هنگام استجابت یک انتخاب بود
گویی جهان مشوّش و در التهاب بود
نوبت به سر کشیدن قالو بلی رسید
یکسر بلی بلی قدحش پر شراب بود
از آسمان ندا که رها این پیاله را
امّا دوباره پاسخ قبلش جواب بود
یک یا لطیف گفتُ نمازش اقامه بست
نیّت شفاعتی که به یوم الحساب بود
ایّاک نستعین،خدایا نظاره باش
او آیه آیه سورهٔ امّ الکتاب بود
با بعدک العفا به رکوعی کمر شکست
دنیا بدون یاد جوانش خراب بود
او حجّة الوداع خودش را تمام کرد
قربانیش قبول، دگر بی شباب بود
تکبیر گفتُ ذکر سجودش شروع شد
سجّاده اش دو دست خدا بر تراب بود
در آخرین قنوت خودش روی دست هاش
نیلوفری برای خدا انشعاب بود
از فرش تا به عرش عزا بود خون فشان
معراج خون به سمت خدا در شتاب بود
بی تاب شد تشهّد او شد شهادتش
تکمیل شد نماز و دعا مستجاب بود
لبخند نقش بست به لب های خشک وبعد
غلطان به خاک بود و به خونش خضاب بود
امّا هنوز غصّه ٔ تعقیب مانده بود
ناموس بود و ناقهٔ او بی رکاب بود