قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

فرهنگ عاشورا(17)

مخالفان بيعت با يزيد

يزيد بن معاويه و واليان او،پس از مرگ معاويه از مردم و شخصيتها مى گرفتند.اماكسانى هم زير بار بيعت نرفتند.از جمله كسانى كه علنا بيعت با يزيد را رد كردند و زير بارحكومت او نرفتند و از او انتقاد كردند،اينان بودند:حسين بن على «ع »،عبد الرحمن بن ابى بكر،عبد الله بن زبير،منذر بن زبير،عبد الرحمن بن سعيد عابس بن سعيد و عبد الله بن حنظله.[1]سيد الشهدا«ع »دعوت وليد،والى مدينه را براى بيعت رد كرد و ضمن سخنى كه فضايل دودمان رسالت را برشمرد و به ننگهاى يزيد اشاره داشت،فرمود:«...و مثلى لايبايع لمثله »[2] و به مروان نيز كه آن حضرت را مى خواست به بيعت وا دارد،فرمود:
«ويحك!اتامرنى ببيعة يزيد و هو رجل فاسق؟»[3](آيا مرا به بيعت مردى فاسق چون يزيدفرا مى خوانى؟)سيد الشهدا«ع »بيعت با يزيد را به معناى قبول سلطه جور و رضا دادن به هدم اسلام مى ديد.از اين رو و براى نجات اسلام و امت از حكومت فاسقان،بيعت نكردو سفر مكه، سپس راه كربلا را در پيش گرفت.

*********
مداح، مداحى، ذاكر

مداحان اهل بيت،كه با ذكر مصيبت و ذكر فضايل خاندان وحى،مجالس حسينى راگرم و اشك عاشقانه شيعيان آل الله را جارى مى سازند،از عوامل مهم بقاء فرهنگ عاشورايند.مداح، در اصطلاح شيعى،به كسانى گفته مى شود كه در ايام ولادتها وشهادتهاى ائمه «ع »در مجالس جشن و عزا به خواندن اشعارى در فضايل و مناقب محمد وآل محمد،يا در مظلوميت آنان مى پردازند.ولى اغلب،به مرثيه خوانان حسينى گفته مى شود كه با خواندن شعر مرثيه و ذكر مصيبت،اهل مجلس را مى گريانند.«مداح:روضه خوانى كه ايستاده در پيش منبر به شعر، مدايح اهل بيت و مصائب آنان را خواند،آنكه ايستاده در كنار منبر در مجالس روضه خوانى،يا روان در كوى و بازار،اشعار مدايح اهل بيت را به آواز بخواند.»[4]مداحى اهل بيت و نوحه خوانى در سوگ آنان،از جمله كارهايى است كه حادثه عاشورا را زنده نگهداشته است.ائمه نيز از مداحان و ذاكران،تقدير و تشويق مى كردند،صله مى دادند،دعا مى كردند و براى اين كار، فضيلت و ثواب بسيار مى شمردند.امام صادق «ع »فرموده است:«الحمد لله الذى جعل فى الناس من يفد الينا و يمدحنا و يرثى لنا»،[5]خدا را سپاس كه در ميان مردم،كسانى را قرار داده كه به سوى ما مى آيند و ما رامدح و مرثيه مى گويند.و حضرت رضا«ع »در تشويق دعبل به مرثيه خوانى در ايام عزاى حسينى فرمود:«يا دعبل!احب ان تنشدنى شعرا فان هذه الايام حزن كانت علينااهل البيت »[6] اى دعبل،دوست دارم برايم شعر بسرايى و بخوانى،چون اين روزها،روزهاى اندوه ما اهل بيت است.همين گونه مجالس و برنامه ها،آن شهادت عظيم و حادثه شگفت را با مرور اينهمه سال،همچنان زنده نگهداشته و به بركت آن نيز،دين واحساسات دينى و انس و آشنايى مردم با خط اهل بيت زنده مانده است.به تعبير امام خمينى «قدس سره »:«روضه سيد الشهدا،براى حفظ مكتب سيد الشهدا است...اين گريه هاو اين روضه ها حفظ كرده مكتب را.»[7] مداحى،نوعى الگو دادن به مخاطبان و شخصيت پردازى اجتماعى و الگويى براى جامعه ارزشى است،سنگرى براى پراكندن و نشرفضيلتها در قالبى مؤثر و فراگير نسبت به همه است و مداحان به خاطر اهميت كارشان درجامعه و در شكل دهى افكار و عواطف،نقش مهمى دارند و فلسفه اساسى مداحى، رويج خوبيها و تبيين روحيه هاى والاى شهيدان كربلا و دميدن روح تعهد و حماسه درشيعه است و يك عشق و ايمان است،نه يك حرفه و شغل.به تعبير آيت الله العظمی خامنه اى:
«جامعه مداح و ذاكر و ستايشگران اهل بيت،طبقه اى هستند كه در سايه اين روش،بيشترين تاثير را در تعميق فرهنگ و معارف اسلامى در ذهن مردم دارند...قضيه،فقطقضيه شعر خوانى نيست.مساله،مساله پراكندن مدايح و فضايل و حقايق در قالبى است كه براى همه شنوندگان، قابل فهم و درك باشد و در دل آنها تاثير بگذارد.»[8]مداحان،به لحاظ آنكه كارشان بر عنصر«صدا»،«شعر»،«اجرا»و«مخاطب »متكى است،بايد هر چه بيشتر نسبت به آموزش ديدنهاى لازم،پختگى اجرا،تمرين پيوسته،گزينش شعرهاى خوب و پر معنى و زيبا و بديع و ولايى،مطالعه مقتلهاى معتبر و منابع تاريخى،تكيه روى اشعار و مطالب اخلاقى،فكرى و عقيدتى،پرهيز از غلو و مبالغه وگفتن حرفهاى اغراق آميز و غير قابل قبول كه اثر منفى دارد، اهتمام ورزند،از دروغ وتصنع و بازارگرمى بپرهيزند،خلوص و صداقت و مناعت طبع را فراموش نكنند،نوكرى ابا عبد الله الحسين و اخلاص نسبت به آن حضرت را از ياد نبرند و از آنجا كه شعر خوب از نظر مضمون،قالب و تعبير،در دلها و افكار،تاثير ماندگار مى گذارد،در شناخت ومطالعه و انتخاب شعرهاى پخته و عميق و زيبا بكوشند تا بهتر بتوانند در اين سمت،به ترسيم چهره الگوهاى كمال و اسوه هاى پاكى،يعنى معصومين «ع »بپردازند و خود نيزالگوى اخلاق و تعهد باشند.رسالت مقدس مداحان در عصر حاضر عبارتست از:
-استفاده شايسته از عواطف پاك مردم و جهت دادن به آنها در مسير پاكى وتهذيب و تقوا.
-تعميق محبتها و عشقهاى درونى به انسانهاى اسوه و پاك.
-روشنگرى افكار جامعه و هدايت به ارزشها و خوبيها و تقويت ايمان مردم.
-حفظ و اشاعه فرهنگ شهادت از طريق ياد شهداى كربلا و شهداى انقلاب وجنگ و طرح معارف اسلام و انقلاب و خط امام و رهبرى و مسؤوليتهاى اجتماعى.

*********
مدايح و مراثى

مدايح،جمع مدح و مديحه است،و مراثى،جمع مرثيه.«مدح »:ستايش،ثناى به صفات نيك، توصيف به نيكخويى،مدحت.[9]«مرثيه »:مرده ستايى،عزادارى،شرح محامدو اوصاف مرده، چكامه اى كه در عزاى از دست رفته اى سرايند،در عزاى كسى شعرسرودن،گريستن بر مرده و بر شمردن و ذكر محاسن وى،سوگوارى،روضه،مراسم عزايى كه به ياد شهيدان راه دين و بخصوص در ايام محرم و به ياد واقعه كربلا بر پا كنند،اشعارى كه در ذكر مصائب و شرح شهادت پيشوايان دين و بخصوص شهيدان كربلا سرايند وخوانند.[10]از جمله برنامه هايى كه از سوى امامان معصوم مورد تشويق قرار گرفته تا از اين طريق،خاطره رشادتها و مظلوميتهاى شهداى كربلا و فرهنگ عاشورا زنده بماند،سرودن مدح ومرثيه است.قالب شعر،به لحاظ برخوردارى از وزن و آهنگ و بعد عاطفى،مؤثرتر وماندگارتر است.از اين رو بعنوان سلاحى مؤثر در دفاع از حق و ستايش راستى و راستان به كار گرفته شده است.در تاريخ شيعه، شاعرانى برجسته همچون:فرزدق،عوف بن عبد الله،كميت،عبد الله بن كثير،دعبل،سيد حميرى و...با زيباترين وجهى مفاخر وفضايل اهل بيت را ترسيم كرده و با سوزناكترين صورت، براى شهداى كربلا مرثيه سروده اند و مجموعه هاى معتبرى نيز از اشعار شاعران شيعى گرد آمده است.[11] به بيان آيت الله خامنه اى:«با توجه به پايگاه بلند«شعر مسلكى »در قرنهاى اول و دوم هجرى وياد آورى اين نكته كه شاعر متعهد به يك مسلك،برجسته ترين و مؤثرترين نقش را درترويج گرايشهاى مسلك خود و تبيين هدفها و شعارهاى آن به كار مى برده است، طبيعى مى نمايد كه حساب ويژه اى براى اظهارات و سروده هاى شاعران وابسته به جناحهاى سياسى در نظر گرفته آيد...».[12]سروده هاى موضعدار شاعران مكتبى در مدح و مرثيه ائمه و اهل بيت،بطور ضمنى خلفاى جور و مظالم حكام غاصب را هم مورد انتقاد قرار مى داد.«در شعر مذهبى،نظركلى بر نشر مبادى دين بود و احياى حقايق ايمان و زنده كردن دلها و جانها و جارى ساختن خون حماسه و تعهد در رگها و پى ها.از اين رو شاعران بزرگ شيعه هميشه براى حكومتهاى فاسد،خطرى بزرگ محسوب مى شدند زيرا آنان در خلال مدح آل محمد«ص »حقايق دين و صفات لازم حاكم دينى را ياد مى كردند و با ذكر صفات اسلامى امامان و مقايسه و تحقير زمامداران،دلها را به حق و حكومت حق توجه مى دادند.»[13] اين شيوه و راه،برگرفته و الهام يافته از رهنمودهاى خود امامان بود كه با سخن و عمل، باصراحت و كنايه،مدافع شاعران متعهد و مرثيه سرايان متقى و حق شعار بودند.در اين زمينه، حديث بسيار است،بويژه تاكيد ائمه نسبت به سرودن مرثيه در باره حسين «ع »باانگيزه «ذكر»و احياء ياد و گرياندن بر آن مصيبتها بيش از ديگر محورهاست.امام صادق «ع »فرمود:«من قال فينا بيت شعر بنى الله له بيتا فى الجنة »4 هر كس كه يك بيت شعر در باره ما بگويد،خداوند براى او خانه اى در بهشت بنا مى كند.نيز از آن حضرت است:«ما من احد قال في الحسين شعرا فبكى و آبكى به الا اوجب الله له الجنة و غفر له »[14]امام رضا«ع »نيز به دعبل توصيه مى كند كه در باره حسين «ع »مرثيه بسرايد و بدين وسيله ائمه را يارى كند:«يا دعبل!ارث الحسين عليه السلام فانت ناصرنا و مادحنا ما دمت حيا فلاتقصر عن نصرنا ما استطعت ».[15]اين تاكيدات،بوضوح نشان دهنده خط حمايتگرانه ائمه از شعر و مرثيه اى است كه دراحياء حادثه كربلا و فضايل سيد الشهدا و مناقب و مظلوميتهاى او باشد.عالمان بزرگ شيعه نيز در تبعيت از روش و سيره ائمه،همين موضع و عمل را داشته اند.[16] روشن است كه حركت در چنين خطى،هميشه براى شاعران اهل بيت،مشكل داشته و اغلب،تحت تعقيب يا در زندان به سر مى بردند.اين خط مقدس،كه انتقال فرهنگ شهادت را به آيندگان در برداشت،همچنان ادامه داشته است،تاكنون.به كمك مراثى،احساسها وعواطف برانگيخته مى شد و اشك،كه زبان گوياى دل بود،پايبندى انسان متعهد را به خطحسينى و كربلايى تثبيت مى كرد.نكاتى را هم در باره اشعار مدح و مرثيه بايد مراعات كرد:
1-محتواى اشعار،بايد از متانت،دقت،اعتبار و استناد برخوردار باشد و ازحرفهاى سست و بى مدرك،يا دروغ و جعليات و مطالب ضعيف و احيانا وهن آميز نسبت به معصومين،بشدت بايد پرهيز كرد.
2-از آنجا كه شعر مدح و مرثيه،عامل انتقال فرهنگ است،بايد سطح آن بالا وارزشمند و عميق باشد تا به جامعه اسلامى و هواداران ائمه،بينش و بصيرت وعمق در فهم و فكر بدهد.
3-اشعار مراثى و مدايح،در عين حال كه بايد استوار و محكم باشد،نبايد چنان مغلق و پيچيده شود كه براى شنوندگان و خوانندگان،گويايى و رسايى خود رااز دست بدهد و نتواند با عامه خلق،ارتباط برقرار كند.
4-به بهانه دينى و مذهبى بودن شعر مدح و مرثيه،نبايد اجازه داد كه شعرهاى ضعيف و سست و فاقد قوت ادبى و صلاحيت شعرى رواج يابد.مدايح ومراثى،بايد در نهايت قوت شعرى باشد،آنگونه كه در آثار بزرگان پيش كسوت عصر ائمه و دوره هاى بعد،در مرثيه ديده مى شود.
5-شاعران مديحه سرا و مرثيه سرا،بايد با درك اهميت و والايى مكانت خويش،در حد مطلوب خلوص و تقوا و مناعت طبع و ثبات قدم و عقيده و عشق وولاى به اهل بيت عصمت باشند و بدانند كه شجره نامه آنان به كميت ها ودعبل ها مى رسد و اگر بخواهند مشمول دعاى ائمه «ع »باشند،بايد شايستگى فكرى و خطى و عملى و اخلاقى آن را در خويش فراهم آورند.
6-شاعر اهل بيت،بايد هميشه با توجه به زمان و مكان و شرايط،رسالت اجتماعى و تعهد شيعى خود را به اثبات برساند و سروده هايش داراى «پيام »و«جهت » باشد.
7-خوب سرودن در باره ائمه «ع »،نياز به غناى فكرى و معلومات عميق شاعردارد.بنابر اين شاعران مرثيه سرا بايد بشدت اهل مطالعه در متون و منابع باشندو شور و شعور را در شعر خويش در آميزند و پخته،پر مطلب و مايه داربسرايند.[17]

*********
مراحل نهضت عاشورا

حماسه حسينى،تنها در روز عاشورا جلوه نكرد،بلكه از ماهها قبل و پس از مرگ معاويه آغاز شد و ماهها پس از عاشورا(بلكه سالها)ادامه يافت.در يك نگاه تاريخى،مراحل اين نهضت را اينگونه مى توان برشمرد:
1-امتناع امام حسين «ع »از بيعت با يزيد و به رسميت نشناختن حكومت وى.دراين مقطع، فراخوانى امام از سوى والى مدينه،گفتگوهاى امام با والى و نيز بامروان قابل مطالعه است.
2-خروج از مدينه به سوى مكه به شكل هجرتى شبانه و مخفيانه،همراه اهل بيت «ع ».
3-اقامت چهار ماهه امام در مكه،همراه با سخنرانيها،ديدارها،تبليغات مؤثر وروشنگرى اذهان مردم عليه يزيد و امويان و تبيين علت امتناع از بيعت و هدف از اين حركت.
4-اعزام نماينده ويژه خود(مسلم بن عقيل)به كوفه،براى زمينه سازى نهضت وبيعت گرفتن از شيعيان هوادار،جهت تشكيل حكومت اسلامى،به دنبال دريافت نامه ها و طومارهاى مكرر از سوى كوفيان و سران شيعه و سرانجام قيام مسلم و شهادتش در كوفه و دگرگونى اوضاع شهر.
5-حركت از مكه به سوى عراق و پيمودن منزلگاهها،برخوردهاى ميان راه،خطبه ها،توقفها، پيگرى اخبار كوفه،ملاقات با حر.
6-رسيدن به سرزمين كربلا و قرار گرفتن در محاصره نيروهاى دشمن،پيش ازرسيدن به كوفه در دوم محرم،تلاش چند روزه براى جلوگيرى از درگيرى و خونريزى.
7-شهادت امام حسين «ع »و فرزندان و بستگان و اصحابش در حماسه بزرگ روزعاشورا در حمله عمومى و در نبرد تن به تن با دشمن.
8-اسارت اهل بيت و بهره بردارى تبليغى امام سجاد«ع »و حضرت زينب و عترت پيامبر از شهادت عاشوراييان و رساندن پيام شهادت به مردم،افشاگرى اسرا دركوفه،شام و در طول اسارت،با ايراد خطبه ها و سخنان مختلف.
9-پس از بازگشت به مدينه،مجالس ياد و سوگوارى،گريه ها و ندبه ها و رسواشدن يزيديان و آغاز حركتهاى ضد حكومت در شهرها و مناطق مختلف.
مراحل ديگرى از نهضت كربلا در سالهاى بعد اتفاق افتاد و قيامهاى توابين وديگران بر ضد حكومت اموى از آن جمله بود.در يك نگاه،همه نهضتهاى عدالتخواهانه و ظلم ستيز كه در طول تاريخ و با الهام از شهادت امام حسين «ع »
و حادثه عاشورا پديد آمده و خواهد آمد،از مراحل نهضت عاشورا در امتدادتاريخى آن به حساب مى آيد،چرا كه آن قيام،تنها براى اعتراض به فسادحكومت اموى و يزيد نبود،بلكه درسى براى احياى آزادگى و شرف در همه زمانها بود.امروز نيز مبارزات عاشورايى مسلمانان متعهد بر ضد استكبارجهانى و طاغوتها،تداوم همان نهضت خونين است.

*********
مراسم و سنتها

پيرامون حادثه عاشورا و عزادارى امام حسين «ع »،يك سرى سنتها و مراسم ميان مردم معمول است كه در طول سال و اغلب در دو ماه محرم و صفر و بويژه در دهه عاشورا عمل مى شود.آداب و سنن در مناطق مختلف جهان و حتى در شهرهاى مختلف ايران نيزمتفاوت و متنوع است.برخى از مراسم،مثلا ويژه هند و پاكستان است،برخى خاص ايران،و بعضى مخصوص عراق و شام.سنتهاى رايج،گاهى پشتوانه هاى دينى دارد ومتكى به روايات و مستند به فقه و حديث است،برخى هم از ابداعات و ساخته هاى مردم و تقليدهاى بى اساس است.بر شمردن همه آداب و مراسم مربوط به عاشورا و عزادارى،از حوصله اين مجموعه بيرون است.تنها به برخى از آنها اشاره مى شود:
عزادارى و گريه بر امام حسين «ع »،نوحه خوانى و مرثيه خوانى،تعزيه و شبيه خوانى،سينه زنى و زنجير زنى و قمه زنى،برپايى مجالس در تكيه ها،حسينيه ها،خانه ها و مساجدو تشكيل هيئتها در ايام محرم،نذر و احسان و صدقه و اطعام مردم براى سيد الشهدا،سقايى و چاى و آب و شربت دادن به مردم،ساختن حسينيه و تكيه،ترك بعضى كارهاى مباح در ايام عاشورا مثل:عروسى،ازدواج،آرايش،تميز كردن و جارو كردن خانه،پرداختن به كسب و كار و دوخت و دوز و خانه تكانى و...،ياد حسين هنگام نوشيدن آب،پوشيدن لباس سياه،سياهپوش كردن اماكن و گذرگاهها و مساجد و حسينيه ها،ماليدن گل برپيشانى و سر،پاشيدن كاه و خاشاك بر سر،راه انداختن دسته هاى عزادارى در خيابانها،برپايى مراسم شام غريبان،برگزارى مجالس مقتل خوانى و زيارت عاشورا،نذر براى آوردن كودكان خردسال به ياد على اصغر در دسته هاى عزادارى،طشت گردانى،تهيه وآذين بندى توقها و علامتها و نخلها،پختن آش نذرى و سفره انداختن،زيارت رفتن،گراميداشت اربعين امام حسين «ع »،سر برهنه و پاى برهنه بودن در عزاى حسينى بويژه عاشورا و اربعين.

*********
مرثيه جن

از ابعاد غير مادى و غير بشرى شهادت امام حسين «ع »،گريه و نوحه و مرثيه خوانى فرشتگان و اجنه بر آن حضرت است.رواياتى در اين باره نقل شده و كسانى هم مدعى بوده اند كه شعرها و نوحه هاى جن را به ياد عاشورا شنيده و گريسته اند،همچون مسور بن مخرمه.[18] نوحه هايى از قبيل اين كه:
ايها القاتلون جهلا حسينا
ابشروا بالعذاب و التنكيل
يا اين شعر:
ايا عين جودى و لا تجمدى
و جودى على الهالك السيد
فبالطف امسى صريعا فقد
رزئنا الغداة بامر بدى
و امثال اينگونه مراثى كه در كتب مقتل و روايات آمده است.[19]شهيد مطهرى در اين باره مى گويد:«در«قمقام زخار»،قسمت زيادى از مراثى جنى ها را بصورت شعر نقل كرده است.بعيد نيست كه اين اشعار سراسر انتقاد و حنين و تحريك احساسات،از طرف علاقه مندان و شيعيان سروده مى شده است و چون از طرف حكومت وقت،تحت تعقيب قرار مى گرفتند،لذا اشعارى كه مى سرودند به نام جنى منتشر مى كردند كه هم پى گم كرده باشند و هم مردم بهتر حفظ مى كردند.»[20] البته شعرهاى مرثيه از قول جن،غير از گريه وعزادارى ملائك و انبيا و كروبيان در عزاى حسينى است كه رواياتش متفاوت است.
در بارگاه قدس كه جاى ملال نيست
سرهاى قدسيان همه بر زانوى غم است
جن و ملك بر آدميان نوحه مى كنند
گويا عزاى اشرف اولاد آدم است[21]

*********
مروان بن حكم

از سران مخالف با اهل بيت «ع »و هوادار خط اموى و پسر عموى عثمان كه در امورمالى و سياسى انحرافهاى فاحشى داشت و از محركين بر ضد آل على بود و سوءاستفاده هاى بسيارى از بيت المال در زمان عثمان داشت.وى به زبان رسول خدا«ص »
لعنت شده بود.على «ع »هم روزى به او نگريست و فرمود:واى بر تو و واى بر امت محمداز دست تو و دودمانت،آنگاه كه موى سرت سفيد شود.على عليه السلام او را پرچمدارگمراهى مى دانست.[22].
مروان از افراد سرشناس بنى اميه بود و پس از مرگ معاويه،وليد والى مدينه وقتى نامه يزيد را دريافت كرد كه به او دستور بيعت گرفتن از حسين «ع »داده بود،با مروان مشورت كرد.مروان هم گفت همين شبانه در پى حسين «ع »بفرست و اگر بيعت نكرد،گردن او رابزن و پيوسته او را تحريك مى كرد كه به زور از ابا عبد الله الحسين بيعت بگيرد.[23] نسبت به سيد الشهدا«ع »كينه شديد داشت.چون پس از احضار امام،قرار بر فرداى آن شب شد،مروان،وليد را تشويق مى كرد كه همين امشب كار را يكسره كن.در راه هم وقتى به امام حسين «ع »برخورد و او را به بيعت فرا خواند،حسين بن على «ع »،كلام معروف خويش «على الاسلام السلام،اذ قد بليت الامة براع مثل يزيد...»را خطاب به او گفت،و ميان امام و آن شيطان كين توز،سخنان تندى رد و بدل شد.[24] مروان بعدها به خلافت رسيد و درسال 65 هجرى،در سن 63 سالگى مرد.[25] از كسانى بود كه نسبت به شيعه سختگيرى مى كرد و چون به حكومت مدينه رسيد، هر جمعه در منبر،على «ع »را لعن و سب مى كرد.[26]

*********
مسلم بن عقيل

نماينده اعزامى سيد الشهدا از مكه به كوفه براى بررسى اوضاع و بيعت گرفتن از مردم.
مسلم بن عقيل،پسر عموى امام حسين «ع »و مورد وثوق وى بود.رشادت و جوانمردى اومشهور بود.در جنگ صفين،در جناح راست لشكر على «ع »بود.امام حسين «ع »در پاسخ به دعوتنامه هاى مكرر شيعيان و سران كوفه،نامه اى خطاب به آنان نوشت و مسلم بن عقيل را بعنوان «برادر،پسر عمو و فرد مورد اطمينان خود»به آنان معرفى كرد.مسلم در نيمه شعبان از مكه به كوفه رفت،در كوفه به تلاش وسيعى براى دعوت مردم به بيعت با امام پرداخت.آن زمان والى كوفه نعمان بن بشير بود.حدود 18 هزار نفر با اوبه نفع امام بيعت كردند.در ايام فعاليت و قيام حماسى مسلم،والى كوفه عوض شد و ابن زياد به ولايت كوفه و مقابله با حركت مسلم منصوب گشت.جايگاه مسلم در كوفه پنهان بود.ابن زياد به كمك جاسوسان محل اختفاى او را پيدا كرد و به دستگيرى ميزبانش كه «هانى »بود پرداخت.مسلم به عقيل مجبور شد قيام خويش را پيش از موعد علنى كند.
قصر ابن زياد به محاصره در آمد.
ابن زياد،سران شهر را گرد آورد و آنان را با تهديد و تطميع،مطيع خويش ساخت.باايجاد جو رعب و وحشت و دستگيريها،بيم و هراس بر مردم سايه افكند و از دور مسلم پراكنده شدند. مسلم بن عقيل در كوفه،تنها و غريب و بى پناه ماند.شب به خانه طوعه رفت.جايگاه او براى ابن زياد معلوم شد.نيروهايى فرستاد،مسلم از خانه بيرون آمد و دركوچه ها و ميدان شهر،يك تنه با سربازان ابن زياد جنگيد تا آنكه گرفتار شد.او را به قصرابن زياد بردند.پس از گفتگوهاى تندى كه رد و بدل شد،به دستور ابن زياد،او را بالاى قصر برده،سر از بدنش جدا كردند و پيكرش را به زير افكندند.[27]سر مسلم را همراه سرهانى نزد يزيد فرستادند.شهادت مسلم بن عقيل،روز هشتم ذيحجه سال 60(روز عرفه)
بود.قبر مسلم در كوفه است.و در سال 1282 قمرى گنبدش كاشى و ضريحش از نقره شد و اطراف ضريح،مجلل و آينه كارى گشت.محدث قمى پس از ذكر اعمال مسجدجامع كوفه،نماز و زيارتنامه اى براى حضرت مسلم نقل كرده است.با اين شروع:
«الحمد لله الملك الحق المبين...»[28]

*********
مسلم بن عوسجه اسدى

اولين شهيد عاشورا كه در حمله نخست به شهادت رسيد.پير مردى بزرگوار از طايفه بنى اسد و از چهره هاى درخشان كوفه و هواداران اهل بيت «ع »بود.از اصحاب پيامبر«ص »
و مسلمانان با سابقه به شمار مى رفت و از آن حضرت روايت هم كرده است.پارسا،شجاع و سواركارى نامى بود و در فتوحات اسلامى شركت مى كرد و در همه جنگهاى امير المؤمنين «ع »حضور داشت.در كوفه براى حسين بن على «ع »بيعت مى گرفت.
مسلم بن عقيل در برنامه كوتاه مدت نهضت،او را در راس عده اى از طايفه مذحج و اسدقرار داد.[29] در نهضت مسلم،نقش دريافت پول از هواداران و تهيه سلاح براى نهضت را برعهده داشت.جاسوس «ابن زياد»،به نام «معقل »از همين طريق به مخفيگاه مسلم پى برد.
در كربلا از ياران شجاع و فداكار امام بود.شب عاشورا كه امام از ياران خواست ازتاريكى شب استفاده كرده،از صحنه خارج شوند،يكى از كسانى بود كه برخاست و ضمن اعلام وفادارى و مقاومت تا شهادت،گفت:«و الله لو علمت انى اقتل ثم احيى ثم احرق ثم اذرى يفعل بى ذلك سبعين مرة ما تركتك فكيف و انما هى قتلة واحدة ثم الكرامة الى الابد.»[30] به خدا قسم اگر هفتاد بار كشته شوم،سوزانده شوم و خاكسترم بر باد رود،هرگزتو را رها نخواهم كرد،تا چه رسد به اينكه اكنون يك بار كشته شدن است،سپس كرامت ابدى است.روز عاشورا،رجز مسلم بن عوسجه در مبارزه چنين بود:
ان تسئلوا عنى فانى ذولبد
من فرع قوم فى ذرى بنى اسد
فمن بغانا حايد عن الرشد
و كافر بدين جبار صمد[31]
كه حاكى از بصيرت دينى و دشمن شناسى او و كافر دانستن جبهه مخالف است.سپاه دشمن چون در نبرد تن به تن ياراى جنگيدن با او را نداشتند،او را سنگباران كردند.چون مسلم به زمين افتاد،رمقى در تن داشت كه حسين بن على «ع »و حبيب بن مظاهر خود را به او رساندند. امام او را دعا كرد و حبيب چون نزديك او آمد،مسلم او را توصيه نمود كه مبادا حسين «ع »را تنها گذارد.[32]

 

نويسنده:حجت الاسلام جواد محدثی

 

پی نوشتها:

1- حياة الامام الحسين،ج 2،ص 209.
2- بحار الانوار ج 44،ص 325.
3- موسوعة كلمات الامام الحسين،ص 284.
4- لغت نامه،دهخدا.
5- وسائل الشيعه،ج 10،ص 469.
6- جامع احاديث الشيعه،ج 12،ص 567.
7- صحيفه نور،ج 8،ص 69.
8- ستودگان و ستايشگران،ص 30 و 31.اين كتاب كه مجموعه اى برگرفته از سخنان آية ا... خامنه اى در ديدارهاى مكرر با وعاظ و مداحان و شاعران و...است،بر محور مداحى و روضه خوانى و مرثيه سرايى و...است و براى مداحان و ذاكران و شاعران اهل بيت،نكات بسيار سودمندى دارد،نشر«حوزه هنرى »،1372.
9 -لغت نامه،دهخدا.
10 -لغت نامه،دهخدا.
11- كتاب «ادب الطف »در 10 جلد از جواد شبر،مجموعه اى است كه به بررسى شعرا و اشعار قرن اول تا چهاردهم پرداخته كه پيرامون امام حسين «ع »و حادثه عاشورا سروده اند.
12- پيشواى صادق،ص 81.
13- ادبيات و تعهد در اسلام،محمدرضا حكيمى،ص 274.
14- وسائل الشيعه،ج 10،ص 467،بحار الانوار،ج 76،ص 291.
15- رجال شيخ طوسى،ص 289.
16- جامع احاديث الشيعه،ج 12،ص 567.در باره شعر دعبل،بويژه قصيده «مدارس آيات »وى،ر. ك:الغدير،ج 2،ص 350.نيز براى آشنايى با زندگى شاعران برجسته اى چون كميت،دعبل، سيد حميرى و...ر.ك:الغدير،ج 2،3 و4.نمونه هايى از مرثيه هاى شاعران اهل بيت نيز در سفينة البحار،ج 1،ص 509،آمده است.همچنين در بحار الانوار،ج 45،ص 242،(باب ما قيل من المراثى فيه)و عوالم(امام حسين)،ص 543 تا 590.
17- به بحث مستوفا و تحقيقى علامه امينى در باره شعر در تاريخ اسلام و ديدگاه پيامبر و ائمه «ع »و علماى شيعه وجايگاه والاى شعراى متعهد شيعه نزد امامان و برخورد شايسته دين با شعر موضعدار،در«الغدير»،ج 2،ص 2 تا 24مراجعه كنيد.
18- در اين زمينه ها،ر.ك:«ستودگان و ستايشگران »،حوزه هنرى.
19- عوالم(امام حسين)،ص 486.
20- از جمله در«بحار الانوار»ج 45،ص 233(باب نوح الجن عليه)،سفينة البحار،ج 1،ص 190.
21- حماسه حسينى،ج 3،ص 375.
22- محتشم كاشانى.
23- الغدير،ج 8،ص 260 تا 267.
24- حياة الامام الحسين،ج 2،ص 250.
25- همان،ص 256.
26- مروج الذهب،ج 3،ص 89.
27- لغت نامه،دهخدا،به نقل از«الاعلام »و«حبيب السير».
28- قضاياى نهضت او و بيعت مردم و شهادتش در بحار الانوار،ج 44،ص 340 به بعد آمده است،نيز زندگينامه او دركتاب «مبعوث الحسين »محمد على عابدين،انتشارات جامعه مدرسين.
29- مفاتيح الجنان،ص 401.
30- انصار الحسين،ص 93.
31- مناقب،ج 4،ص 99.
32- همان،ص 102.


منبع : فرهنگ عاشورا
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه