آفتاب غیرتش نور هر دو عین من
رد سرخ خون او راز شور و شِین من
شهد عاشقی به لب عازم نبرد شد
موج خیز خشم بود شمس مشرقین من
سرفراز و یکه تاز در حصار اَشقیا
حنجره به نیزه شد نیزه شد به عین من
ذوالجناح ، بی سوار، اهل خیمه ، بی قرار
شعله میکشد زبان بین خیمه بین من
علقمه به خون نشست ، داغدار و سوگوار
هفت آسمان گریست، بر غم حسین من
آسمان کبود شرم، نیزه روسیاه شد
تا ابد به نام عشق ، جاودان ، حسین من
منبع : مریم توفیقی