قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

کوفه از محمود صفار زاده

پرتلاطم ازهراس خواب و خنجرکوفه بود
خوفناک ازخون ِ آن سردار بی سر کوفه بود
آشنا با پچ پچ بنهفته در پس کوچه ها
وامدار زخم آن عشق مکرر کوفه بود
آسمان سای به تیغ آلوده ی غربت سوار
آنکه درخون تو آن شب شد شناور کوفه بود
ای حضور جاری جان درتب شمشیر و زخم
هم عنان خنده در مرگت سراسر کوفه بود
وقتی از شرم لبت درخاک پنهان می شدم
حمله ور در ناله های آب و اصغر کوفه بود
ازفراسوی فرات و فتنه درفریاد و زخم
می فروش خون هفتاد و دو دلبرکوفه بود
جامه نیلی کن عزا را بیشتر شیون کنیم
زانکه درخورشید زخمت همچوخنجرکوفه بود
یا رهایم کن میان گریه درگردابِ زخم
یا صدا کن شعله ورخونی که سردرکوفه بود


منبع : محمود صفار زاده
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه