قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

ای علمدار من ای وفادار از عبدالله عمیدی

ای علمدار من ای وفادار ـ بین که تنهای تنها نشستم

این چنین در غریبی شکیبا ـ بین که تنهای تنها نشستم

من در این اوج تنهایی خود ـ در عزای عزیزان نشستم

این غریبی مرا در خطر کرد ـ بی برادر مرا بی پسر کرد

قاسمم عزم میدان نمود و ـ ترک این پیکر و دست و سر کرد

وای من با گلانم چه‌ها شد ـ کربلایی در این کربلا شد

از عزیزانم و با وفایان ـ دست و سرها زپیکر جدا شد

اکبر با وفای عزیزم ـ فرقش از کین دو تا شد غریبم

اصغر آن طفلک نازنینم ـ حنجرش پاره شد آن صغیرم

مرغکان حرم سر بریدند ـ مشک آب برادر دریدند

مادرم بود و او را ندیدند ـ بر رویم خنجر کین کشیدند

آتشین شعله‌ها گشته برپا ـ زینب من غمگین گشت و زنها

بین دوانیده‌اند قوم بدخو ـ اسب کین بر روی این بدنها

ز ینب مهربان در اسیری ـ قد خمیده شود همچو پیری

در خرابه سراغم بگیرد ـ بس که دست یتیمان بگیرد


منبع : عبدالله عمیدی
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه