قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

بانوان كربلا

آيا از حضرت فاطمه(س) دختري غير از حضرت زينب و ام كلثوم(س) در شام مدفون است؟

اميرالمؤمنين از حضرت فاطمه زهرا(س) داراي پنج فرزند بوده‌اند؛ امام حسن(ع)، امام حسين(ع)، زينب كبري، ام كلثوم(س) و محسن(ع) كه به جور دشمنان سقط شد.1طبق نقل برخي از منابع ام كلثوم را زينب صغري نيز گفته‌اند كه كنيه‌اش ام كلثوم بوده است؛2 البته علي(ع) از زنان ديگر، دختران ديگري نيز داشته است، از جمله: زينب صغري، ام كلثوم صغري كه اين تشابه اسمي ممكن است اشتباهاتي را ايجاد كرده باشد.3
از ميان مورخان قديمي تنها عبيدلي مدفن زينب كبري را در مصر دانسته و نقل كرده كه والي مدينه به يزيد نامه نوشت و درخواست كرد كه زينب كبري از مدينه اخراج شود و يزيد دستور داد، زينب با تعدادي از بني‌هاشم، چند روز مانده به آخر ماه رجب، روانه‌ي مصر گرديدند. در سال 61 داخل مصر شد و در آن‌جا يازده ماه و پانزده روز زندگي كرد و صبح يكشنبه 15 رجب سال 62 از دنيا رفت.4 مرحوم حسيني سابقي، اذعان مي‌دارد كه در هيچ كتابي جز «اخبار الزينبيّات» عبيدلي مطلبي از زينب دختر علي(ع) نديده است و نيز با رد مسأله تبعيد زينب به مصر مي‌گويد: درباره‌ي مقابر صحابه در مصر و زينب‌هاي مدفون در آن‌جا و كساني كه وارد مصر شده‌اند، كتاب‌هايي نوشته‌اند، ولي به زينب كبري ـ دختر علي(ع) ـ اشاره نكرده‌اند، اين مورخان عبارتند از: 1. عبدالرحمن بن حكم مصري (متوفي 257)، صاحب منهج السالك في اخبار مصر و ام القري و الممالك؛ 2. ابو عمر محمد بن يوسف كندي (متوفي 354)، مؤلف ولاة مصر؛ 3. ابو محمد حسن بن ابراهيم بن ذولاق ليثي (متوفي 387) 4. عز الملك محمد بن عبدالله حراني مسيحي (متوفي 420)، 5. قاضي سلامه قضاعي (متوفي 453)، صاحب انس الزائرين 6. ابو طاهر سيفي (متوفي 576)؛ 7. عبد القادر مقريزي (متوفي 845 )، صاحب الخطط والاعتبار؛ 8. شمس الدين انصاري مصري (متوفي 814)، مؤلف الكواكب السيارة في ترتيب الزيارة؛ 9. شمس الدين سخاوي ( متوفي902)، صاحب رساله‌ي زينبيّات؛ 10. ابراهيم بن علي فخرومي مصري (متوفي 819)، مؤلف الفضائل الباهرة في محاسن مصر والقاهرة؛ 11. سخاوي حنفي مصري (متوفي 814)، صاحب تحفة الاحباب؛ 12. عبدالرحمن سيوطي نويسنده‌ي المحاضرة في تاريخ مصر و القاهرة و نيز درّ السحابة فيمن دخل مصر من الصحابة؛ 13. ابن تغري بردي (متوفي 704)، مؤلف النجوم الزاهرة؛ 14. ابن دقماق (متوفي 792)، صاحب كتاب الانتصار.5
از ميان مورخان شيعه سيد محسن امين قائل است كه، مدفون در دمشق زينب صغري، ام كلثوم دختر فاطمه زهرا(س)، مي‌باشد و زينب كبري در مدينه مدفون است.
آيا قضيه يقه پاره كردن حضرت زينب(س) در كاخ ابن زياد و كاخ يزيد در مقابل زده شدن ضربه‌اي بر لب و دندان‌هاي سيدالشهدا، صحت دارد؟چگونه ممكن است اين بانوي بزرگوار در برابر نامحرمان چنين كند؟
زماني كه قافله‌ي اسيران را به مجلس ابن زياد وارد كردند، زينب ناشناس و با جامه‌هاي كهنه در ميان آنان بود، و در حالي كه كنيزان گرد او را گرفته بودند، در گوشه‌اي نشستند؛ ابن زياد گفت: اين چه كسي بود كه با كنيزان خود به كناري خزيد؟ زينب پاسخ نداد و بار دوم و سوم. ابن زياد سؤال خود را تكرار كرد؛ سپس يكي از كنيزان گفت: اين زينب، دختر فاطمه بنت رسول‌الله(ص)، است؛ پس ابن زياد رو به او كرد و گفت:
الحمد لله الذي فضحكم و قتلكم و اكذب احدوثتكم6
سپاس خداي را كه شما را رسوا كرد و كشت و افسانه شما را دروغ نمود.» زينب كبري(س) گفت:
الحمد لله الذي اكرمنا بنبيه محمداً و طهرنا من الرجس…
سپاس خداي را كه ما را به پيامبر خود محمد(ص) گرامي داشت و از پليدي‌ها پاك گردانيد؛ تنها فاسق رسوا مي‌شود و فاجر دروغ مي‌گويد.»7
همين طور گفتگو بين ابن زياد و پاسخ‌هاي دندان شكن حضرت زينب(س) ادامه يافت و جريان يقه پاره كردن حضرت زينب(س) در آن مجلس يا جاي ديگر در هيچ يك از منابع معتبر تاريخي ديده نشده است؛ البته در برخي از آن‌ها به شكل‌هاي گوناگون از جريان شكستن پيشاني يا سر آن حضرت به خاطر زدن به محمل و چوبه‌ي خيمه از شدّت اندوه كه بر اثر آن خون از زير مقنعه آن حضرت بر پيشاني جاري شده، وجود دارد8 اما در اين مورد مرحوم حاج شيخ عباس قمي مي‌گويد: انجام اين قبيل اعمال، با كمال عقل و استحكام دين و نهايت وقار آن حضرت كه به عقيله بني هاشم معروف و اسطوره صبر و پايداري است خالي از اشكال و استبعاد نيست و به همين دليل است كه در اكثر كتب معتبر تاريخي همين قدر نوشته‌اند كه چون آن مخدره سر مبارك برادر را بديد، ناله برآورد و به حسرت گريست.9
ام كلثومي كه در كربلا حاضر بود، كدام ام كلثوم است و آيا ام كلثوم ـ دختر حضرت فاطمه(س) ـ در واقعه‌ي عاشورا بوده است يا خير؟
مرحوم شيخ مفيد از دختري براي اميرالمؤمنين(ع)، به نام ام كلثوم ياد كرده است،10ولي ديگر مورخان، چون: طبري،11بن شهرآشوب12 ابن ابي‌الحديد،13و ...... دختری به نام ام كلثوم براي اميرالمؤمنين(ع) نام برده‌اند: يكي ام‌كلثوم كبري، دختر فاطمه(س)، و ديگري ام كلثوم. نامي از همسر ديگر كه به ام‌كلثوم صغري موسوم و معروف بوده است؛ البته نام ام‌كلثوم كبري را، زينب صغري نيز گفته‌اند كه ام‌كلثوم كنيه‌اش بوده است.
اما درباره‌ي اين كه ام‌كلثوم كبري، دختر حضرت فاطمه(س)، چه زماني از دنيا رفته است، ابن اثير،14بن حجر عسقلاني 15قرطبي 16گفته‌اند: كه اين ام‌كلثوم در زمان حيات امام حسن(ع)، يعني قبل از سال 50 هجري، از دنيا رفته است، ولي ابن شهرآشوب گفته است كه ام‌كلثوم پس از عمر، با عون، محمد و ـ عبدالله پسران جعفرطيار ـ يكي پس از مرگ ديگري ازدواج كرده است كه قطعاً ازدواجش با عبدالله ـ همسر زينب كبري(س) ـ پس از وفات آن بانو است.17 ابن حجر عسقلاني نيز روايت ديگري را به اين مضمون نقل كرده است.
اين دو تاريخ وفات بايد متعلق به اين دو ام‌كلثوم باشد ،نه يكي از آنها؛ اما كدام يك زودتر وفات كرده است، سيد محسن امين مي‌گويد: اميرالمؤمنين(ع) دو دختر به نام ام كلثوم داشته است؛ ام‌كلثوم كبري، دختر فاطمه(س)، قبل از واقعه كربلا از دنيا رفته و ام‌كلثوم حاضر در كربلا، ام‌كلثوم دوم، يعني حضرت زينب صغري بوده است.18
بنابراين، ام‌كلثوم خواهر ابويني حضرت زينب(س)، بنابر قول اقرب به صواب، قبل از واقعه كربلا و در زمان حيات برادرش امام حسن مجتبي(ع) از دنيا رفته است. و اگر از ام‌كلثومي در واقعه كربلا اسم برده شده، غير از ام‌كلثوم، دختر فاطمه(س)، بوده است.

آيا جناب ليلا ـ مادر علي اكبر ـ و شهربانو در كربلا حضور داشتند؟

مراجعه به كتب تاريخي و آثار نويسندگان معاصر، چنين به دست مي‌دهد كه جناب ليلا در كربلا نبوده است.
استاد شهيد مرتضي مطهري مسأله‌ي حضور ليلا در كربلا و در نتيجه افسانه‌ها و قصه‌هايي كه درباره‌ي ايشان گفته شده را يكي از موارد تحريف در تاريخ كربلا مي‌داند و آن را با استدلال رد مي‌نمايد.19
محدث قمي مي‌گويد: «ظاهر آن است كه ليلا در كربلا نبوده و من در كتب معتبر نديدم.»20
در جاي ديگر مي‌نويسد: «در كتب معتبر، ذكري از بودن ليلا در كربلا، يا در كوفه و شام نيست.»21 همچنين از سخن قاتل علي اكبر كه مي‌گويد:
عليّ آثام العرب ان مرّ بي يفعل مثل ما كان يفعل ان لم اثكل اباه.22
گناه تمامي عرب به گردن من، اگر اين جوان از كنار من بگذرد و پدر را به عزايش داغدار نسازم.» در حالي كه در عرف مي‌گويند: «مادرش را به عزايش بنشانم»؛ اما وي فقط از پدرش ياد مي‌كند؛ از اين رو استفاده مي‌شود كه نه تنها ليلا در كربلا نبوده، كه اصلاً در قيد حيات نيز نبوده است.
مرحوم دكتر محمد ابراهيم آيتي در اين زمينه مي‌نويسد: «از مادر علي اكبر، يعني ليلا، دختر ابي مرة بن مسعود، هم نامي در جريان فاجعه كربلا به ميان نيامده است و هيچ نمي‌دانم كه ايشان در اين تاريخ زنده بوده است يا نه؟… از همسران امام تنها كسي كه در اين سفر همراه امام(ع) بوده، رباب دختر امرؤالقيس است.23
بنابراين با توجه به قرائن و شواهد ياد شده، جناب ليلا در كربلا نبوده‌ است؛ در نتيجه آن داستان‌ها و افسانه‌هايي كه در جريان حادثه كربلا به او نسبت داده مي‌شود، بي‌اساس و غير واقعي است. در پايان تذكر اين نكته لازم است كه شيخ مفيد در ارشاد، طبرسي در اعلام الوري، طبري در تاريخ طبري و … نام اين بانو را همان ليلا ذكر كرده‌اند؛24 از اين رو اطلاق نام «ام ليلي» بر آن بانو صحيح نيست.

اما درباره‌ي حضور شهربانو در كربلا

قبل از پاسخ به اين بخش سؤال، يادآور مي‌شويم كه اگر چه بنا به نقل مشهور بين مورخان، مادر امام سجاد(ع)، دختر يزدگرد سوم پادشاه ايران بوده و نامش «شهربانو» مي‌باشد، اما اين شهرت تاريخي، از سوي برخي از محققان معاصر به جهت ترديد در روايات اين موضوع، مورد خدشه قرار گرفته است.25
بنابراين، در اصل نام مادر امام سجاد(ع) كه شهربانو و دختر پادشاه باشد، ترديد وجود دارد، تا چه رسد به اين كه وي تا زمان وقوع حادثه‌ي جانگداز كربلا زنده و اين واقعه را درك كرده باشد.
آنچه در بعضي از اخبار آمده است، آن است كه مادر امام سجاد(ع) هنگام وضع حمل آن حضرت، از دنيا رفته است؛26 بنابراين بر فرض قبول اين كه مادر امام سجاد(ع) فرزند پادشاه ساساني و نامش شهربانو باشد، امّا مانند ليلا در واقعه‌ي كربلا در قيد حيات نبوده است.
آيا اين درست است كه «رباب» ـ همسر امام حسين(ع) ـ تا يك سال تنها و بدون همراه داشتن شخصي محرم در كنار قبر مطهر ماند و از دنيا رفت؟
در مورد «رباب»، همسر امام حسين(ع)، دو قول روايت شده است، ولي آنچه در اين دو قول مشترك است و همه بر آن اذعان دارند، اين است كه «رباب» پس از شهادت امام حسين(ع) و مراجعت از شام، يك سال براي آن حضرت اقامه‌ي عزا نمود و بيش از يك سال نيز عمر نكرد.
قول اول، كه بعضي از مورخّان، مانند ابن اثير در «الكامل في التاريخ»، آن را نقل كرده‌اند، اين است كه: رباب همسر امام حسين(ع)، در كربلا حضور داشته، همراه اسرا به شام برده شد و سپس به مدينه بازگشت… و گفته شده است كه او يك سال كنار قبر امام حسين(ع) اقامه‌ي عزا نمود و سپس به مدينه بازگشت، و در حالي كه از فقدان آن حضرت غمگين بود، درگذشت.27 ابن اثير اين قول را نقل كرده است و اگر اصل آن صحت داشته باشد، هيچ گونه مانعي از اين كه آن بانوي معظّمه تنها و بدون شخص محرمي در كنار قبر مطهر مانده باشد، به نظر نمي‌رسد.
دو نكته قابل تأمل در اين خبر وجود دارد: الف ـ در اين گونه نقل تاريخ احتمال مسامحه مي‌رود و اين ادعا كه «رباب» در كنار قبر مبارك مانده، بدين معنا نيست كه شب و روز از قبر مطهر جدا نشده است، بلكه ممكن است در آباداني‌ها و قريه‌هاي نزديك حائر مقدس، اقامت گزيده و در اغلب اوقات نزد قبر مطهر رفته باشد.
ب ـ در ماندن اين بانوي مكرمه كنار قبر مطهر جاي استبعاد نيست، چون در صدر اسلام توقف و عزاداري همسران با وفاي اشخاص و اشراف نزد قبور آن‌ها معمول بوده است؛ چنان كه فاطمه پس از وفات شوهرش، سيد حسن مثني فرزند امام مجتبي(ع)، تا يك سال كنار قبرش چادر زد و عزادار شد. مرحوم محدث قمي (ره) اين مطلب را در «سفينةالبحار» آورده و مي‌گويد: «آنچه درباره‌ي زوجه‌اش فاطمه ذكر كرديم مبني بر اين كه در كنار قبرش چادري زد و به مدت يك سال روزها را روزه مي‌گرفت و شبها را به عبادت مي‌پرداخت. كه يك سال را شيخ مفيد و كثيري از علماء شيعه نقل كرده‌اند و اين قول شايع بين زنان محترمه بود.»28 محدث قمي پس از نقل اين مطلب، قضيه بانوي معظمه «رباب» را از ابن اثير نقل مي‌كند.
اما قول دوم؛ بر مبناي روايتي است كه مرحوم كليني در «اصول كافي» كه از معتبرترين كتب شيعه است، از مصقلة الطحان از امام صادق(ع) نقل كرده است كه آن حضرت فرمود:
«مصقله مي‌گويد: شنيدم امام صادق(ع) مي‌فرمود: چون حسين(ع) كشته شد، همسر كلابيّه آن حضرت برايش سوگواري به پا كرد و خود گريست و زنان و خدمتگذاران او هم گريستند تا اشك چشمانش خشك شد و تمام گشت، آن هنگام يكي از كنيزانش را ديد، مي‌گريد و اشك چشمش جاري است، او را طلبيد و گفت: چرا در ميان ما تنها اشك تو جاري است؟! او گفت: من شربت سويق مي‌آشامم. او هم دستور داد سويق تهيه كنند. از آن نوشيدند. بعد اظهار داشت مي‌خواهم با اين عمل براي گريستن بر حسين(ع) نيرو پيدا كنيم.
شخصي براي او چند پرنده‌ي سياه هديه فرستاد، چون آن‌ها را ديد گفت: اينها چيست، گفتند: هديه‌اي است كه فلاني فرستاده تا بر سوگواري حسين كمك شود. او گفت ما جشن برگزار نمي‌كنيم، اين‌ها را براي چه مي‌خواهيم؟! بعد دستور داد آن‌ها را از خانه بيرون كردند، چون از خانه بيرون شدند اثري از آن‌ها احساس نشد. مثل اين كه ميان آسمان و زمين پرواز كردند…»29
از خبر طحان استفاده مي‌شود كه گريه و عزاي آن بانوي معظمه در خانه و منزلي بوده است؛ اما در كنار قبر سيدالشهدا(ع) در آن زمان هنور خانه‌اي وجود نداشته، تا ايشان بفرمايند، مرغ‌ها را از آن خانه بيرون رانند.
در اين روايت، «الجُؤَن» مثل «صُرَد» جمع جُوني است و آن نوعي پرنده‌ي سنگ‌خوار مي‌باشد كه بال‌ها و شكم آن سياه است.30 آن مرغ‌ها را شخصي براي آن بانو هديه فرستاده كه از آن غذا تهيه نمايد تا براي ماتم و عزاي سيدالشهدا(ع) و گريه بر آن حضرت، تقويت شود و ايشان هم فرمود: غذا درست كردن از مرغان لطيف، در ماتم آن حضرت تناسب ندارد؛ چرا كه غذاهاي لذيذ را در عروسي‌ها درست مي‌كنند.
مرحوم شهيد قاضي ـ رحمة الله عليه ـ از اين روايت استفاده كرده‌ است كه رباب عزا را در مدينه برپا كرده است نه در كربلا و گفته‌اند، افزون بر اين كه امام سجاد(ع) مانع مي‌شد، همسر امام حسين(ع) خود نيز تا يك سال در بيابان كربلا تنها نمي‌ماند و اين مطلب را از شخصيت او بعيد دانسته است.
تذكر اين نكته لازم به نظر مي‌رسد كه هيچ كس به طور قطع نگفته كه بانوي معظمه، «رباب»، تمام يك سال را در كنار قبر مطهر مانده است، ابن اثير هم براي اين قول قائلي ذكر نكرده است؛ پس خبر اول كه بر ماندن يك سال در كنار قبر مطهر و اقامه‌ي عزا دلالت دارد كه پس از آن از دنيا رفته است؛ گرفتار ضعف مي‌گردد؛31


آيا مادر حضرت سجاد(ع) شهربانو دختر يزدگرد بوده است و آيا سند اين مطلب اعتباري دارد يا نه؟


به گفته‌ي بيشتر مورخان، مادر امام علي بن الحسين(ع)، دختر يزدگرد سوم ـ آخرين پادشاه ساساني ـ است؛ اما در اسم و چگونگي ازدواج اين بانو با امام حسين(ع) اختلاف بسياري است32؛ چنان كه اسامي وي تا چهارده33 و حتي هفده اسم34 گزارش شده است. با تمام تلاش‌ها و پي‌گيري‌هايي كه بعضي از محققان و نويسندگان درباره‌ي آن انجام داده‌اند، نظر دقيق و قانع كننده‌اي ارائه نشده است. تحقيق و نقد و بررسي در اين موضوع در دهه‌هاي اخير از آن جهت بيش‌تر صورت گرفته است كه برخي از خاورشناسان مغرض و دشمن مكتب تشيّع و به پيروي از آنان بعضي از نويسندگان مسلمان، ازدواج امام حسين(ع) با شاهزاده خانم ايراني و انتساب خاندان رسالت به دودمان ساساني را علت گرايش ايرانيان به اهل‌بيت(ع) و در نتيجه پذيرش مكتب تشيّع معرفي كرده‌اند35 و اعتقاد شيعيان را به حق الهي ائمه‌ي اطهار(ع)، از بقاياي اعتقاد قديمي ايرانيان به «فره‌ي ايزدي» پادشاه ساساني دانسته‌اند؛36 زيرا پادشاهان ساساني خود را آسماني نژاد مي‌دانستند و براي خود مقامي نيمه خدايي و فوق بشري قائل بودند و كيش زرتشت آن روزگار نيز اين نوع تفكر را تأييد مي‌كرد.37
بعضي از محققان، تمام يا بيشتر اخباري را كه در اين باره وجود دارد و همچنين اخبار معدودي را كه بر ام‌ولد بودن مادر امام سجاد(ع) دلالت دارند، جمع‌آوري و آن‌ها را مورد نقد و بررسي قرار داده‌اند.38
بايد توجه داشت كه هر چند اصل ماجرا شهرت بسزايي دارد و در كهن‌ترين متون تاريخي شيعه، چون وقعة الصفين،39 تاريخ يعقوبي40 و بصائر الدرجات41 كه همگي در قرن سوم تأليف يافته‌اند، نقل شده است، اما اختلاف ميان مفاد اين روايات و عدم سازگاري پاره‌اي از آن‌ها با روايات فتوحات و غيره، آن قدر چشمگير است كه محققان معاصر، اصل داستان شهربانو و ازدواج وي با امام حسين(ع) و ولادت امام سجاد(ع) از شاهزاده خانم ايراني را مشكوك دانسته‌اند؛ چنان كه استاد مطهري پس از تشكيك در اين باره مي‌نويسد:
«ادوارد براون از كساني است كه داستان را مجعول مي‌داند. كريستن‌سن نيز قضيه را مشكوك تلقي مي‌كند و همين طور سعيد نفيسي در تاريخ اجتماعي ايران آن را افسانه مي‌داند42.»
علاوه بر اين ، از صدها سال پيش محدثان و نسب‌دانان بر مضمون اين روايات خرده گرفته‌اند و به انكار آن پرداخته‌اند. ابن عنبة يكي از نسب‌شناسان معروف علوي (متوفي 828 هـ ق) در اين باره مي‌نويسد: «خداوند، علي بن الحسين(ع) را به فرزندزادگي پيغمبر(ص)، از پادشاه‌زادگي بي‌نياز فرموده است، آن هم دختري كه بر سنت اسلامي متولد نشده است. اگر پادشاهي موجب شرف بود، بايد عجم بر عرب و بني قحطان43 بر بني عدنان فضيلت داشته باشند.»44
وي ـ پس از اين كه مي‌گويد: قول مشهور آن است كه مادر امام سجاد(ع) دختر يزدگرد سوم و نامش شاه زنان مي‌باشد ـ در پايان مي‌افرايد: بسياري از نسب‌شناسان و مورخان اين قول را نپذيرفته‌اند. بنا به گفته‌ي آنها دختران يزد‌گرد همراه او به خراسان رفتند.45
دليل ديگري كه اصل داستان را خدشه‌دار مي‌كند، سندي است كه نشان مي‌دهد آغاز سده‌ي دوم هجري، شاهزاده خانم ايراني در خاندان هاشمي ناشناخته بوده است. اين سند، نامه منصور دوانيقي در پاسخ به محمد بن عبدالله بن حسن ـ مشهور به نفس زكيه ـ است. محمد در نامه‌اي به منصور، و پس از آن‌كه خود را مهدي امت خوانده و امامت و خلافت را حق خود دانسته است، منصور را به اطاعت خود فرا مي‌خواند. منصور در پاسخ او نامه‌اي طولاني و تهديدآميز مي‌نويسد و در ضمن مي‌گويد: پس از رحلت رسول خدا(ص) در خاندان شما برتر از علي بن الحسين(ع) متولد نشده و مادر او ام‌ولد بود.46
نوشتن ام‌ولد، تحقيري است كه منصور بن محمد بن عيدالله روا مي‌دارد. اين نامه كه طبري در حوادث سال 145 هجري آورده، نيم قرن پس از رحلت امام علي بن الحسين(ع) نوشته شده است كه در آن زمان بسياري از هاشميان زنده بودند. اگر داستان اسير شدن شهربانو و آوردن او به مسجد مدينه و نيز اگر دختر يزدگرد بودن مادر حضرت درست مي‌بود،47 منصور چنان تعبيري به كار نمي‌برد و اگر ادعاي دروغي كرده بود، محمد سخنش را در دهانش مي‌شكست و به او پاسخ مي‌داد كه مادر علي بن الحسين(ع) شاهزاده بوده است نه كنيز.48
نكته ديگر آن كه مورخان هنگام شرح جنگ‌هاي مسلمانان و ايرانيان، داستان حركت و عقب‌نشيني يزدگرد را از نقطه‌اي به نقطه‌ي ديگر به تفصيل نوشته‌اند. براساس اين گزارش‌ها، يزدگرد و خاندان او هيچ‌گاه در ميدان جنگ نبوده‌اند. زماني كه جنگ قادسيه شروع شد، يزدگرد در مداين بود و پيش از آمدن مسلمانان از مداين به حلوان رفت؛ سپس از حلوان به اصفهان و از آن جا به اصطخر و كرمان و مرو گريخت.49 در اين عقب نشيني‌ها، يزدگرد نه تنها زنان، خويشاوندان و خزانه‌ي خود را همراه داشته است، بلكه آشپزان، رامشگران و يوزبانان او نيز همراه وي بوده‌اند.50 بنابراين، دختران او كجا، كي و چگونه به اسارت مسلمانان درآمدند؟ البته با وجود قراين و شواهد ذكر شده، احتمالاً در فتح مداين كنيزكاني اسير شده‌اند؛ چنان كه مجالد بن سعيد از شعبي نقل مي‌كند: «در روز فتح مداين، مسلمانان از كنيزان كسرا، تني چند به اسارت گرفتند كه مادر من يكي از آنان است.»51 نيز بعيد نيست كه در فتح خراسان و شرق ايران دختراني اسير شده باشند؛ چنان كه بلاذري مي‌نويسد: «گفته‌اند مادر علي بن الحسين(ع) سجستاني (سيستاني) است.»52 و احتمال دارد كه امام حسين(ع) يكي از اين زنان را به همسري گرفته و امام علي بن الحسين(ع) از او متولد شده باشد.
در پايان، مناسب است به شعري منسوب به ابوالأسود دئلي كه در كتاب شريف «اصول كافي» آمده است، اشاره شود. شعر ياد شده چنين است:
و ان غلاماً بين كسري و هاشم
لاكرم مَن نيطت به التمائم53
ترجمه: پسري كه از يك سو به كسري و از سوي ديگر به هاشم مي‌رسد، گرامي‌ترين فرزندي است كه به او بازوبند بسته‌اند.54
اگر چه اين بيت در يكي از معتبرترين كتاب‌هاي شيعه آمده است؛ اما استدلال به آن به دلايل زير مخدوش است:
1. چنين بيتي در ديوان ابوالاسود يافت نشده است و فقط در بعضي از منابع55 كه كهن‌ترين آن‌ها اصول كافي است، به ابوالاسود نسبت داده شده است.
2. بر فرض قبول انتساب شعر به ابوالاسود، اين كه مراد از «غلاماً بين كسري و هاشم» امام سجاد(ع) باشد، نه شخص ديگري از هاشميان، نياز به اثبات تاريخي دارد.
3. احتمال دوم در معناي ان «غلاماً بين كسري و هاشم» آن است كه مراد از كسري، نژاد وتبار شاهان ساساني يزدگرد سوم نيست، بلكه مراد نژاد و تبار فارسي و عجمي است؛ بنابراين احتمال، معناي بيت چنين مي‌شود: پسري كه از يك سو به فارس و از سوي ديگر به هاشم مي‌رسد، يعني مادرش عجمي است. حال با اين احتمال ديگر نمي‌توان براي اثبات مدعا به اين شعر استدلال كرد؛ چرا كه تبار عجمي داشتن، يعني ايراني بودن؛ اما از تبار پاشاهان ساساني بودن، از شعر استفاده نمي‌شود.
4. سبك شعر و مفاد و مضمون آن با مولود خانداني كه به سنت‌هاي موروثي پاي‌بند هستند، مناسب‌تر است تا به مولود خاندان امامت، به ويژه كسي كه خود امام و نيز فرزند و پدر امام است.56

آيا مرقد بي‌بي شهربانو در نزديكي تهران، صحت دارد؟

در سال‌هاي اخير، انتساب قبري كه در نزديكي شهرري واقع است به بي‌بي شهربانو، با ترديد جدي بعضي از محققان رو به رو شده است. آقاي دكتر كريمان در كتاب محققانه و ارزشمند خويش «ري باستان»، با ذكر دلايل و شواهدي، انتساب اين محل را به بي‌بي شهربانو با شك و ترديد مواجه ساخته است.
به اين دليل اهميت تحقيقات ياد شده، گزارش از آن را در ذيل مي‌آوريم:
انتساب اين مكان به بي‌بي شهربانو در هيچ يك از كتاب‌هاي مسالك و تواريخ و رجال قديمي ذكر نشده است؛57 هم‌چنان كه در هيچ يك از منابع معتمد از صدر اسلام تا قرون اخير، كوچك‌ترين ذكري نيست كه بي‌بي شهربانو در ري درگذشته و در آن‌جا مدفون گرديده است، بلكه همه قرائن خلاف آن را مي‌رساند؛ چنان‌كه شيخ صدوق كه خود در ري مي‌زيسته و كتاب «عيون اخبارالرضا» را براي صاحب بن عبّاد كه نيز در اين شهر مقيم بوده، فراهم آورده است، در اين كتاب به درگذشت مادر امام زين العابدين(ع) در هنگام زاييدن، تصريح كرده است. بي‌گمان هرگاه بقعه‌ي بي‌بي شهربانو به عهد وي در ري موجود و مزار مي‌بود، در اين كتاب اشارتي مي‌رفت.
ابودلف كه در سال 334 هـ . ق. از ري ديدن كرده و آثار فُرس و مقابر زرتشتيان را در شمال ري، ذكركرده است، هيچ گونه اشاره‌اي به مدفن بي‌بي شهربانو در آن حدود ندارد.
در كتاب «النقض» نيز كه مشتمل بر اماكن مقدس ري مي‌باشد، به هيچ روي نامي از بي‌بي شهربانو نشده است.
حاج محمد باقر نگارنده‌ي «جنة النعيم» كه كتاب خود را به تحقيق در احوال حضرت عبدالعظيم اختصاص داده و به مناسبت از شخصيت‌هاي مذهبي مدفون، ذكري به ميان آورده، از مدفن بي‌بي شهربانو در اين شهر يادي نكرده است.58
نويسنده‌ي كتاب «ري باستان» در پايان اين بحث، با توجه به قرائن و شواهد ياد شده، چنين نتيجه‌گيري مي‌كند: «چون در تاريخ حوادث ري، تا آن‌جا كه عرصه‌ي تتبع بر نگارنده فراخ بود، نام بانويي بدين صورت مشهود نيفتاده تا احتمال خلط اسم برود؛ از اين رو شايد بتوان گفت كه اين محل دخمه‌اي از بزرگان زرتشتي بوده است، و براي آن‌كه مسلمانان آن‌جا را خراب نكنند، آن را به عروس ايراني خاندان نبوت نسبت داده‌اند و به بناي آن درافزودند. وجود دخمه‌ي گبرها در آن نزديكي ـ در شمال ـ مؤيد اين نظر است … و اين محل، دخمه‌ي فرزندان يزدگرد دهم (هرمز و خاندان وي) بوده كه در ري به دست فيروز كشته شده‌اند و براي محفوظ ماندن، آن را به فرزند يزدگرد سوم نسبت داده‌اند.»59
گذشته از مطالب ياد شده، مؤلف ناسخ التواريخ شاهد ديگري را براي عدم امكان انتساب اين مكان به بي‌بي شهربانو، آورده است. وي داستاني را به نقل از يكي از سادات بيان مي‌كند كه وي با خواندن نوشته‌ي مبهم روي صندوق مقبره، به اين نتيجه رسيده كه مقبره ياد شده، آرامگاه يكي از دختران ارباب و اشراف آن منطقه بنام شهربانو بوده است.60
بنابراين، با توجه به شواهدي كه بيان شد، نمي‌توان ادعا كرد كه مكان ياد شده، قبر بي‌بي شهربانو مادر امام سجاد(ع) است؛ البته همه اين مسائل در صورتي است كه افسانه فرار بي‌بي شهربانو از كربلا و آمدن وي به ايران را بپذيريم و حتي قبل از اين بپذيريم كه مادر امام سجاد(ع) نامش شهربانو بوده است؛ اما چنان‌كه در پاسخ پرسش‌هاي پيشين نيز نگاشتيم، اين كه نام مادر امام سجاد(ع) شهربانو و دختر يزدگرد سوم، باشد سخت مورد ترديد محققان معاصر است؛ چنان‌كه گزارش صحيح درباره‌ي زمان وفات مادر امام سجاد(ع) آن است كه وي در مرض زايمان رحلت كرده و مسؤوليت تربيت امام سجاد(ع) بر عهده‌ي يكي از كنيزان امام حسين(ع) بوده است. در اين زمينه به پاسخ‌هاي سؤالات مطرح شده در اين باره مراجعه شود.

پي نوشت :

1. مناقب آل ابي طالب، ابن شهرآشوب مازندراني، ج 3، ص 304.
2. بحارالانوار، ج 42، ص 74.
3. همان، ص 90.
4. اخبار الزينبيّات، يحيي بن حسن عبيدلي، متوفي 277، ص 118 – 122، مخطوط: ابراهيم عبد الرحيم افشار زنجاني.
5. تاريخ و اماكن سياحتي و زيارتي سوريه، اصغر قائدان، ص 5 ـ 64.
6. نفس المهموم، شيخ عباس قمي، مترجم علامه ابوالحسن شعراني. ذوي القربي، ص457.
ـ الارشاد، شيخ مفيد، موسسه آل البيت، ج 2، ص 115.
7. همان.
8. زينب قهرمان دختر علي(ع)، احمد صادقي اردستاني، چاپ فتاحي، به نقل از: بحارالانوار، ج 45، ص 115؛ رياحين الشريعة، ج 3، ص 137.
9. نفس المهموم، مترجم آيت الله كمره‌اي ، انتشارات كتابفروشي اسلاميه.
10. الارشاد، شيخ مفيد، موسسة آل البيت(ع) لاحياء التراث، قم، سال 1416 هـ، ج 1، ص 355.
11. تاريخ الطبري، دارالكتب العلمية، بيروت، طبع 2، سال 1408 هـ، ج 3، ص 152.
12. بحارالانوار، ج 42، ص 91.
13. همان مأخذ.
14. اسد الغابة، دارالشعب، بيروت، ج 7، ص 387.
15. الاصابة، دارالكتاب العربي، بيروت، ج 4، ص 468.
16. الاستيعاب في هامش الاصابة، دارالكتاب العربي، بيروت، ج 4، ص 469.
17. بحارالانوار، ج 2، ص 90.
18. اعيان الشيعة، ص 327، دارالتعارف للمطبوعات، بيروت، ج 1.
19. حماسة حسيني، مرتضي مطهري، ج 1، ص 26 – 27، چاپ 21، قم، انتشارات صدرا، سال 1373 هـ ش.
20. منتهي الآمال، شيخ عباس قمي ،ص 375.
21. همان، ص 541.
22. تاريخ الامم و الملوك، محمد بن جرير الطبري، ج 4، چاپ پنجم، بيروت، موسسه اعلمي للمطبوعات، سال 1409 هـ ق، ص 340.
23. بررسي تاريخ عاشورا، دكتر محمد ابراهيم آيتي، ص 123.
24. علي الاكبر، سيد عبدالرزاق مقرّم، ص 14.
25. زندگاني علي بن الحسين(ع)، سيد جعفر شهيدي، ص 9 ـ 27، چاپ ششم، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، سال 1374 ش.
خدمات متقابل اسلام و ايران، مرتضي مطهري، ص 100 ـ 101، چاپ هشتم.
26. اثبات الوصية، ابوالحسني علي بن الحسين مسعودي، ص 170، چاپ اول، قم، انتشارات انصاريان، سال 1417 ق، شهيدي، همان، ص 26.
27. الكامل في التاريخ، ابن اثير، ج 4، ص 88، طبع بيروت.
28. سفينة البحار، محدث قمي، ج 1، ص 256. طبع نجف.
29. اصول كافي، كتاب الحجه، شيخ كليني، ص 466، طبع آخوندي، تهران، و طبع تبريز، ص 254؛ مرآة العقول، ج 1، 394.
30. فرهنگ بزرگ جامع نوين، احمد سيّاح، ترجمه‌ي المنجد، نوشته‌ي لويس معلوف، ج 1، ص 300، انتشارات اسلام.
31. تحقيق در اولين اربعين حضرت سيد الشهداء، شهيد قاضي، ص 358، بنياد فرهنگي شهيد قاضي طباطبايي.
32. چنان كه در زمان و مكان وفات وي نيز اختلاف است، آقاي كريمان درباره وجود مقبره شهربانو در يكي از كوه‌هاي شهرري كه براساس شهرتي عاميانه، محل دفن شهربانو ـ مادر امام سجاد(ع) ـ پنداشته مي‌شود، ضمن تحقيقي گسترده و ارزشمند، اثبات كرده كه اين مكان نمي‌تواند مقبرة بي‌بي شهربانو باشد؛ ر ، ك: ري باستان، ج 1، ص 403، 416، و نيز ناسخ التواريخ، ج 8، ص 37، 39.
33. زندگاني علي ابن الحسين(ع)، شهيدي.
34. همان، ص، 396.
35. دكتر شيبي مي‌نويسد: اصل اين عقيده از گوبينو در كتاب دين و فلسفه در آسياي ميانه است كه احمد امين و دكتر حسن ابراهيم آن را تكرار كرده‌اند ، ر ، ك : الصّلة بين التصوف و التشيع، شيبي، كامل مصطفي، ج 1، ص 163.
36. خدمات متقابل اسلام و ايران، مرتضي مطهري، ص، 100 و 101.
37. محققان شيعه به اين شبهه پاسخ‌هاي جامع و كاملي داده‌اند. براي نمونه، ر ، ك: خدمات متقابل اسلام و ايران، ص 101، 111، بررسي كوتاه پيرامون رابطة تشيع و ايران، رسول جعفريان، ص 72، 76.
38. زندگاني علي بن الحسين(ع)، ص 12 – 27.
39. وقعة الصفين (پيكار صفين)، منقري،‌نصربن مزاحم، ترجمه پرويز اتابكي، تصحيح و شرح هارون، ص 26.
40. تاريخ يعقوبي، ابن واضح يعقوبي، ج 2، ص 303.
41. بصائر الدرجات، الصفارالقمي، تصحيح و تعليق ميرزا محسن كوچه باغي تبريزي، ص 335.
42. خدمات متقابل اسلام و ايران، ص 108.
43. قحطانيان، عرب‌هاي ساكن جنوب عربستان هستند كه از دير زمان معينيان، سبا و حمبريان در آن جا پادشاهي داشته‌اند، در حالي كه عدنانيان (عرب‌هاي شمال) بيابان نشين بودند.
44. عمدة الطالب في انساب آل ابي‌طالب، ابن عنبة، جمال الدين احمد بن علي الحسيني، ص 173.
45. همان، ص 172.
46. تاريخ الامم والملوك، ابوجعفر محمد بن جرير الطبري، ج 6، ص 198؛ انساب الاشراف، احمد بن يحيي بن جابرالبلاذري، تحقيق سهيل زكّار و رياض رزكلي، ج 3، ص 325.
47. بصائر الدرجات، ص 335.
48. زندگاني علي بن الحسين(ع)، ص 24.
49. فتوح البلدان، البلاذري، احمد بن يحيي بن جابر، ص 311.
50. فتوح البلدان، البلاذري، احمد بن يحيي بن جابر، ص 311، (اصطخر: مكاني است در نزديكي شيراز قديم).
51. همان ص 263.
52. انساب الاشراف، بلاذري، ج 3، ص 325.
53. تمائم جمع تميمة، به معناي بازوبندي است كه خاندان عرب براي دفع چشم زخم و دفع ارواح پليد، همراه فرزندان خود مي‌كردند. به تميمة از اين رو تميمة گويند كه تمام دوا و شفا در آن است. اسلام اين اعتقاد فاسد را باطل كرده است. لسان العرب، ج 2، ص 54.
54. اصول كافي، شيخ كليني، ج 2، ص 369.
55. بحارالانوار، ج 46، ص 4، پي نوشت 3.
56. زندگاني علي بن الحسين(ع)، شهيدي، ص 25.
57. ري باستان، ج 1، ص 403چاپ دوم، تهران، انتشارات دانشگاه ملي، 1345 ش.
58. همان، ص 412.
59. همان، ص 414 ـ 415.
60. ناسخ التواريخ، عباسقلي خان سپهر، تصحيح محمد باقر بهبودي، ، ج 8 حضرت سجاد(ع)، ص 37 ـ 38، تهران، كتابفروشي اسلاميه، 1364 ش.


منبع : راسخون
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه