عاشورا، فرهنگي به جامعيّت اسلام دارد و ابعاد گوناگون فردي ـ اجتماعي و معنوي ـ سياسي كه در كليّت اسلام شاهديم، در فرهنگ عاشورا نيز متجلّي است. غفلت از ابعاد چند وجهي اين فرهنگ، خسارات جبران ناپذيري به بار مي آورد. چندوجهيِ فرهنگ عاشورا است كه در بحث آسيب شناسي آن مورد توجّه جدّي است. عاشورا تبلور سياست ديني است و اين كليّت و اين تركيب، در بحث آسيب شناسي بايد مورد بررسي قرار گيرد.
تحليل و شناسايي آسيب هاي اين فرهنگ، در گرو شناخت چگونگي معماري و شناخت معماران اين بناي عظيم است. از اين رو نويسنده، به عنوان مقدّمه، بخشي مختصر در باره معماري فرهنگ عاشورا ارائه كرده، آنگاه به بررسي بيشتر آسيب شناسي آن پرداخته است.
اين بخش مقاله، به اين پرسش پاسخ مي دهد كه نخستين معماران فرهنگ عاشورا چه كساني بوده اند؟ مراسم و آيين عزاداري توسط چه كساني و از چه زماني رايج شده است؟ در اين بخش مقدماتي با ارائه كليّات و رؤوس مطالب، مشخص مي گردد كه معماري فرهنگ عاشورا مربوط به عصر اهل بيت(ع) است و آيين سوگواري عاشورا نيز برگرفته از آموزه هاي ايشان است. اين بخش دو قسمت دارد:
الف) نقش اسيران كربلا در معماري فرهنگ عاشورا
ب) نقش امامان معصوم(ع) در معماري فرهنگ عاشورا.
بخش دوم مقاله كه پيكره اصلي آن را تشكيل مي دهد، به موضوع آسيب شناسي فرهنگ عاشورا و بررسي برخي نقطه ضعفها و پاره اي آفت ها مي پردازد؛ ضمن آنكه به شيوه درمان نيز اشاره مي كند، تا نقش سازنده و منزلت رفيع اين فرهنگ در ساختار سياسي اجتماعي جامعه مشخص گردد.
اين بخش، خود از دو قسمت تشكيل مي شود: بايسته ها و نبايسته هاي فرهنگ عاشورا. در قسمت نخست، سه عنوان كلّي مورد توجه است:
1. ارتكاب گناه و تخلّف از شرع
2. سست كردن پايه هاي دين و مذهب
3. تحريف لفظي و معنوي عاشورا.
طيّ اين سه عنوان مشخص مي شود كه رعايت نكردن هر يك از اينها و انجام كارهايي كه تحريف عاشورا است يا موجب تحريف عاشورا مي گردد، خطر بزرگي است كه موجب كم رنگ و يا بي اثر شدن اين فرهنگ سازنده مي شود.
در قسمت دوم نيز اهداف عاشورا، در سه بعد طبقه بندي مي شود:
1. احياي ارزشهاي انساني،
2. احياي ارزشهاي اسلامي (بطور عام)،
3. احياي ارزشهاي عرفاني.
عاشورا، اين سه را، يك جا، به نحو بسيط و يگانه در خود داشت و عزاداران و سوگواران امام حسين(ع)، بايد اين اهداف را دقيقاً بشناسند، و هر كجا كم توجهي و غفلتي مشاهده مي شود، نسبت به ترميم آن حسّاس باشند.
به اعتقاد نويسنده توجه به اين بايسته ها، و پرهيز از آن نبايسته ها، موجب مي شود، فرهنگ عاشورا، اين سرمايه بزرگ اسلامي، انساني، در جايگاه واقعي اجتماعي خود قرار گيرد و تمامي ابعاد سياست هاي كلان اجتماعي را متأثر از خود گرداند.
مقدّمه: معماري فرهنگ عاشورا پ ن ابن قيس تميمي حكايت كند: هر چيزي را فراموش كنم، سخن زينب(س) دخت فاطمه(س) را هنگام مرور بر جسم چاك چاك برادرش حسين(ع)، وقت رفتن به كوفه فراموش نمي كنم كه مي گفت:
«يا محمداه، يا محمداه، صلي عليك ملائكة السماء هذا الحسين بالعراء مرمل بالدماء مقطّع الاعضاء، يا محمداه و بناتك سبايا، و ذريّتك مقتّلة، تسفي عليها الصبا.»
زينب، با اين سخنان دوست و دشمن را به گريستن واداشت.
«اي جدّم، اي رسول خدا، درود فرشتگان آسمان بر تو باد، اين پيكر قطعه قطعه و غلطيده در خون حسين توست. يا رسول الله، دخترانت اسير و جگر گوشه گانت كشته و نسيم مشرق بر جسم چاك چاك آنان در بيابان مي وزد.»
زخم از ستاره بر تنش افزون حسين تُست دود از زمين رسانده به گردون حسين تُست اين ماهي فتاده به درياي خون كه هست وين صيد دست و پازده در خون حسين تُست اين نخل تر كز آتش جان سوز تشنگي رو در مدينه كرد يا ايها الرسول اين كشته فتاده به هامون حسين تُست پس با زبان پر گله آن بضعة الرسول
با اين سخنان سراسر آه و سوز زينب سلام الله عليها كه در آغاز سفر اسارت به كوفه و شام بيان شد، فصلي جديد از حادثه خونبار كربلا رقم خورد. اكنون عاشورا پايان يافته بود و وظيفه پيام آوران عاشورا، اسيران دشت كربلا، به ويژه زينب(س) صيانت از آن بود. پيام شهيدان طفّ براي ابديّت تاريخ بشري بايد حفظ مي شد. عاشورا حادثه اي ساده و گذرا نبود، عاشورا براي جاودانگي وحي و اسلام و حفاظت از پيام آسماني پيامبر خاتم(ص) پديد آمده بود. «حسين منّي و انا من حسين» و براي تحقق دقيق و كامل اين رسالت عظيم چاره اي جز تبديل عاشورا به يك فرهنگ و مكتب نبود، فرهنگي كه تا اعماق زندگي فردي و اجتماعي انسانها تا ابد نفوذ كند و مكتبي كه درس هاي دين خاتم را براي سعادتي جاودانه، به گوش تمامي انسانهاي عاشق حقّ و شيفته انسانيّت و عدالت و توحيد و آزادگي برساند و بياموزند كه : «كل يوم عاشورا و كل ارض كربلا.»
رسالت شاهدان مصيبت عظماي طفّ، از حضرت زينب و امام سجاد تا امامان معصوم ديگرعليهم السلام آن بود كه اوّلاً عاشورا به فراموشي سپرده نشود، ثانياً از خطر تحريف مصون بماند و نگذارند دست تحريف گران بر دامان پاك آن رسد. در اين صورت بود كه مي توانست شعارها و اهداف عاشورا تا ابد چراغي فراروي خيل عظيم مشتاقان حقّ و عدالت قرار گيرد.
البته عظمت مصيبت و ژرفاي رزيّه كربلا، (مصيبة ما اعظمها و اعظم رزيتها في الاسلام و في جميع السماوات و الارض) به حدّي بود كه در اوان پيدايش آن، هر احساسي را جريحه دار مي كرد و دوست و دشمن را به تفكر و انديشه وا مي داشت و از اين رو از نخستين روزهاي مصيبت كربلا، قيام هاي مختلف شكل مي گيرد و از همين جهت است كه عدّه اي از بزرگان و خواصّ اسلامي و پاره اي از صحابه پيامبر را وادار به روشنگري و عكس العمل و دفاع از سيره و روش حسين بن علي(ع) و زنده نگه داشتن ياد و نام او مي كند. مثلاً در مجلس ابن زياد، هنگامي كه زيدبن ارقم، جسارت عبيدالله را بر لب و دندان رأس بريده سيدالشهدا، مشاهده كرد، تاب نياورده و شجاعانه به ابن زياد عتاب مي كند: امير سركش و مغرور كوفه،
«اعل هذا التقضيب عن هاتين الثنيتين، فوالذي لا اله غيره لقد رأيت شفتي رسول الله صلي الله عليه و اله و سلم علي هاتين الشفتين يقبّلهما؛ چوب دستي ات را از اين دندانها دور كن، قسم به پروردگاري كه جز او خدايي نيست، با چشمان خود، لبان رسول الله(ص) را بر اين لب ديدم كه بر آنها بوسه مي زد.»
زيد بن ارقم اين سخن را گفت و با گريه مجلس را ترك كرد و به آنان كه بيرون مجلس، گرد آمده بودند اعلام كرد:
«انتم يا معشر العرب العبيد بعد اليوم، قتلتم ابن فاطمة و امّرتم ابن مرجانة فهو يقتل خياركم و يستعبد شراركم، فرضيتم بالذل، فبعداً لمن رضي بالذلّ؛ شما اي گروه عرب، پس از امروز بندگاني بيش نخواهيد بود. فرزند فاطمه را كشتيد و فرزند مرجانه را امير خود ساختيد تا خوبانتان را به قتل رساند و بدانتان را به بندگي كشاند و بدين سان به ذلّت راضي شديد، واي بر آنان كه تن به ذلّت دهند.»
با اين جملات، زيدبن ارقم با شيوايي و رسايي كامل به پيام عزت بخش و غرورآفرين عاشورا اشاره كرد.
نمونه ديگر در مسير زنده نگه داشتن نام كربلا و اباعبدالله(ع)، زيارت اربعين جابربن عبدالله انصاري، صحابي بزرگوار پيامبر اكرم(ص) است. عطية بن سعدبن جناده(م111ه·· ق) كه همراه جابر بوده، گويد:
«جابر غسل كرد و خود را شبيه مُحرمان ساخت و به سعد خوشبو كرد و چون نابينا بود دستش را گرفته و به قبر مطهر رسانيدم، پس بيهوش شد، آب بر او پاشيدم، به حال آمد و با سوز دل سخناني جگر سوز به آن حضرت عرض كرد و آنگاه بر شهدا سلام كرد و گفت: ما نيز در ثواب اين فيض بزرگ و جهاد و شهادتي كه نصيب شما گشت، شريك مي باشيم. چرا كه نيّت من و اصحابم، همان نيت حسين(ع) و اصحاب اوست و از پيامبر اكرم(ص) شنيدم كه: هر كس عمل قومي را دوست دارد، با ايشان در ثواب آن عمل شريك باشد.»
اينها نمونه هايي از تلاش هاي مقدسي است كه براي حفظ عاشورا و انتقال پيام آن به جامعه اسلامي آن روز صورت گرفت. ولي از آنجا كه حوادث هر چه قدر بزرگ باشند، گذر زمان يا موجب فراموشي آنها مي شود و يا لا اقل مانع انتقال اهداف و پيام واقعي آنها به نسل هاي بعدي مي گردد، براي صيانت از عاشورا و اهداف بلند آن، نقش اصلي و اساسي بر دوش خود اهل بيت(ع) بود. از ميان اهل بيت(ع)، در مرحله نخست اين نقش بر دوش حضرت زينب(س) و امام سجاد(ع) و ديگر اسيران كربلا، كه خود شاهد آن صحنه هاي دلخراش بودند و با تمام وجود آن مصيبت عظمي را به جان خريده و تحمّل كرده بودند، واگذار شده بود كه با سخنان آتشين و غرورآفرين خود در ايام اسارت و استفاده از فرصت هاي مهمي كه در مجلس ابن زياد و يزيد و در كوفه و شام و پس از ايام اسارت به دست مي آمد، مانع از فراموشي خاطره سيدالشهدا(ع) و اهداف او شوند. زينب(س) كه با آن همه داغ و مصيبت، در مجلس ابن زياد با دنيايي از ابهت و بزرگي حاضر شد، سه بار، امير مغرور كوفه خواستار معرفي او شد ولي پاسخي نشنيد، سرانجام يكي از كنيزان، او را معرّفي كرد، ابن زياد رو كرد به زينب و گفت: «سپاس خدايي را كه رسوايتان گردانيد و شما را به قتل رسانيد و دروغتان را آشكار گردانيد.» اين سخنان نه تنها حكايت از عمق كينه امويان با خاندان وحي داشت، كه حقد آنان را نسبت به پيام آسماني و رهايي بخش آنان نيز آشكار مي ساخت. امّا زينب در پاسخ فرمود:
«الحمدلله الذي اكرمنا بمحمد صلي الله عليه و اله و سلم و طهّرنا تطهيرا، لا كما تقول انت، انما يفتضح الفاسق و يكذّب الفاجر؛ سپاس پروردگاري را كه با پيامبر خاتم(ص) اكراممان نمود و ما را پاكيزه و طاهر گردانيد؛ آن چنان كه تو مي گويي نيست. همانا اين فاسق است كه رسوا مي گردد و انسان فاجر است كه دروغش آشكار مي شود.»
اين سخنان و گفت و گو و اتفاقات كه خوشبختانه همگي در سينه تاريخ ثبت است، به خوبي نشان مي دهد كه چگونه با درايت و درك درست شرايط، خاندان امام حسين(ع) از زمينه هاي به دست آمده، بهره مي جستند براي آنكه، پيام شهيدان كربلا را به جامعه غفلت زده و خواب آلود توسط بني اميه برسانند و با عاشورا، يك فرهنگ پديد آورند؛ فرهنگي مبتني بر آموزه هاي دقيق وحياني كه در عترت طاهره(ع) به وديعت گذارده شده بود.
ب. نقش امامان معصوم(ع) در معماري فرهنگ عاشورا
پس از شاهدان حاضر در صحنه كربلا، نوبت به ديگرامامان معصوم(ع) مي رسد تا اين فرهنگ را عمق بخشند و بنيان آن را هر چقدر رفيع تر گردانند. در اين ارتباط، به پاره اي از مقولات و مفاهيم كليدي مي توان اشاره داشت. و تفصيل آن را به مقاله اي مستقل ارجاع مي دهيم كه در همين شماره ويژه نامه آمده است.
1. گريستن و گريانيدن
گريستن در مصيبت سيدالشهدا، به عنوان عبادتي ارزشمند كه موجب تقرّب الي الله مي شود، مورد تأكيد، عترت طاهره(ع) بوده است. امام هشتم به ريّان بن شبيب فرمود:
«يا ابن الشبيب ان كنت باكياً لِشيء فابك للحسين بن علي بن ابي طالب؛
اگر بر چيزي مي گريي، بر حسين مويه كن.»
در همين باب علاّمه مجلسي(ره) در بحارالانوار، با نام «ثواب البكاء علي مصيبته و....» سي و هشت روايت در فضيلت گريه بر سيدالشهدا و ساير ائمه گزارش كرده است.
2. مرثيه سرايي
از ابزارهاي مهم براي جاودانه كردن حوادث تاريخي، استفاده از هنر، از جمله شعر است. امامان معصوم(ع) در اين ارتباط تأكيد فراواني داشتند و شاعران مرثيه سراي سالار شهيدان را تشويق و مورد تفقد قرار مي دادند، از آنان مي خواستند سروده هاي خود را در حضور ايشان بخوانند و به آنان ارزش والاي به كارگيري اين هنر را در رثاي سيد شهيدان(ع) يادآور مي شوند.
زيد شحام گويد: با گروهي از كوفيان در حضور امام صادق(ع) بوديم كه جعفر بن عفان وارد شد، امام، او را فرا خواند و نزد خويش جاي داد، آنگاه به او فرمود: شنيده ام در رثاي امام حسين(ع) مرثيه سرايي مي كني؟ گفت: آري. فرمود: بخوان. جعفر شروع به خواندن مرثيه خود كرد و امام و تمامي اطرافيان شروع بر گريستن كردند تا اينكه قطرات اشك بر سيما و محاسن حضرت نشست. آنگاه خطاب به جعفر فرمود: فرشتگان مقرّب الهي، سروده تو را شنيدند و آنان نيز مويه كردند. و در پايان فرمود:
«ما من احد قال في الحسين شعراً فبكي و ابكي به الاّ اوجب الله له الجنة وغفر له؛ كسي كه در رثاي حسين شعري مي گويد پس گريه نمي كند يا نمي گرياند مگر آنكه خداوند بهشت را براي او مقرر مي كند و او را مي بخشايد.»
3. زيارت و ياد امام حسين(ع) در هر حال
از مهمترين عوامل تبديل عاشورا به يك فرهنگ و انديشه و تداوم آموزه هاي آن، تأكيد فراوان ائمه اطهار(ع) بر زيارت كربلا بوده است. در طول سال كمتر زمان مهمي را مي توان سراغ گرفت كه زيارت كربلا از جمله اعمال و آداب آن نباشد. شبهاي قدر، شبهاي عيد فطر و قربان، عرفه، نيمه شعبان، اربعين، عاشورا، و حتي هر شب و روز جمعه، زيارت امام حسين(ع) مورد تأكيد قرار گرفته است. در وسائل الشيعه، بابي وجود دارد با نام «باب تأكّد استحباب زيارة الحسين بن علي(ع) و وجوبها كفاية». در اين باب چهل و هشت روايت گزارش شده است. و در باب پس از آن، «باب كراهة ترك زيارة الحسين(ع)» بيست و يك روايت نقل شده است.
محمد بن مسلم از امام باقر(ع) روايت كرده است:
«مروا شيعتنا بزيارة قبر الحسين(ع) فان اتيانه يزيد في الرزق و يمدّ في العمر و يدفع مدافع السوء، و اتيانه مفترض علي كلّ مؤمن يقرّله بالإمامة من الله؛ شيعيانمان را به زيارت مرقد حسين(ع) امر كنيد، همانا آمدن به زيارت او، روزي را افزون، عمر را طولاني و روزنه بديها را مي بندد و آمدن به زيارت او بر هر مؤمني كه به امامت الهي او اقرار دارد، واجب است.»
استحباب زيارت امام حسين(ع) حتي از مكانهاي دور براي زنان، تكرار اين زيارت به قدر امكان، پياده روي به سوي كربلا و زيارت امام حسين(ع)، زيارت به نيابت از ديگران، عناويني است كه در روايات مورد تأكيد و اهتمام فراوان است. حتي زيارت امام حسين(ع) در حال خوف مستحب است. سلام گفتن بر آن امام شهيد نزديك و دور ندارد، از مكان دور نيز زيارت و سلام بر آن حضرت استحباب دارد. امام صادق(ع) به سدير فرمود: بر بام خانه ات رو، به جانب راست و چپ رو كن، سپس بر آسمان نظر افكن، آنگاه رو به جانب كربلا كن و بگو:
«السلام عليك يا اباعبدالله، السلام عليك و رحمة الله و بركاته.
اين كار تو ارزش يك حج و عمره دارد.»
براي زنده نگاه داشتن ياد امام حسين(ع) از جمله مستحبات، ذكر نام ايشان و لعن بر قاتلان او پس از نوشيدن آب است، چنانكه امام صادق(ع) به داود رقي فرمود.
4. تربت و حائر حسيني(ع)
خاك كربلا و حائر حسيني(ع) جايگاهي ويژه در معارف اهل بيت(ع) دارد. اهانت به تربت اباعبدالله(ع) حرام است. در آغاز زندگي، بر اساس روايات مأثوره از امامان معصوم(ع) كام نوزادان با تربت سيدالشهدا برداشته مي شود. حسين بن ابي العلاء گويد: شنيدم امام صادق(ع) مي فرمود:
«حنّكوا اولادكم بتربة الحسين(ع) فانها امان؛ كام فرزندانتان را با تربت حسين(ع) برداريد، همانا، آن امان است.»
در وسايل الشيعه بابي مطرح است تحت عنوان: «باب استحباب استشفاء بتربة الحسين(ع) و التبرك بها و تقبيلها و تحنيك الاولاد و استحبابها عند الخوف و عند المرض.»
بر اساس روايات و فتواي فقها، سجده بر تربت امام حسين(ع) افضل از سجده بر هر چيز ديگر است، چون حجابهاي هفتگانه را مي درد. مستحب است از تربت سيدالشهداء تسبيح تهيه شود و همواره همراه او باشد، هر چند با آن تسبيح نگويد، تسبيح محسوب مي گردد.
همراهي با تربت سيدالشهداء(ع) از لحظه ميلاد و كام برداشتن شروع مي گردد تا پايان حيات دنيوي و آغاز حيات اخروي تداوم مي يابد. در وسايل الشيعه، شيخ حرّ عاملي، در ابواب تكفين، بابي گشوده است با نام: «باب استحباب وضع التربة الحسينية مع الميت في الحنوط و الكفن و في القبر» و در آن به نقل رواياتي در اين زمينه، مي پردازد.
اهميت تربت كربلا و حائر حسيني در آموزه هاي اهل بيت(ع) آن چنان است كه فرموده اند؛ مسافر بين قصر و تمام خواندن نماز در آن مكان مقدس مخيّر است. علاوه بر اين دعا خواندن زياد و طلب حاجت در نزد قبر آن حضرت از مستحبات است. ابن فهد حلّي فرموده، روايت است كه خداوند در مقابل شهادت امام حسين(ع) چهار خصلت به او عطا فرموده است:
«جعل الشفا في تربته و اجابة الدعاء تحت قبته و الائمة من ذريّته و ان لا تعد ايام زائريه من اعمارهم؛ شفاي از بيماري ها و معالجه دردها با تربت سيدالشهدا، مستجاب شدن دعا در زير قبّه حسيني، امامان معصوم ازذريّه او بودن و محسوب نشدن ايام زيارت كربلا از عمر زائر.»
آنچه گذشت، گزارشي بسيار فشرده و مختصر از جايگاه سيدالشهدا، كربلا و عاشورا در معارف اسلامي و آموزه هاي اهل بيت(ع) بود، براي نشان دادن اين حقيقت كه؛ اگر چه عاشورا يك صبح تا شب بيشتر نبود و چند ساعتي به پايان رسيد ولي تأسيس فرهنگ عاشورا و مكتب عزاداري ده ها سال به طول انجاميده است، اگر يك امام معصوم به همراه اصحاب و ياران و خاندان خويش عاشورا آفريد، نُه امام معصوم ديگر، در حراست و حفاظت از آن و رساندن پيام واقعي و اصيل آن به مسلمانان بلكه همه جهانيان در تمامي گستره تاريخ تا ظهور دولت عدل جهاني امام منتظر(عج) به تلاش همه جانبه برخاستند و با اين تلاش سرمايه اي جاويدان و گرانبها را براي حقّ جويان پديد آوردند.
آسيب شناسي فرهنگ سياسي عاشورا
پس از آفرينش عاشورا توسط شهيدان كربلا و تبديل آن به يك فرهنگ توسط اهل بيت(ع) اين فرهنگ عظيم انساني و اين درخت برومند كه سايه هاي آن نه تنها بر زندگي شيعيان و مسلمانان، بلكه بر آفاق حيات بشريّت سايه خود را گسترانيده است و چهره هاي بزرگ ظلم ستيزي چون گاندي را به تواضع در برابر آن واداشته است، نيازمند صيانت و حفاظت بوده و هست؛ صيانت در برابر امواج بنيان كن جهالتها و عداوتها، حفاظت از آسيب هاي دوستان نادان و دشمنان دانا، تلاش و مجاهدت در برابر فراموشي عاشورا يا اهداف آن، مقاومت در برابر تحريفات گوناگون لفظي و معنوي. اكنون سؤالات مهمّي در ارتباط با پاسداري از فرهنگ عاشورا مطرح است.
اوّلاً، اين مسئوليت سنگين بر دوش چه كسي نهاده شده است؟ چه فرد يا گروهي وظيفه حراست از عاشورا و آرمانهاي بلند آن را دارد؟
ثانياً، حراست و پاسداري چگونه انجام مي شود و شيوه آن چيست؟
در باره سؤال اول آنچه پيش از هر چيز به ذهن خطور مي كند، آنكه، تنها عاشورا شناسانند كه توانايي حراست از آن را دارند، آن كس كه با عاشورا بيگانه است، اهداف و آرمانهاي آن را نمي شناسد و يا به آن ايمان ندارد، چگونه مي تواند پاسدار عاشورا باشد؟
كساني كه با شناختي عميق و ايماني محكم، دل در گرو عاشورا و عاشورائيان دارند و از صميم جان با آهنگ «يا ليتني كنت معكم فافوز فوزاً عظيما» مترنمند، وظيفه حفاظت و پاسداري را بردوش دارند. پس اين مسئوليت بزرگ بر دوش عموم شيعيان، به ويژه عالمان ديني سنگيني مي كند كه نخست عاشورا را هر چه بيشتر و عميقتر بشناسند، آنگاه به پاسداري از آن همّت گمارند. امّا در باره پرسش دوم و چگونگي پاسداري از عاشورا، درجات و مراتب مختلفي را مي توان در نظر گرفت؛ در درجه اوّل نكوداشت نام عاشورا و بزرگداشت شهيدان نينوا، وظيفه اي مهم و سنگين است. اين مسئوليتي است كه در توان توده مردم مي باشد. اقامه مراسم عزا و برپايي خيمه هاي عزاداري سالار شهيدان به راه انداختن دسته جات و هيئات و غيره، مي تواند شكل هاي مختلفي از اين مهم باشد و هر كدام به نوبه خود لازم و ضروري است و نشانه اي از تقوا و تعظيم شعائر الهي و عبادتي بزرگ است كه از افضل قربات الي الله شمرده مي شود:
«و من يعظم شعائر الله فانها من تقوي القلوب»(حج/32).
در طول تاريخ اين مجالس و محافل حسيني دشمنان فراواني داشته است، يكي از آخرين آنها، تلاشهاي شيطاني رضاخان پهلوي در برچيدن مراسم عاشورا و محرّم و جلوگيري از مجالس روضه خواني و تشكيل هيئات بود كه در اين تلاش ناكام ماند و طولي نكشيد كه در سراسر ايران اسلامي، حتي در مناطق سنّي نشين، مراسم سوگواري خامس آل عبا(ع) به شكلي با شكوهتر و گسترده تر، اقامه شد، بنابراين تضعيف مراسم سوگواري و عزاداري حسيني(ع) به هيچ وجه جايز نيست.
البته اكنون دشمن به خوبي واقف است كه فرهنگ عاشورا سدّي محكم و بنيادين در مسير مطامع نامشروع وي است. و مانع از پايمال كردن منافع مادي و سرزمين و اقليمي و فرهنگ و تفكر مسلمانان مي شود، بسياري از حركت هاي ضد استكباري و استبدادي كه در ميان ملتهاي مختلف به ويژه، ايران و لبنان و فلسطين رخ نموده، دقيقاً متأثّر از عاشورا و آرمانهاي كربلاست و چنانكه در پاره اي از كنفرانسها نيز رسماً اعلام شده، دشمن در فكر شكستن اين بنيان مستحكم است امّا از آنجا كه فرهنگ عزاداري و بزرگداشت عاشورا، در اعماق جان آحاد مردم رسوخ كرده است و دشمن اميد چنداني در خاموش كردن اين چراغ ندارد، راه كار اصلي و راهبرد اساسي او ضربه به اهداف اصلي فرهنگ عاشورا است، اينجاست كه بحث حراست و آسيب شناسي دقيق فرهنگ عاشورا و شناخت عميق بايدها و نبايدهاي مراسم نكوداشت كربلائيان ضرورتي مضاعف مي يابد و البته مرحله دوم مسئوليت حفاظت و حراست از فرهنگ عاشورا، كه پاسداري از اهداف و آرمانهاي آن است و توده هاي مردم، به ويژه جوانان را با محتواي واقعي مصيبت نينوا آشنا مي كند، بر دوش عالمان و فرهيختگان و پرچمداران فرهنگ اصيل جامعه است. آنان اند كه بايد آسيب ها را بشناسند و جامعه را در جريان آنها قرار دهند و به شناخت و ايمان آنها از اهداف عاشورا و عوامل پيدايش مصيبت عظماي كربلا عمق بخشند. اين وظيفه مهم عالمان دين است كه با بدعت ها و انحرافات جاهلان و كوته فكران و تحريفات مغرضان و دشمنان به مبارزه برخيزند و درخت تناور فرهنگ عاشورا را از بيم آسيب ها و آفت ها مصونيت بخشند:
«اذا اظهرت البدع في امّتي فليظهر العالم علمه فمن لم يفعل فعليه لعنة الله؛ آنگاه كه بدعت ها در امّت من بروز كرد، بر عالم است كه علم خويش را آشكار كند. و گرنه لعنت خدا بر اوست.»
به فرموده امام صادق(ع) «عالمان وارثان انبياء هستند» پس وظيفه پاسداري از آموزه هاي اهل بيت(ع) به ويژه كربلا و عاشورا بر دوش آنان است:
«فانّ فينا اهل البيت في كلّ خلف عدولاً ينفون عنه تحريف الغالين و انتحال المبطلين و تأويل الجاهلين؛ براي ما اهل بيت در ميان هر نسلي، عادلاني است كه تحريف افراطيان و دروغ مبطلان و تأويل جاهلان را از او دور مي سازند.»
در ميان عالمان بزرگ، همواره چهره هايي عالي قدر بوده اند كه به اين مهم همت گماشته اند و نگذاشته اند، پيرايه ها آسيبي جدّي بر فرهنگ عاشورا وارد كند. در همين دهه هاي اخير شخصيّت هاي فرزانه اي همچون حاجي نوري، حاج شيخ عباس قمي، آية الله بروجردي، امام خميني، شهيد مطهري و رهبر معظم انقلاب را مي بينيم كه پرچم پاسداري از فرهنگ عاشورا، را برافراشته اند و مسير حركت تكاملي عاشورائيان را هموار ساخته و عالمانه و دلسوزانه، با هشدارهاي به موقع خود، به آسيب شناسي فرهنگ عاشورا پرداخته اند و از سر سوز با گوشزد كردن پاره اي از كاستي ها و انحرافات در مسير عزاداري خامس آل عبا(ع) به آفت زدايي و اصلاح اين شجره طيّبه همّت گماشته اند.
با الهام از آنچه آن عزيزان فرهيخته، در گفتار و نوشتار خود، يادآور شده اند، مي توان بحث حفاظت و حراست و آسيب شناسي فرهنگ عاشورا را در دو بخش «بايدها» و «نبايدها»ي مراسم سوگواري سالار شهيدان تنظيم كرد.
بخش اول: «نبايسته هاي» فرهنگ عاشورا
عنوان «نبايسته ها» طيفي از مسائل و موضوعاتي را تشكيل مي دهد كه مراسم و محافل سوگواري بايد از آنها منزّه و مبرّا باشند. مرزها و حدودي كه بايد توسط همگان از شركت كنندگان و آحاد معمولي مردم تا بانيان و دست اندركاران و مديران و سخنرانان و مرثيه سرايان و مرثيه خوانان و غيره مراعات گردد و كسي اجازه تخطّي از آن را به خود ندهد. اين مرزها و خط هاي قرمز شرعي ـ عقلي، پاره اي جنبه عملي و رفتاري دارد و پاره اي از آنها بيشتر به جنبه هاي نظري و فكري ارتباط پيدا مي كند.
آنچه در پي مي آيد، گزارشي مختصر از اهمّ اين مرزها است.
1. ارتكاب گناه و تخلّف از شرع
عزاداري و سوگواري در رثاي سيدالشهدا(ع) علي رغم پنداري كه آن را به عصر صفويه نسبت مي دهد، از ضروريات مذهب اهل بيت(ع) است. طبق روايات متواتري كه در صفحات گذشته، به گوشه هايي از عناوين آنها اشاره شد، نكوداشت حادثه عاشورا و مصيبت كربلا، عبادتي بزرگ و به گفته امام خميني(ره) از افضل قربات الي الله شمرده مي شود. ولي شرط اوليّه اين عبادت عظيم، پرهيز از محرّمات الهي در انجام دادن آن است. مراسم عزاداري چنانچه با كار خلاف شرع و آميخته با گناه و ارتكاب حرام باشد، نمي توان براي آن چندان ارزشي قائل شد. به قول حاج ميرزا حسين نوري(ره):
«مستحب هر چند بسيار بزرگ باشد با حرام هر چند در نظر بسيار محقّر باشد، نتواند معارضه كند و طاعت الهي را نتوان به وسيله امري كه سبب غضب و سخط اوست به جاي آورد و به آن نزد خداوند تبارك و تعالي، متقرب شد بلكه مورد و محلّ تمام مستحبات آن فعلي است كه به حب ذات جايز و مباح باشد.»
بر اساس مباني ديني، هدف توجيه گر وسيله نيست و تنها با استفاده از روش ها و ابزارهاي مجاز و مشروع است كه اقامه مجالس و مراسم عزاداري عبادت شمرده مي شود و اين محافل را به اهداف والاي نهضت كربلا نزديك مي كند. «انّما يتقبل الله من المتقين.»(مائده/27) آن هنگام كه فرزندان آدم قرباني كردند و قرباني يكي پذيرفته و از آنِ ديگري مردود شد هابيل، در پاسخ قابيل كه او را به كشتن تهديد كرده بود، اعلام كرد: همانا «الله» از تقواپيشگان و پرهيزكاران مي پذيرد. اين سخني است كه در همه جا، ساري و جاري است، از جمله در مراسم حسيني و همچنان كه به بازرگان گفته مي شود: «الفقه ثم المتجر» بايد تمامي دست اندركاران مجالس عزاداري خامس آل عبا و حسينيه ها و هيآت، وظيفه خود بدانند كه احكام فقهي و شرعي مربوط به اين مجالس را فرا گيرند و دنبال كنند، تا مراسم آنها، داراي آثار ارزشمند معنوي باشد و بوي و عطر سياست حسيني بگيرد. چگونه مي توان در رثاي سيدالشهداء و مصائب جانسوز او، در ماتم نشست ولي مراسم او را با ارتكاب گناه سر پا نگه داشت. در حالي كه خود آن حضرت، هدف از قيام خود را با فرزدق اينگونه در ميان مي گذارد:
«يا فرزدق، انَّ هؤلاء قوم لزموا طاعة الشيطان و تركوا طاعة الرحمان، و اظهروا الفساد في الارض و ابطلوا الحدود و شربوا الخمور و استأثروا في اموال الفقراء و المساكين و أنا اولي مَنْ قام بنصرة دين الله و اعزاز شرعه و الجهاد في سبيل الله تكون كلمة الله هي العليا؛ امويان پيروي شيطان را برگزيده و طاعت رحمان را رها كردند. در زمين به رواج فساد پرداخته، حدود را باطل و شراب مي نوشند و اموال فقرا و مساكين را به يغما مي برند و من از هر كس ديگر سزاوار ترم كه به ياري دين و عزّت بخشي شرع و جهاد در راه خدا قيام كنم تا «كلمة الله» سرفراز و برافراشته شود.»
وقتي روح قيام حسيني، مبارزه با طاعت شيطان و فساد و گناه و چپاول دارائي مستمندان است، چگونه مي تواند مجالس نكوداشت آن قيام، همراه با پيروي شيطان و تخلّف از مقرّرات شرع و دين باشد؛ حال اگر مجالس سالار شهيدان با اموال نامشروع بر پا شود، و هزينه هاي آن از طريق ربا، اجحاف به مردم، غصب اموال ديگران، رشوه، كم كاري، تضييع حقوق، نپرداختن خمس و زكات و حقوق شرعيه، تأمين گردد، اگر از طريق يغما بردن اموال عمومي و چپاول بيت المال، خيمه حسيني برافراشته گردد، آيا مي تواند وسيله تقرّب الي اللّه باشد؟
اگر مرثيه خوانان، از غنا و شيوه هاي لهوي در مراسم عزاداري بهره جويند و به اسم سبك جديد و نوآوري، به سراغ سبكهاي نا مشروع بروند، چگونه مي تواند طاعت محسوب شود؟ در حالي كه به گفته شيخ انصاري(ره) ادلّه مشروعيت استحباب مرثيه سرايي و گرياندن، نمي تواند مجوز ارتكاب غنا و لهو باشد و در برابر محرّمات قرار گيرد. ادله مستحبات چيزي را مستحب مي شمرد كه از راه مباح و مشروع تحقق يابد و في نفسه، محرم نباشد اما هرگاه پاي گناه و خلاف شرع به ميان آمد، استحباب آن كار نيز نفي خواهد شد.
طبق اين معيار است كه بر اساس مباني فقهي، اگر صداي بلندگوي مجالس، مزاحمت براي ديگران فراهم آورد، اگر عزاداري به گونه اي باشد كه ضرر جسمي قابل ملاحظه اي براي فرد داشته باشد و اگر گويندگان و سخنرانان و مرثيه سرايان و خوانندگان، به جعل اكاذيب بپردازند و بدون نقل از منابع معتبر تاريخي و مقتل قابل قبول، به قصّه پردازي مشغول شوند و به هدف جلب مستمع و راضي نگه داشتن مخاطب و پُر كردن مجلس، و كسب درآمد و شهرت به هر شيوه و روش و سخني متشبّث شوند، در اين قبيل موارد چگونه مي توان مشروعيت اين اعمال را امضا كرد، تا چه رسد به پذيرش استحباب و مقرّب بودن آنها؟
آيا وظيفه و تكليف شرعي گروه هاي گرداننده و برپاكننده محافل حسيني آن نيست كه به متون معتبر و مستندهاي صحيح مراجعه كنند، سطح معلومات و اطلاعات خود از مقاتل را بالا ببرند و با تحقيق و تتبّع، به اين حرفه مقدّس و ارزشمند كه پاداشي جز بهشت ندارد، مشغول شوند و آن را وسيله كسب مال و آبرو قرار ندهند؟ آيا اين وظيفه مديران فرهنگي جامعه و سياست گذاران كلان در اين بخش نيست كه با توجه به بُعد تأثيرگذاري و اهميتي كه مجالس سوگواري دارد، در جهت سامان دهي ناهنجاري هايي كه ذكر شد يا وجود دارد، اقداماتي انجام دهند؟ به نظر مي رسد: همچنان كه در ساير رشته هاي هنري و فرهنگي، دست اندركاران و توليد كنندگان اين آثار آموزش كافي مي بينند، مي توان مراكزي آموزشي فراهم آورد تا افراد دست اندركار همچون شاعران و مدّاحان و نويسندگان و روضه خوانان و...به طور تخصّصي اطلاعات لازم در اين بخش را فرا گيرند و با استفاده از آموزش زبان عربي و تاريخ صدر اسلام و حادثه كربلا و مقتل هاي مختلف و همچنين احكام فقهي مرتبط با عزاداري و احاديث و روايات اين باب و مطالب هنري و اخلاقي لازم براي اين رشته ها، به هر چه بهتر و با شكوه تر برگزار شدن مجالس عزاداري خامس آل عبا(ع) طبق شرع كمك كنند. خود، عاشورا را بشناسند تا بتوانند به ديگران آن را بهتر معرّفي كنند.
حاج ميرزا حسين نوري(ره) (م1320ه·· ق) بيش از يك قرن پيش با دلي سوخته وارد عرصه اين جهاد بزرگ علمي شد و به مبارزه با نقل اكاذيب و مطالب بي پايه و اساس و غلوّآلود پرداخت و بي اعتباري كتبي همچون اسرار الشهادة و مفتاح الجنان را به اثبات رسانيد و وظيفه روضه خوانان را اين دانست كه نه تنها مستند نقل خود را بگويند بلكه نبايد به مجرّد ديدن خبري و حكايتي در يك كتاب به آن قناعت كنند. او با بيان پاره اي از نمونه هاي دروغ از مصيبت ها و قصّه ها نوشت:
«الحق جاي گريستن است امّا نه بر اين مصيبت بي اصل، بلكه در گفتن چنين دروغ واضح و افترا بر امام(ع) در بالاي منبر و نهي نكردن آنان كه متمكّنند از نهي كردن.»
حاج نوري از كذب خبرهاي مبالغه آميزي همچون ششصدهزار سوار و پانصد هزار پياده اعلام كردن لشگر دشمن و تعداد مقتولين به دست سيدالشهدا(ع) را سيصد هزار و به دست ابي الفضل(ع) را بيست و پنج هزار شمردن و روز عاشورا را هفتاد ساعت دانستن، پرده برداشت و به روضه خواناني كه بناي درستكاري دارند، توصيه كرد: از اساتيد اهل فنّ جويا شوند و به اغواي شيطان، رسم تازه گويي نگذارند و از هر كتابي هر چند جُنگُ المزخرفات، نقل نكنند.
2. سست كردن پايه هاي اجتماعي مذهب و دين
يكي ديگر از «نبايسته هاي رفتاري» در مراسم عزاداري، پرداختن به كارهايي است كه پايه هاي اجتماعي مذهب را سست و تضعيف مي كند و آموزه هاي ديني را در چشمان دوست و دشمن موهون و لرزان جلوه مي دهد. يكي از مرزهاي فقهي سوگواري براي سالار شهيدان(ع) همين است كه موجب وهن مذهب نشود. رفتارهاي موهون ممكن است، با صرف نظر از وهن انگيز بودن، خود، في نفسه، نيز حرام باشند و ممكن است خودشان، بدون توجّه به وهن انگيزي آنها، مباح و روا باشند. در هر حال وقتي شيوه سوگواري و مطالب ارائه شده توسط گويندگان و مضامين القاء شده توسط مرثيه خوانان، به گونه اي بود كه موجب تحقير دين و مذهب شد و آموزه هاي ديني را غيرعقلاني و بي پايه و اساس معرّفي كرد، بايد با حساسيّت كامل از اين امور اجتناب كرد. به قول حاجي نوري وقتي سخنران هر قصّه و مطلب دروغ و راستي را با هم آميخت و هر خبر بي پايه و اساس را بدون مراجعه به اسناد معتبر نقل كرد يا از خود بافت، علاوه بر گناه و حرامي كه مرتكب شده سبب وهن مذهب و افتضاح ملت گرديده است، گسترش اين منكر بزرگ بدانجا مي انجامد كه در كتب خود بنويسند: شيعه بيت كذب است. به گفته شهيد قاضي طباطبايي؛ يكي از مضرّات اين كار، هر چند از روي محبّت نسبت به سيدالشهدا باشد، آن است كه دشمنان تشيّع به خصوص وهّابي مسلك ها، اصل تاريخ كربلا را به آن دروغها ضميمه كرده و اساس صحيح را قياس به آن ناصحيحها كرده و انكار مي كنند، چنانچه ابن تيميه حراني حنبلي، با كمال بي حيايي اصل تاريخ و حادثه كربلا را انكار كرده و ادعا كرده سر مبارك سيدالشهدا(ع) را به شام نبرده اند و از خاندان آن حضرت كسي را اسير نكرده اند.
اگر مصلحاني چون حاجي نوري، يك صد سال پيش به موضوع وهن مذهب توجه كردند و همگان به ويژه عالمان را به مبارزه با برخي پديده هاي عزاداري كه موجب وهن مذهب مي شود، دعوت نمودند، در زمان حاضر كه سطح علمي و آگاهي افكار عموميِ مردم، به ويژه جوانان و دانشجويان، ارتقاء يافته است و درا ين عصر، كه عصر ارتباطات نام گرفته و فن آوري اطلاعات بشر را قادر كرده، در زماني بسيار اندك با استفاده از شيوه هاي نوين رسانه اي و نرم افزاري هر پيامي را به دورترين نقاط زمين بفرستد، در چنين زماني، هرگاه مطلبي بي پايه گفته يا نوشته شود، يا رفتاري ناصحيح و نامعقول از گروهي سر زند يا شعار و رثايي غلوآلود و شرك آميز سرداده و خوانده شود، فوراً اين قبيل شعار، گفتار، نوشتار و رفتار به سراسر عالم مخابره مي شود و زمينه را براي دشمناني كه مترصد ضربه زدن و ايراد اتهام بر مذهب اهل بيت(ع) و مسلمانان مي باشند، فراهم مي آورد و در نتيجه خسارات جبران ناپذيري را بر جاي خواهد گذاشت كه با اساس پيام عاشورا ناسازگار است.
به ويژه در حال حاضر كه در پي وقوع انقلاب اسلامي، فرهنگ عاشورا، توان نيرومند خويش را در صحنه بين المللي در مبارزه با قدرتهاي شيطاني و افشاي چهره واقعي استكبار جهاني به اثبات رسانيده است و آنان كه منافع خود را با پيام حسين(ع) در خطر مي بينند، آماده اند با هر بهانه اي سيل خروشان امواج تبليغي خود را گسيل دارند و افكار عمومي جهانيان، به ويژه جوانان آرمان گراي مسلمان و حقّ طلب را كه اكنون در بسياري از مناطق حسّاس همچون لبنان و فلسطين به سوي اهداف حسين(ع) جلب شده است، منحرف كنند و آنان را از دنبال كردن سيره و روش حسين(ع) مأيوس گردانند. بر اساس همين هوشمندي و زمان شناسي است كه فقيهان بزرگي همچون امام خميني(ره) عزاداريِ موهن مذهب را ناروا دانسته و تحريم كردند. معمار جمهوري اسلامي با آنكه معتقد بودند عاشورا با همان سنت هاي سابق باقي باشد و دسته جات سينه زني و نوحه خواني به همان قوت خودش باشد و سينه زني و نوحه خواني ها را رمز پيروزي ملّت مي شمرد و هشدار مي داد كه قلمفرساها، با اسامي مختلف، شما را از اين مسير منحرف نكنند. با اين همه نسبت به جهات غير شرعي عزاداري حساس بود و مي فرمود:
«ما و هيچ يك از دينداران نمي گوئيم كه با اين اسم هر كس، هر كاري مي كند خوبست.»
در همين ارتباط، از كارهاي ناروايي كه بسياري از اوقات وهن مذهب را نيز در پي دارد و پرهيز از آن ضروري است. رقابت هاي ناسالمي است كه گاهي ميان دسته جات عزاداري و هيئت هاي مذهبي بروز مي كند و موجب دودستگي و پراكندگي مي گردد، چشم و هم چشمي در محافل سوگواري و عاشورائيان سمّ مهلك و كشنده اي است كه اهداف عزاداري را زير سؤال مي برد و جوانان عاشق ابي عبدالله(ع) را دلسرد مي كند. ميرزاي نائيني(ره) فقيه بزرگ عصر مشروطيّت، در پاسخ استفتائي كه از اهالي بصره و اطراف آن در باره به راه انداختن دسته جات و مواكب عزاداري به ايشان رسيده بود، مي نويسد:
«بيرون آمدن دسته ها در كوچه و خيابانها، از آشكارترين مصاديق عزاداري و رسانيدن پيام حسيني به دور و نزديك است و اشكالي ندارد.»
ولي در ادامه تأكيد مي كند:
«لكنّ اللازم تنزيه هذا الشعار العظيم عما لايليق بعبادة مثله من غناء او استعمال الات اللهو و التدافع في التقدم و التأخّر بين اهل محلّتين و نحو ذلك و لو اتّفق شي ء من ذلك فذلك الحرام الواقع في البين هو المحرم و لا تسري حرمته الي مواكب العزاء؛ ليكن لازم است، اين شعار بزرگ از هر كار ناپسند كه شايسته براي چنين عبادتي نيست، پاك باشد. از خوانندگي حرام و به كارگيري ابزار لهو و رقابت دسته جات در جلو و عقب افتادن از يكديگر و نزاع بين دو محلّه و مانند آن بايد پرهيز شود، اگر اين قبيل اتفاقات و كارهاي ناپسندي رخ دهد، حرام است، هر چند حرام بودن آن به حركت دسته براي عزاداري سرايت نمي كند.»
اين پاسخ كه در 5 ربيع الاول 1345ه·· ق تحرير شده، توسط ده نفر از فقهاء بزرگ همچون حضرات آيات حكيم، خويي و كاشف الغطاء نيز مورد تأييد قرار گرفته است.
3. تحريف لفظي و معنوي عاشورا
از سر فصل هاي مهم نبايدهاي عاشورا كه در بحث آسيب شناسي، مهمترين بخش را تشكيل مي دهد و به ابعاد مختلف فكري و نظري و اعتقادي عاشورا مربوط مي شود شناخت تحريفات عاشورا و اطلاع رساني نسبت به آن است. اهميّت اين بخش از آن رو است كه به انديشه عاشورا و ابعاد سازنده آن پيوند مي خورد و تأثيري ژرف در سرنوشت حال و آينده جامعه دارد.
شخصيت فرهيخته و زمان شناسي كه با دقت بر روي واژه «تحريف» بر اين آسيب انگشت نهاد و ابعاد آن را تشخيص داد و معرّفي كرد، شهيد آيت الله مطهري(ره) است. از نگاه وي كه به پيشتازي حاجي نوري در اين موضوع تأكيد دارد، اگر كاري كنند كه يك جمله يا نامه يا شعر مثلاً، آن مقصودي را كه بايد بفهماند، نفهماند و مقصود ديگري را بفهماند، اين تحريف است.
البته تحريف همچنان كه در يك سخن عادي ممكن است رخ دهد، مي تواند در يك موضوع بزرگ اجتماعي رخنه كند، تحريف هر چند، نبايد بشود و محكوم است ولي اگر در سخن عادي باشد، خطرناك نيست، چون به حيات و سعادت اجتماع ضربه نمي زند و در مسير اجتماعي انحراف ايجاد نمي كند. ولي اگر يك موضوع اجتماعي بزرگ تحريف شود، مثلاً تحريف كردن شخصيتها، آنان كه قولشان، عمل و خُلقشان براي مردم نمونه و حجّت است، خيلي خطرناك است. حادثه كربلا، حادثه اي بزرگ است كه در تربيت و خُلق و خوي ما اثر جدّي دارد. حادثه اي كه ميليون ها نفر و قهراً ميليون ها ساعت براي آن صرف مي شود و مبالغ هنگفتي هزينه مادّي آن مي گردد، تحريف در چنين حادثه اي ضررهاي جبران ناپذير دارد.
در باره عوامل تحريف، استاد مطهري(ره) از دو عامل: اغراض دشمنان و تمايل بشر به اسطوره سازي به عنوان عوامل عمومي تحريف تاريخ كه اختصاص به حادثه عاشورا ندارد، ياد مي كند، پس از آن عامل سومي به عنوان عامل خاصّ كه تنها مربوط به حادثه كربلاست ياد مي كند، عاملي كه موجب گشت استفاده از هر وسيله و ابزار هر چند نامقدس تجويز شود. براي رسيدن به هدفي مقدس عدّه اي گفتند: گريستن بر امام حسين(ع) هدفي مقدّس و منزه است و براي رسيدن و انجام دادن آن، هر كاري مجاز و رواست، در نتيجه افرادي در اين قضيه دست به جعل و تحريف زدند.
سرفصل مهم ديگر در سخن شهيد مطهري(ره) در ارتباط با تحريف عاشورا، بحث انواع تحريف است. او تحريف را به دو گونه لفظي و معنوي تقسيم مي كند. تحريف لفظي، عوض كردن ظاهر يك چيز است، تصرّف در ظاهر گفتار و سخن ديگران و كم و زياد كردن آن، تحريف لفظي است. تمامي قصّه ها و حكايات بي پايه و اساس كه در باره حادثه كربلا گفته شده و در نقل هاي تاريخي غير معتبر انعكاس يافته و در كتاب لؤلؤ و مرجان حاج ميرزا حسين نوري(ره) به آن اشاره شده، از مصاديق تحريف لفظي عاشورا شمرده مي شود. امّا تحريف معنوي كه صد بار خطرناك تر از تحريف لفظي است آن است كه مثلاً يك جمله، بدون كم و زياد كردن الفاظ آن، به گونه اي تفسير و توجيه شود كه درست بر خلاف و ضدّ معناي واقعي آن باشد. نمونه اين تحريف را نسبت به روايت پيامبر اسلام(ص) «يا عمّار تقتلك الفئة الباغية؛ اي عمار گروهي باغي و سركش تو را مي كشند»، شاهديم. در جنگ صفّين وقتي عمار به دست لشگر معاويه به قتل رسيد، يك مرتبه فرياد از همه جا بلند شد كه معاويه و يارانش باطل و سركش اند، چون قاتل عمّار مي باشند. اينجا بود كه معاويه دست به تحريف معنوي روايت زد و اعلام كرد: ما كشنده عمار نيستيم، عمار را علي(ع) كشت كه او را به صفين آورد و موجب كشتنش را فراهم كرد. تحريف معنوي يك حادثه تاريخي به اين است كه علل و انگيزه ها يا اهداف آن به گونه اي بيان و تفسير شود كه بر خلاف اصل آن باشد.
تحريف هاي معنوي حادثه عاشورا
حماسه كربلا، از يك سو علل و عواملي دارد و از سوي ديگر اهداف و اغراض عالي، كه اين علل و اهداف گرفتار تحريف، گرديده اند، عدّه اي عالمانه يا جاهلانه، عامدانه يا غافلانه، نهضت حسيني را به گونه اي تفسير كرده اند كه يا علل و عوامل پيدايش اين رخداد را دستخوش تغيير مي كند و آن را دگرگونه جلوه مي دهد يا اهداف آن را به گونه اي معرّفي مي كند كه با اهداف واقعي آن و متون تاريخي مستند و پژوهش هاي عميق علمي ناسازگار است. آنچه در پي مي آيد، گزارش گونه اي از اين تحريفات است.
