قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

پر زد دوباره مرغ دلم کربلایتان از حسین سنگری

پر زد دوباره مرغ دلم کربلایتان

پیچید در تمام وجودم صدایتان

یک کوه غصّه روی دلم می نشست تا -

آغاز شد دوباره غم نینوایتان

تا گفتم السلام علیک دلم شکست

از بس که سخت بود غم روضه هایتان

تا خواستم که نام شما آورم به لب

اشک آمد و نوشت که جانم فدایتان

یعقوب وار در تپش روضه خیس شد

چشمم ز داغ ماتم عظمی برایتان

خون غزل چکانده شد و مثنوی رسید

شاعر نوشت قامت هفت آسمان خمید

رخت سیاه بر تن هر واژه می نشست

"
بنیاد صبر و خانه ی طاقت ز هم گسست"

باریده بود فصل عطش بر نگاه دشت

افتاد پرده دید سری را درون تشت

یک قطره اشک آدم و عالم سیاه شد

بنویس محتشم که چه بر قلب ماه شد

از پشت چشم های کبود و غمین نوشت

با خط اشک، جوهر خون، این چنین نوشت

"
خاموش محتشم که دل سنگ آب شد

بنیاد صبر و خانه ی طاقت خراب شد"

لرزید کائنات و هر آنچه درون آن

پیچید چشم شاعر دلخون به آسمان

یا رب صدای کیست که لرزانده عالمین

آمد ندا صدای حسین است! یا حسین


منبع : حسین سنگری
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه


آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه