قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

عاشورا ،الهام بخش ترین پرده های تاریخ انسانیت

هرگز نباید درباره رفتارهای پیشوایان معصوم داوری هایی به دست دهیم که با مفاد و لوازم براهین قطعی امامت سازگاری نداشته باشند; همچنان که درشناخت رسالت اصلی پیشوایان دینی و آنچه قوام بخش و هویت دهنده وجود ودوام امامت آنان است، نمی توان مثلا ماجرای کربلا را فقط درمدنظر قرارداد.

واقعیت این است که هر تبیینی که از این حماسه به دست داده می شود، باید از دو مؤلفه شواهد کافی تاریخی و نیز هم خوانی با فلسفه امامت و رسالت امامان شیعه برخوردارباشد . چرایی امامت، ورسالت پیشوایان دینی - ونیز تفکیک رسالت های اصلی وفرعی - را به دوشیوه لمی و انی می توان به دست آورد: کندوکاو درمنابع دینی و آثار کلامی - فلسفی وتامل درتحقق های تاریخی مختلف امامت دردوقرن ونیم آغاز اسلام .

هرگز نباید درباره رفتارهای پیشوایان معصوم داوری هایی به دست دهیم که با مفاد و لوازم براهین قطعی امامت سازگاری نداشته باشند; همچنان که درشناخت رسالت اصلی پیشوایان دینی و آنچه قوام بخش و هویت دهنده وجود ودوام امامت آنان است، نمی توان مثلا ماجرای کربلا را فقط درمدنظر قرارداد . توضیح این سخن را به فرصت دیگری وامی گذاریم .

آنچه دراینجا به اجمال، می توان گفت، این است که اولا، تاریخ امامت را باید چون کلی در نظرگرفت که قطعه قطعه کردن آن و نداشتن کلی نگری در بررسی آن به سرگردانی محققان و مؤمنان انجامیده، با این اعتقاد ما در مورد امامان شیعه نمی سازد که آنها در مشروعیت وراهبری ازخاستگاه یگانه ومشترکی برخوردارند وهرگزویژگی های شخصی یا استنباطهای فردی آنها درتصمیم های دینی آنها اثرگذار نبوده است و هر امامی اگر در موقعیت امام دیگر قرارمی گرفت، دقیقا همان کاری را می کرد که امام دیگر انجام می داد .

ثانیا، گذشت زمان و مشاهده فرجام همه نهضت ها و جنبش های فکری، باطنی، غلوگرا و انقلابی شیعی که به تدبیرها و هدایت های امامان شیعه علیهم السلام تن ندادند، به خوبی نشان می دهد که امامان شیعه، خواه آنجا که به رویارویی صریح و مسلحانه با ستم پیشگان پرداختند و خواه آنجا که خود را از اینگونه رویارویی ها کنار کشیدند و به مبارزه علمی و فرهنگی و تحکیم زیرساخت های فکری تشیع و پرورش ذهن و جان شیعیان روآوردند، همواره بر حق و صواب بوده اند . میراث عظیم امامت که در لابلای بی شمار منابع مکتوب شیعی، برجا مانده و بسط و گسترشی که تشیع یافته است - و نیز حتی دوام اسلام در کلیت آن و گسترش و عمق آن در سراسر جهان - بهترین گواه درایت الهی امامان ماست .

اما نهضت امام حسین علیه السلام الگوی ماندگاری شد، برای همه مسلمانان که اگر در جایی اصل کیان اسلام یا جامعه و نظام اسلامی در معرض خطر قرار گرفت، از هیچ فداکاری و ایثاری نباید فروگذاری کرد و با تمام وجود - و فارغ از هر پیامد و نتیجه ای - باید در برابر تمامیت کفر و نفاق ایستاد; همچنان که سیره ائمه اطهار علیهم السلام پس از ماجرای کربلا نشان داد که رسالت اصلی امام نه در چند هدف محدود و مقطعی سیاسی یا غیر سیاسی; که در یک هدف والا خلاصه می شود: هدایت فکری، علمی و تربیت اخلاقی و معنوی انسان ها که مهم ترین رکن حفظ اسلام است و هیچ نظام سیاسی و نظم اجتماعی ای نمی تواند اسلامی باشد و اسلامی بماند، مگر آن که بر دوش انسان هایی خودساخته و هدایت شده قرار داشته باشد و هیچ اقدام و مبارزه ای و هیچ قدرت و اقتداری بدون اتکا به چنین انسان هایی، نه می ا رزد و نه اسلامی و معنوی می ماند .

در عین حال، ترکیبی از قیام امام حسین علیه السلام و سکوت و قعود معنادار دیگر امامان معصوم همواره این نکته را به پیروان آن بزرگواران گوشزد کرده و این فرهنگ را در عمق جان ها و ذهن های ایشان رسوخ داده است که همیشه از حکومت های ناحق فاصله بگیرند و همواره دشمنی با جباران زمانه را در جان و روان خود بپرورانند و همواره مترصد و آماده آن باشند تا در اولین فرصت مناسب همه خشم خود را بر سر مستکبران و دشمنان واقعی دین و انسانیت فرو ریزند .

هر کسی که در برابر سیره معصومان علیهم السلام قرار می گیرد و مناقب و فضائل آنها را از نظر می گذراند، طبیعی است که نسبت به آنها حالت تکریم و تعظیم یافته، بدانها تعلق عاطفی شدیدی پیدا کند; درشادی هایشان شادان گردد و درفقد ومصائب آنها اندوهگین وگریان شود . این احترام قلبی وتعلق عاطفی درکنارتوصیه های پیامبراکرم صلی الله علیه و آله وسلم ونصوص دینی ای که بزرگداشت اولیای دین و حضرات معصومین را از تعظیم شعائر الهی و مایه تقوای دل ها، و مودت آنهارا پاداش رسالت و موجب یافتن راهی به سوی خدا دانسته است، مسلمانان به ویژه شیعیان را به گرامی داشت وفیات و موالید پیامبر اکرم و خاندان پاک آن حضرت سوق داده است . چنین گوهرشناسی و قدردانی ای را باید ستود و پاس داشت .

اما این ستایش و پاس داشت نباید به معنای نادیده گرفتن نقاط ضعف و کاستی هایی باشد که به این آیین های مذهبی راه یافته است . آنچه شهید بزرگوار، استاد مطهری در قبال تحریفات عاشورا که بیشتر ناظر به همین آیین ها بود، انجام داد، همواره باید الگوی دانشوران دینی در مواجهه با بدعت ها، زیاده روی ها و انحراف هایی باشد که این مراسم و دیگر آیین های ارجمند دینی را از اهداف اصلی و عمق واقعی آن دور ساخته است .

نیاز به تاکید ندارد که آیین های تجلیل از ائمه اطهار علیهم السلام به ویژه ایام سوگواری سالار شهیدان حضرت ابی عبدالله الحسین علیه السلام فرصت گرانمایه ای است که بیش از هر موقعیت دیگری، شیفتگان اهل بیت را گرد هم می آورد و دل های آنان را نرم و پذیرای مواعظ و معارف می نماید; آیا در چنین فرصت هایی، بسنده کردن به گریستن و گریاندن، آن هم به هر نحوی و با استفاده از هر امکانی ولو غیرشرعی یا غیر متعارف، یا اکتفاکردن به مناقب وفضائل، آن هم با خروج ازحداعتدال وورود درحریم غلو وشرک، یا استفاده های خاص، محدود ومقطعی ازاین مناسبت ها - مثلا برای پیش بردن مطلوب های خاص وگذرا - کاری حکیمانه و خداپسندانه است؟ آیا نباید از چنین فرصت هایی برای نزدیک کردن بیشتر مردم به معارف عمیق دینی وبه سیره افتخارآمیز وراهگشای پیشوایان دین استفاده کرد؟ آیا باید این امکان عظیم واین منبرگرانقدر به سادگی وبا همه ظرفیت هایش دراختیار برخی از مداحان و سخنرانانی قرار گیرد که یا از توان علمی قابل اتکایی برخوردار نیستند یا به هیچ روی، مصالح جهان اسلام و نظام اسلامی را نمی شناسند و پاس نمی دارند؟

عزاداری ها و هر آیین دینی و مذهبی دیگری در عین حالی که باید به انسجام درونی و استواری اعتقادی پیروان آن دین یا آن مذهب خاص بینجامد، نباید به گونه ای سامان داده شود که به شکاف میان این مجموعه و دیگر جماعت های مذهبی و دینی بیانجامد . به تعبیری روشن تر و مشخص تر، آیین های مذهبی شیعیان نباید به گونه ای ترتیب داده شود، که شکاف و گسست میان شیعیان و دیگر مسلمانان را عمیق تر و گسترده تر کند . قیام و نهضتی را که برای حفظ و دوام اسلام و جامعه اسلامی - و نه لزوما مذهب خاص یا گروهی از مسلمانان - شکل گرفته است، نباید به گونه ای گرامی بداریم که گویا در تشخیص هدف اصلی یا دشمن و اقعی دچار اشتباه شده ایم و عملا به جای آن که ستم پیشگان و کافران و ملحدان دین گریز و اسلام ستیز را از خود برانیم و دل هایشان را بلرزانیم، دیگر مسلمانان را از خود دور سازیم .

مبنا قراردادن حفظ کیان اسلامی و تمامیت جامعه مسلمانان - که عملا به استحکام و تقویت جامعه شیعی نیز درون جامعه بزرگ تر اسلامی خواهد انجامید - آیین ها و مناسبت های دینی ما را معنادارتر و جهت دارتر خواهد کرد . در این صورت، هم در تعیین اولویت ها - که کدام مناسبت را مقدم بشماریم و بیشتر گرامی بداریم - و هم در شیوه و مضامین آیین های مذهبی سنجیده تر عمل خواهیم کرد .

نکته دیگری که در اینجا توجه به آن، مهم تواند بود، این است که آیا در نوع مناسبت های دینی و مذهبی و حجم مراسم ها و آیین هایی که بدان مناسبت ها برگزار می شود، ما نیازمند نوعی مدیریت و تدبیر نیستیم؟ آیا تکثیر این مناسبت ها و بسط و تفصیل این آیین ها دقیقا و عمیقا به اهداف والایی که باید در پی آنها باشیم، خدمت می کند؟ آیا در امور راجح و شایسته نباید حد نگهداشت؟ آیا به دیگر عبادت ها و دیگر وظایف و رسالت هایمان در سطح حداقل، اهتمام ورزیده ایم؟ آیا این نیز نشان از آن ندارد که مدیریت آیین های مذهبی ما در دست کسانی افتاده است که نه با حقایق دینی آشنایی عمیقی دارند و نه اوضاع زمانه و مصالح مهم تر را می شناسند؟ و سرانجام آن که آیا وقت آن نرسیده است که ما در قبال مواریث عظیم و گرانقدرمان رفتارهای بسامان تر و سنجیده تری را صورت دهیم؟


منبع : تبیان
  • کربلا
  • عاشورا
  • امام حسین
  • اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

    آخرین مطالب


    بیشترین بازدید این مجموعه