قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

تأثیر مجالس عزاداری امام حسین علیه السلام بر هویّت زن ایرانی

اول. مجالس عزاداری سالار شهیدان کارکردهای گوناگونی همچون تعلیمی، انسجام بخشی، شورآفرینی و سوگواری داشته است که در این میان، کارکرد تعلیمی آن مورد بحث است.

ابتدا کارکرد تعلیمی مجالس محرّم و صفر چندان وسیع نبود؛ یعنی نوحه سرایان ، شاعران و مدیحه گران معمولاً به اطلاع رسانی در مورد حادثه کربلا و حداکثر حوادث کوفه وشام و مدینه اکتفا می کردند و تلاش در زنده کردن و زنده نگه داشتن اصل مراسم عزاداری محرم و صفر بود، به گونه ای که از سال 334 ه. ق در روز «عاشورا» زن ها از خانه بیرون می آمدند، سیلی به صورتشان می زدند و بر امام حسین علیه السلام نوحه سرایی می کردند و این عادت هر سال در این روز (تا اواسط قرن ششم) استمرار داشت.

اعلان سیاه پوشی در دهه اول محرّم الحرام مهم ترین سنّتی بود که «معزالدوله بویهی اول» آن را رسم کرد و این عادت مشهورترین عادات شیعه شد. همچنین زن ها شبانه و مردان روزها با سر و پاهای برهنه برای عزاداری بیرون می آمدند و با تعزیت به همدیگر، تحیّت و سلام می کردند و برای حادثه غمبار کربلا محزون می شدند.یا وقتی دعبل خزاعی اشعارش را در رثای آن بزرگوار می خواند، به وضوح پیداست که تلاش دارد تنها عمق فاجعه را به حضّار نشان دهد.

اما در عصر قاجار، بخصوص اواخر عصر قاجار تا عصر حاضر، تغییرات عمده ای در مجالس عزاداری داده شد. یکی از آن تغییرات اطلاع رسانی و تبلیغ عمومی دین، اعم از احکام و فقه، کلام و سایر معارف دینی در مجالس عزاداری است. یکی از دلایل این امر می تواند این باشد که در یکی دو قرن اخیر، مدّاحان و شاعران از روضه خوان ها و وعاظ تمایز یافته اند؛ یعنی اگر در قرون اولیه، دعبل هم شاعر بود، هم خواننده شعر و هم مصیبت خوان، امروزه این وظایف تقسیم شده اند و هرکسی کار معیّنی انجام می دهد.

 از این رو، وعاظ فرصت بیش تری دارند تا معارف دینی را به عزاداران بیاموزند و مدّاحی و نوحه سرایی را به مدّاحان و نوحه سرایان واگذار کنند. همچنین به موازات پیشرفت های جهانی دو قرن اخیر، انتظارات مستمعان نیز بیش تر شده و وعّاظ هم مایلند تا از این فرصت، در تبلیغ دین به بهترین وجه استفاده کنند.

بنابراین، می بینیم که در مجالس وعظ، بعضا مطالبی عنوان می شدند که اصلاً ربطی به حادثه کربلا نداشتند و چه بسا مسائل روز در مجالس وعظ طرح و عنوان می گردیدند. برای نمونه، می توانید به روزنامه الجمال، که متن سخنرانی های سید جمال الدین واعظ اصفهانی را در سال های 1323 و1324 ه.ق در تهران چاپ می کرد، مراجعه کنید.

دوم. شرکت انبوه زنان ایران، بخصوص شهرها، در مجالس روضه خوانی از دوره قاجار به بعد است. هرچند زنان ایرانی در همه ادوار علاقه مند شرکت در مجالس وعظ و سخنرانی و پی گیری امور اجتماعی بوده اند، اما شرکت زنان در این گونه مجالس در قرون گذشته، با مشکلات زیادی همراه بوده است؛ چنان که اسرارالتوحید در مورد مجلس وعظ ابوسعید ابوالخیر می نویسد: «... در همان زمان، دختر استاد بوعلی دقاق، کدبانو فاطمه، که در حکم استاد امام ابوالقاسم قشیری بود، از استاد امام ابوالقاسم دستوری خواست تا به مجلس شیخ ما بوسعید برود. استاد امام در آن ایستادگی می نمود و اجازت نمی کرد.

چون به کرات بگفت، استاد گفت: دستوری دادم، اما متنکروار و پوشیده شو و "ناونه" به زبان نیشابوریان، یعنی: چادرشب کهنه بر سر افکن تا کسی ظن نبرد که تو کیستی. کدبانو فاطمه چنان کرد و چادری کهنه بر سرگرفت و پوشیده به مجلس شیخ ما آمد و در میان زنان، بر بام نشست.

همچنین در مورد شرکت در مجلس شیخ، چنان نبود که مسجدی یا خانه ای باشد و نیمی مردان و نیمی زنان یا تمامی آن مجلس را زنان تشکیل دهند، بلکه معمولاً مجلس برای مردان برگزار می شد. اسرارالتوحید می نویسد: زنان برای شنیدن سخنان ابوسعید در پشت بام ها ازدحام کرده بودند.

اما پدیده جالبی که در دوره قاجار با آن مواجه هستیم، عبارت است از: ارزشمند شدن شرکت زنان در مجالس روضه خوانی و به تبع آن، هجوم زنان به این مجالس و همچنین کثرت برگزاری این گونه مجالس در منازل؛ چنان که کسروی می گوید: در محرّم سال 1324 در تبریز، علاوه بر مساجد و تکایا، از هر ده خانه، در یک خانه مراسم عزاداری برپا بود.

مستوفی شرکت زن ها در مجالس روضه خوانی را چنین توصیف می کند: «فعّال ترین بُعد حضور اجتماعی زنان در دوره قاجار شرکت در مراسم عزاداری ماه محرّم، روضه خوانی و نمایش های تعزیه بود.

 لازم به ذکر است که این مراسم در آن دوره، مدت زمان بیش تری را در برمی گرفت.(20) در دروه قاجار در تهران ، در هر محله و بر سر هر گذری، تکیه ای وجود داشت که مردم در ماه های محرّم و صفر به برپایی مراسم روضه خوانی در آن می پرداختند. بهترین و مفصّل ترین مجالس روضه خوانی ماه محرّم در مسجد حاج شیخ عبدالحسین برگزار می گردید که گاه جمعیت شرکت کننده در آن، متجاوز از ده هزار زن و مرد می شد.

در بررسی منابع تاریخ معاصر، بارها به مسأله حضور فعّال زنان در چنین مراسمی برخورد می کنیم؛ مثلاً، مهدی قلی خان هدایت چنین گزارش می دهد که «در تکیه دولت، اطراف سکو از زن ها پُر می شد؛ قریب شش هزار نفر. مردها به علت کثرت جمعیت زنان، بدان راه نمی یافتند.»

همچنین طبق منابع موجود، این نکته مسلّم است که شرکت انبوه زنان در مجالس روضه و مراسم عزاداری، تنها به تهران و «تکیه دولت» اختصاص نداشت. همچنین اختصاص به محرّم و صفر نیز نداشتند، بلکه در شب های جمعه و وفیات و برای ادای نذر نیز برگزار می شدند.

کسب اجر اخروی، برای توبه از معاصی ، افزودن بر اطلاعات دینی، دیدن رجال سیاسی، روحانیان، مراجع بزرگ و شنیدن مواعظ آن ها در کنار محظوظ شدن از لذت حضور در جمع، و مشارکت در طبخ غذا و تناول آن نیز از انگیزه های کوچک و بزرگی بودند که به حضور زنان در این مراسم قوت می بخشیدند.

در نتیجه این دو موضوع، درست در زمانی که به قول علی اصغر شمیم، «زن در خانه زندگی می کرد و تقریبا هیچ گونه ارتباطی با خارج از محیط خانواده نداشت»، حوادث تاریخی مهمی، اعم از مشارکت سیاسی و مبارزات سیاسی از زنان ایران در تاریخ ثبت گردیده و این در حالی است که هنوز مدارس امروزی دختران دایر نشده بودند و زنان تقریبا به اتفاق، از نعمت خواندن ونوشتن محروم بودندوحجاب نیزبه شدت تمام مراعات می شد.

توضیح مطلب آن که در دوران قاجار، بخصوص در عصر حکومت ناصرالدین شاه، تهران مکرّر شاهد تظاهرات دسته جمعی زنان در سال های 1277 ه.ق، 1302 ه.ق و مهم تر از همه این ها «قیام تنباکو» در سال 1309 ه.ق بود.(27) عین ماجرارا تاریخ دخانیه شیخ حسن کربلائی چنین نقل می کند:

«به دنبال حکم ناصرالدین شاه به آیة الله میرزای آشتیانی در روز یکشنبه دوم جمادی الثانی 1309، مبنی بر این که یا حکم تحریم آیة الله میرزای شیرازی را لغو کنید یا این که تهران را ترک نمایید، میرزای آشتیانی تصمیم گرفت که فردای آن روز (دوشنبه سوم جمادی الثانی) تهران را به مقصد عتبات عالیات ترک نماید.

این خبر در شهر پخش شد و صبح روز دوشنبه، مردم دسته دسته رو به محله سنگلج ... روانه شدند. هنگام ظهر زنان نیز دسته دسته و فوج فوج جمع آمده، جمعیت زنان نیز انبوه شد. پس از این اجتماع، اول کار زنان این بود که روانه بازارها شدند. هر دکان را گشوده دیدند، خواهی نخواهی بستند، تا به جایی که در تمامی شهر به این عظمت، یک باب دکان دیگر گشوده نماند. این جمعیت زنان با آن همه انبوهی و کثرت، پس از فراغت جستن از این کار، تماما سرها را از روی چادرها لجن گرفته و...»

تیموری این صحنه را چنین وصف می کند: «جمعیت زنان با روبند سفید و چاقچور، که اغلب سر خود را لجن مالیده و شیون و ناله می کردند و "یا حسین"، "یا حسین" می گفتند، بسیار دلخراش بود.»

کربلائی در ادامه می نویسد: همین قدر در شرح عظمت این هنگامه می توان گفت که این چنین شورش و غوغای عظیمی را پیش از آن که به عیان آید، هیچ وهمی نمی اندیشید. این جمعیت زنان، که در هنگامه جویی پیش آهنگ شورشیان بودند، نخست طرف خطابی را که در نظر خود معیّن داشتند به اسم «شاه باجی»، «شاه باجی سبیلو» مخاطب ساخته،... یک مرتبه صدای «یا علی» و «یا حسین» از تمامی این همه مخلوق بلند شده... از این چنین هنگامه عظیمی، که دفعتا در میدان ارک ]سلطنتی] برپا گردید، تمامی اجزای دولت خاصه [اهل[ حرمسرای سلطنتی را وحشت و دهشت عظیمی فراگرفته، از صدر تا ساقه، مضطرب و پریشان شدند...

در ضمنِ هر فصلی نیز فریادهایی بدین مقوله بلند بود که ای خدا! می خواهند دین ما را از بین ببرند، علمای ما را بیرون کنند تا فردا عقد ما را فرنگیان ببندند، اموات ما را فرنگیان کفن و دفن کنند، بر جنازه ما فرنگیان نماز گزارند... بالجمله، جمعیت زنان پس از این هنگامه، از ارک مراجعت نموده، به مسجد شاه رفتند.

مصادف افتاد که در آن هنگامه، آقای امام جمعه در بالای منبر مشغول وعظ [بر علیه نهضت تحریم میرزای شیرازی ] و تهدید مردم بودند، به خیال این که شاید این گونه فتنه عظیم را به پاره ای تهدیدات بتوانند فرونشانند، جمعیت زنان هجوم آورده، همین که از وضع صحبت آگاهی یافتند، یکدفعه آغاز فریاد و فغان کرده، آن جا نیز به تفصیلی که شرح دادنی نیست، قیامت کردند...

 واعظ بی چاره را به افتضاح هرچه تمام تر، از منبر به زیر آورده و از آن جا دوباره به ارک مراجعت نمودند. جمعیت مردم به حدی شد که تمام کوچه و بازارها تا میدان ارک یک وصله پیوسته زن و مرد بود. راه عبور و مرور از کوچه و بازارها بالمرّه مسدود گردید. فریاد و افغان «واشریعتاه» و «وااسلاماه»، «یا علی» «یا حسین» از تمامی این همه مخلوق پیوسته بلند بود. تمامی شهر به این عظمت را چنان ضجّه [و ناله] و غلغله و شور و شیون فرا گرفته بود که به وصف نتوان درآورد.

لازم به یاداوری است که این تحرّک سیاسی منحصر به زنان پایتخت نبود، بلکه نمونه های مشابهی از اصفهان و تبریز نیز گزارش شده اند.نکات مهمی که تقریبا در همه موارد اجتماع زنان مشترک بودند عبارتند از:

1. اصل رعایت حجاب کامل سنّتی ایرانی به صورت چادر، روبند (پوشش تمامی اعضای بدن، حتی وجه و کفین)؛

2. استفاده از شعارهای اسلامی «یا علی» و «یا حسین»؛

3. فریاد «وااسلاماه» سردادن (درد دین داشتن)؛

4. دفاع از علما و روحانیت.

جالب این جاست که روشن فکران عصر ما در توجیه این وقایع تاریخی، راه به خطا رفته و سعی می کنند با الگوهای غربی این وقایع را توجیه کرده، همه موارد شبیه این را با یک چشم نگاه کرده، برای همه امراض نسخه مشابه بنویسند؛ مثلاً خسرو معتضد و نیلوفر کسری در تحلیل حوادث مزبور می گویند: با پیشرفت زمان و روشن شدن اذهان مردم، مردان و زنان روشن فکر و آزاداندیش جامعه به اهمیت نقش زنان در پیشبرد فعالیت های اجتماعی و مسؤولیت خطیر خود در تکوین جامعه، روشن تر و زیبنده تر پی بردند.

با افزایش هوشیاری اجتماعی و آشنایی با علوم جدید و اصطلاحات هرچند کوچک، که در این دوران صورت گرفت ...، افزایش رفت و آمدهای خارجی ها به ایران و آشنایی با شیوه زیستی بانوان ایشان... بر اهمیت اثر زنان در ایجاد جامعه فعّال تر اذعان نمودند.

این جملات اگرچه برای محافل سرّی و اتحادیه غیبی نسوانیا زنان درباری مثل تاج السلطنه و در خصوص بانوان پس از کشف حجاب رضاخان صادق هستند، اما نمی تواند وقایع پیش از مشروطه، بخصوص وضعیت زنانی را که درد دین داشتند و تنها برای دفاع از اسلام و علمای دین قیام کرده اند، توجیه کند.

اشتباه عمدی یا سهوی دیگر روشن فکران این عصر آن است که برخی حوادثی را که به زنان مربوط می شود و آنان به انگیزه غیردینی به میدان می آیند، مثل حادثه قحطی نان در سال 1277 که زنان تظاهرات کرده بودند و ناصرالدین شاه هنگام بازگشت از شکار، با انبوهی چند هزار نفری از زنان روبه رو شد، این گونه حوادث را با آب و تاب شرح و تفصیل می دهند، اما وقتی نوبت به مواردی می رسد که تنها انگیزه قیام زنان درد دین بوده است، با شتاب هرچه تمام تر، فقط به ذکر گوشه هایی نارسا اکتفا می نمایند.


منبع : تبیان زنجان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه