحضره الفقيه،ج 4،ص 416.
4- اعيان الشيعه،ج 1،ص 593.
5- ينابيع المودة،ص 406.
6- نفس المهموم،ص 135.
7- لهوف،ص 81.
8- مقتل الحسين،مقرم،ص 357.
9- لغت نامه،دهخدا.
10- مجمع البحرين،طريحى.
11- فصلنامه هنر،شماره 2،ص 163،مقاله «پژوهشى در تعزيه ».
12- روزنامه «رسالت »(3/4/72)،ص 5 گزارش «شوق كربلا».
13- گزارشى از اين مراسم در اردبيل،در كيهان(2/4/73)،ص 17 چاپ شده است.
14- لغت نامه،دهخدا.
15- موسوعة العتبات المقدسه،ج 8،ص 19.
16- ناسخ التواريخ،ج 2،ص 185.
17- تفصيل ماجرا در«بحار الانوار»ج 45،ص 100 به بعد و در امالى صدوق،ص 76 به بعد.
18- آرامگاههاى خاندان پاك پيامبر،سيد عبد الرزاق كمونه،ص 302.
19- مجمع البحرين.
20- بحار الانوار،ج 44،ص 266،زيارت ناحيه مقدسه(من امة).
22 بحار الانوار،ج 45،ص 95.
23- همان،ج 44،ص 284،وسائل الشيعه،ج 10،ص 394.
24- وسائل الشيعه،ج 10،ص 394،سفينه البحار،ج 2،ص 196.
25- سفينة البحار،ج 2،ص 196.
26- صحيفه نور،ج 9،ص 57.
27- همان،ج 14،ص 265.
28- درباره عاشورا،از جمله ر.ك:«عاشورا فى الاسلام »از عبد الرزاق الموسوى المقرم.
29- تلخيص شده از«قيام جاودانه »،محمدرضا حكيمى،ص 94 به بعد.
30- نقل از كتاب «درسى كه حسين به انسانها آموخت »،شهيد هاشمى نژاد،ص 447،رهبر آزادگان و منابع ديگر.
31- البته امام حسين «ع »در صحراى كربلا شهيد شد،نه ريگزارهاى عربستان!
32- رهبر آزادگان،ص 67.
33- حياة الامام الحسين،ج 2،ص 246 و 288.
34- مفاتيح الجنان،زيارتهاى مختلف امام حسين «ع »
35- در اين زمينه ر.ك:«عنصر امر به معروف در نهضت امام حسين »از شهيد مطهرى.
36- بحار الانوار،ج 44،ص 328،مقتل خوارزمى،ج 1،ص 186.
37- صحيفه نور،ج 17،ص 60.
38- همان،ج 16،ص 219.
39- همان،ج 18،ص 12.
40- همان،ج 15،ص 204.
41- چكيده مقالات كنگره امام خمينى و فرهنگ عاشورا،ص 104.
42- در اين زمينه ر.ك:«فرهنگ جبهه »مهدى فهيمى.
43- مفاتيح الجنان،زيارت عاشورا،ص 457.
44- ديوان «آتشكده »،نير تبريزى،ص 59.
45- بحار الانوار،ج 45،ص 154.
46- همان،ص 167،البداية و النهاية،ج 8،ص 192(ليت اشياخى ببدر شهدوا...).
47- بحار الانوار،ج 45،ص 135.
48- مقتل الحسين،خوارزمى،ج 2،ص 6،مناقب،ج 4،ص 110،(با اندكى تفاوت در لفظ).
49- بحار الانوار،ج 45،ص 8،موسوعة كلمات الامام الحسين،ص 424.
50- الامام الحسين،علائلى،ص 62.
51- الانوار القدسية،محمد حسين الغروى الاصفهانى،ص 99،(چاپ حيدريه).
52- از مؤلف،در شعر«اهل بيت آفتاب ».
38- 53- در اين زمينه ها از جمله ر.ك:«نگرشى به مرثيه سرايى در ايران »،عبد الرضا افسرى كرمانى، «چند مرثيه از شاعران پارسى گوى »،ابو القاسم رادفر.


منبع : فرهنگ عاشورا
  • کربلا
  • محرم
  • عاشورا
  • امام حسین
  • رسم و رسومات عاشورا
  • اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

    آخرین مطالب


    بیشترین بازدید این مجموعه