الف. عاشورا، كفّاره گناهان مردم
از جمله تحريفات معنوي كه هدف اصلي قيام اباعبدالله(ع) را وارونه جلوه مي دهد، پنداري است كه بسياري از افراد قشري و شايد مقدس دارند و مي گويند: امام حسين(ع) براي بخشش گناهان شيعيان خود كشته شد. اينان با تشبّث به رواياتي كه فضيلت گريستن بر سيدالشهدا(ع) را بر مي شمرد و تشويق و ترغيب به عزاداري مي كند و پاداش آن را آمرزش گناهان و ورود به بهشت برين مي داند، تمامي اهداف حسيني را به يكباره فراموش مي كنند و نوعي اباحه گري و روايي گناه را ترويج مي كنند. شبيه آنچه در انديشه مسيحيت راه يافته است كه مسيح(ع) را فادي لقب مي دهند و به دار آويخته شدن او را ،كفاره معاصي امّت او مي پندارند.
خطر اين تحريف آن است كه نه تنها قيام حسيني، كالبدي مي شود، بي روح و بي خاصيت، بلكه وسيله و ابزاري مي گردد، در دست كساني كه صددرصد در برابر اهداف حسيني قرار گرفته اند. اين تحريف هدف امام حسين را دقيقاً وارونه و بر عكس مي كند. اگر هدف از حماسه كربلا، اطاعت الله و عصيان شيطان و اقامه ارزشهاي ديني بود، در اين تفسير، كاملاً، اين اهداف منسوخ مي شود وجاي آن را صرف گريستن و اقامه محافل عزاداري، بدون ذكر معارف ديني و احكام شرعي، مي گيرد. در اين تحريف، عاشورا، مي تواند ابزاري گردد در دستان افرادي كه از نظر شخصيت و چهره واقعي، تفاوتي با امويان و قتله امام حسين(ع) ندارند، كساني كه اگر در محرم 61هجري بودند، چه بسا در لشگر عمر سعد قرار مي گرفتند.
در برابر اين تحريف وظيفه عالمان آگاه و متعهد آن است كه با مستند سازي دقيق و استفاده از كلمات امام حسين(ع) و اهل بيت(ع) و سيره و رفتار ايشان و اصحاب و يارانشان، بي اساسي اين تحريف برداشت گونه را براي عموم مردم آشكار گردانند.
ب. عاشورا، تكليف خصوصي امام حسين(ع)
تحريف ديگري كه چه بسا در قالب برداشتي علمي از حماسه خونبار كربلا، ممكن است جلوه كند، به علل و عوامل رخداد نينوا مي پردازد و آن را وظيفه شرعي و تكليف خصوصي سيدالشهدا(ع) معرّفي مي كند. طبق اين برداشت مقتضاي روايات آن است كه حادثه كربلا را، قضيه اي بدانيم كه از ابتداي خلقت رقم خورده بوده و اين تكليف امام حسين(ع) بود كه بر اساس همان فرمان ازلي الهي عمل و خود را قرباني و فدا كند. در اين رابطه، سخن آن حضرت خطاب به ابن عباس و ابن زبير : «انّ رسول الله(ص) قد امرني بامرٍ و انا ماض فيه؛ پيامبر(ص) مرا مأمور به فرماني كرده كه به دنبال آن مي باشم» و سخن ايشان به محمّد حنفيه «اتاني رسول الله(ص) بعد ما فارقتك فقال: يا حسين اخرج فان الله قد شاء ان يراك قتيلا؛ پيامبر(ص) را مشاهده كردم كه به من فرمان خروج داد، چون خداوند مي خواهد مرا كشته ببينيد»، مي تواند مستند اين برداشت قرار گيرد. همچنين روايات فراواني كه نشان مي دهد، پيامبران و اولياي الهي همچون: نوح، ابراهيم، ذكريّا، عيسي، يوشع بن نون و پيامبر خاتم(ص) از وقوع قتل امام حسين(ع) توسط جبرئيل خبر داشته و به ديگران نيز اطلاع داده بوده اند گويا حادثه كربلا، حادثه اي خاصّ و مخصوص فرزند رسول خاتم(ص) بوده كه از ازل رقم خورده است و امام حسين(ع) چاره اي جز انجام دادن آن را نداشته است.
اين برداشت به ظاهر علمي و مستند، تحريفي ماهرانه است كه به قول شهيد مطهري(ره)، حادثه كربلا را از نظر اثر مفيد داشتن عقيم مي كند. وقتي گفته شد دستور خصوصي، اين حادثه از مكتب بودن و قابل پيروي بودن، بيرون رانده شده و نشان داده شده در برابر ظلم و ستم و فساد و تباهي، اسلام دستور عمومي ندارد، تنها تكليف خصوصي امام حسين(ع) بوده است كه در برابر اين ناهنجاري ها بايستد و جان فدا كند. خطر اين تحريف خطرناك آن است كه قيام حسين(ع) را از اسوه بودن مي اندازد و نيروي حركت و الگوي قيام را از ملل عالم كه مي خواهند از يوغ استبداد و ظلم و استكبار و جهالت رهايي يابند و به حق و عدالت و پاكي روي آورند، مي گيرد.
منقولات تاريخي و رواياتِ مستند اين برداشت، كه فرمان پيامبر (ص) را به امام حسين(ع) منعكس مي كند و از مطلع بودن اولياي بزرگ الهي از جريان كربلا خبر مي دهد منافات با اين حقيقت ندارد كه سيدالشهدا(ع) به عنوان امام معصوم؛ كه سيره و روش او سنت است و حجّت و قابل تمسك، پيروان و عاشقان او نيز، همچون خود او موظّفند در برابر بي عدالتي و اسلام زدايي امويان هر زمان، بايستند و از حريم دين الهي و حقوق انساني دفاع كنند. امام خميني(ره) در همين زمينه مي فرمايد:
«حضرت سيدالشهدا،سلام الله عليه، به همه آموخت كه در مقابل ستم، در مقابل حكومت جائر چه بايد كرد.»
و مي فرمايد:
«عمل امام حسين، سلام الله عليه، دستور است براي همه، «كل يوم عاشورا و كل ارض كربلا.»
ج. عاشورا و تحريف هاي نو
نكته درخور اهمّيت، در بحث آسيب شناسي وقايع و فرهنگ ها، آن است كه با گذشت زمان و سپري شدن شرايط فرهنگي و سياسي جامعه، تحريف ها نيز دگرگون شده و رنگ عوض مي كند چنين نيست كه تحريفي تا ابد بماند، تحريف پرده و پوششي است كه با آشكار شدن حقيقت، رخ در نقاب كشيده و همچون كف روي آب، نابود و مضمحل مي گردد.
«كذلك يضرب الله الحقّ و الباطل، فامّا الزبد فيذهب جفاءً و اما ما ينفع الناس فيمكث في الارض...»(رعد/17.).
اما رفتن و اضمحلال مصداقي از مصاديق تحريف، بدان معنا نيست كه خطر تحريف به كلّي از ميان رفته باشد، بلكه عمر گونه اي از تحريف به سر مي آيد و گونه اي ديگر كه چه بسا پيچيده تر است، قارچ گونه سر از زمين بر مي آورد و مانع نورافشاني حقيقت يك واقعه يا مكتب مي شود.
با اين مقدمه، در بررسي تحريف هاي معنوي عاشورا، بايد اذعان كرد، دو تحريف پيش گفته، تحريفهايي بود كه در دهه هاي گذشته و پيش از انقلاب اسلامي، جولانگاه زيادي داشتند و با طلوع خورشيد انقلاب و روشنگري حقايق توسط رهبر كبير انقلاب و فرزانگاني چون شهيد مطهري، تا حدودي، زواياي پنهان آن تحريف و آسيب ها پديدار گشت، هر چند خطر آنها را نمي توان صددرصد منتفي شمرد و امكان بروز آنها با شيوه ها و قرائت هايي نوين وجود دارد. ولي در اين سالهاي اخير، در گوشه و كنار، از گفتار و نوشتار پاره اي محافل و نشريّات، زمزمه هايي به گوش مي رسد كه از تكوين نطفه هايي نو از تحريفات جديد خبر مي دهد. امروزه با ادبياتي متفاوت و گويش هايي نوين، مطالبي پيرامون فرهنگ عاشورا بيان مي شود كه مي تواند نشانگر برخي بيماري ها باشد. پيش از اين در مقاله «پيوند دين و سياست در گفتمان عاشورا»، گوشه هايي از اين آسيب ها كه در قالب برداشت جديد از فرهنگ عاشورا و تغيير برداشت سياسي از آن، ارائه مي شد، بررسي شد. در اينجا به طور فشرده و گذرا، به نشانه هايي ديگر كه عمدتاً بر محور تضعيف پايگاه اجتماعي فرهنگ عاشورا و ابعاد سازنده آن متمركز است و در مقام تقدّس زدايي از عاشورا و خشونت زا معرفي كردن فرهنگ آن مي باشد، مي توان اشاره نمود و تجزيه و تحليل عميق آن را به فرصتي ديگر واگذار كرد.
اينكه اخيراً برخي افراد، عزاداري امام حسين(ع) را ادامه آيين سوگ سياوش بر اساس اساطير ايران باستان مي شمرند كه مردم تا پيش از دوره صفويّه براي نه گفتن به حكومت، به آن مي پرداختند و با از بين رفتن آيين سياوش و جايگزيني عزاداري امام حسين(ع) اين آيين ها در خدمت حكومت قرار گرفت، اينكه ميان امام حسين(ع) با تراژدي هاي افسانه اي همچون آنتيگونه، تامس موروجان پروكتور مقايسه مي شود و با اين مقايسه، تراژيك بودن عاشورا القاء مي گردد، اينكه مي گويند: «امروزه ديگر از دشمنان و كشندگان امام حسين(ع) خبري نيست و هنوز هم از داستان حسين استفاده كردن و عنصر انتقام، عنصر كينه توزي و عنصر خشونت و خونريزي را زنده نگه داشتن و از طريق تحريك عواطف، دشمنان موهوم و غير موهوم تراشيدن و اين حادثه را خرج آن امور كردن، شايسته نيست.» اينكه القاء مي شود «پيامبر(ص) در بدر و حنين شمشير زد و كربلا پيامدهاي همان جنگ ها بود و خشونت فرزند خشونت است و درخت خشونت ميوه هايي جز خشونت به بار نمي آورد» اينكه؛ فرهنگ شهادت خشونت آفرين شمرده مي شود، اينكه پيشنهاد تغيير زيارتنامه امام حسين(ع) و جايگزيني «آزادي» به جاي «اشهد انك قد اقمت الصلوة و اتيت الزكوة و امرت بالمعروف و نهيت عن المنكر» داده مي شود، اينكه، براي قرنها بزرگداشت قيام عاشورا، حاصلي جز تأثّر و حزن ارزيابي نمي شود، و مواردي از اين قبيل، نشانه هايي از اين واقعيّت است كه جامعيّت و تقدّس فرهنگ عاشورا، در قالب مطالبي به ظاهر زيبا و فريبا، با آسيب هايي جديد و پيچيده مواجه است و مواجهه و دفع اين آسيب ها، نيازمند تبيين مكتب عاشورا با ژرف انديشي و نكته سنجي همه جانبه است.
نتيجه القائاتي نظير القائات بالا، بي خاصيت كردن فرهنگ عاشورا و ربودن اين مكتب سازنده از دست ملتهاي ستمديده است. آيا به راستي عاشورا جنبه هاي اساطيري و افسانه اي دارد كه با اسطوره افسانه سياوش و غيره مقايسه شود؟ در حالي كه از شگفتي هاي حماسه كربلا آن است كه تمامي خصوصيات و ويژگيهاي آن حادثه، با ذكر جزئي ترين مسائل، در سينه تاريخ مضبوط است و متون تاريخي و روايي مستند، به طور دقيق، اين واقعيّت را گزارش مي كنند، البته ممكن است در برخي نوشته جات غير معتبر مطالبي مبالغه آميز و اغراقي مطرح شده باشد كه جنبه اسطوره اي داشته باشد ولي اين دليل نمي شود كه اين سند مقدّس و اين حادثه مستند معتبر را اسطوره بخوانيم يا با افسانه ها مقايسه كنيم. به قول شهيد مطهري، ما وظيفه داريم آن را از چنگ افسانه سازها بيرون آوريم. نه اينكه به اين تحريف دامن بزنيم.
آيين عزاداري سيد مظلومان(ع) چنانچه در صفحات پيشين گذشت، چه ربطي به آيين سوگ سياوش دارد؟ در حالي كه اين آيين از زمان ائمه اطهار(ع) و از همان روز عاشورا، معماري شد، براي آنكه عاشورا، به عنوان يك مكتب زنده بماند و خون ثارالله در كالبد جوامع به جريان افتد و به آنها حيات طيّبه و زندگي شرافتمندانه هديه كند. عاشورا ، توسط وليّ مطلق الهي و عبد صالح و انسان كامل و معصومي چون سيدالشهداء(ع) و نه يك موجود اساطيري آفريده شد، براي آنكه شاخص حركت تعالي بشر باشد و با انگشت اشاره اش، سمت و سوي زندگي را نشان دهد. عاشورا، دو چهره دارد، همچنان كه در آن رحمت، رأفت و عشق به همه خوبي ها و زيبايي ها موج مي زند، چهره ديگر آن زشتي و شيطنت و فساد و تباهي است و انسان عاشورايي همچنان كه درود و سلام و عاطفه خود را نثار چهره رأفت و رحمت آن مي كند، نمي تواند از لعن و نفرين نسبت به قاتلان و كشندگان امام حسين(ع) كه چهره ديگر كربلا را ترسيم كردند غافل باشد. شيعه تولّي و تبرّي را يك جا دارد و از هيچ يك از اين دو، به بهانه ديگري غافل نمي شود. امروزه هر چند كشندگان امام حسين(ع) جز نام ننگ، چيزي براي خود باقي نگذاشته اند، ولي نمي توان منكر ادامه حيات انديشه و خط و فكر امويان بود و تا زماني كه اين فكر و انديشه زنده است، ذكر و ياد سيدالشهدا(ع) و لعن و نفرين بر قاتلان او تداوم مي يابد، از اين رو است كه در دعاي ندبه مي خوانيم: «اين الطالب بدم المقتول بكربلا».
اسلام، هم جاذبه، هم دافعه دارد، نمي توان با نام مبارزه با خشونت و رواج تساهل و تسامح و آموزه هاي پلوراليستي، منكر حقّ و باطل شد و اين دو صف را از يكديگر متمايز نساخت. اسلام بدون برائت از كفر و الحاد و نفاق و لعن و نفرين بر شيطان و طاغوت و ظالم و مستكبر، اسلام نيست. تولّي و تبرّي و خودي و غير خودي از مباحث عميق قرآني است:
«لا تجد قوماً يؤمنون بالله و اليوم الاخر يوادّون من حادّ الله و رسوله و لو كانوا اباءهم او ابناءهم او اخوانهم او عشيرتهم...اولئك حزب الله؛ (مجادله/22) نمي يابي مؤمنان به خدا و قيامت را كه دوستان كساني باشند كه مخالفت با خدا و رسول او مي كنند، هر چند پدران يا فرزندان يا برادران يا خويشاوندان آنان باشند. اينها حزب خدايند.»
از اين رو است كه بر طبق روايات اهل بيت(ع) همچنان كه سلام بر امام حسين(ع) عبادت است و فضيلت فراواني دارد، لعن و نفرين بر قاتلان او نيز عبادت است و ثواب زيادي دارد.
امام رضا(ع) به ريّان بن شبيب فرمود:
«يابن شبيب ان سرّك ان تسكن الغرف المبنّية في الجنة مع النبي و اله فالعن قتلة الحسين(ع)؛ اي فرزند شبيب، اگر خشنود مي شوي كه در غرفه هاي بهشتي، در جوار پيامبر و آل او سكني گزيني، قاتلان امام حسين(ع) را نفرين كن.»
لذا كمتر زيارتي از زيارات امام حسين(ع) را مي توان سراغ گرفت كه در كنار سلام بر او و يارانش، لعن بر قاتلان آنها ذكر نشده باشد، با وجود آنكه اين زيارات از امامان معصوم(ع) و اهل بيت(ع) و در متون معتبر نقل شده و بسياري از آنها از جهت سند نيز به هيچ وجه قابل خدشه نمي باشد.
بخش دوم: بايسته هاي فرهنگ عاشورا
توجه و حركت به سمت و سوي اهداف عاليه مكتب عاشورا و آموزه هاي آن و غافل نشدن از علل و انگيزه هاي قيام سالار شهيدان(ع)، از جمله موضوعاتي است كه در حيطه مباحث آسيب شناسي فرهنگ عاشورا مورد تجزيه و تحليل قرار مي گيرد. اينكه آيا محافل سوگواري و مراسم عزاداري كنوني تا چه اندازه در مسير آن اهداف قرار دارند و از اين بعد از چه ضعفها و كاستي هايي رنج مي برند كه نيازمند ترميم است، پرسشي است كه پاسخ آن نيازمند تأمّل جدّي است. اهداف عاشورا را بايد ترسيم و تعيين كرد، آنگاه آيين نكوداشت كنوني را با آن سنجيد و حدود انطباق با آن اهداف را به دست آورد.
علل و انگيزه هاي حماسه كربلا را مي توان در سه محور عمده طبقه بندي كرد:
1. احياي ارزشهاي انساني و اخلاقي
2. احياي ارزشهاي ديني و اسلامي
3. احياي ارزشهاي عرفاني و معنوي.
بررسي و تحليل فشرده اين سه محور را پي مي گيريم تا ميزان انطباق آنچه در مراسم عزاداري اكنون هست با آنچه بايد باشد مشخص گردد.
1. احياي ارزشهاي انساني ـ اخلاقي
منظور از ارزشهاي انساني ـ اخلاقي، گروهي از خصلت ها و محاسن اخلاقي است كه به حكم عقل عملي هر انساني ملزم به رعايت آنهاست. هر انساني با صرف نظر از عقيده و مذهب و انديشه بايد نسبت به آنها حساس باشد. خصلت هايي كه تمامي انسانها، در هر سرزمين زيست كنند و در هر زماني به سربرند، آن را بزرگ مي شمارند و زبان به مدح و ثناي كساني كه آنها را مراعات مي كنند و براي احياء و توسعه آنها مي كوشند، گشوده و آنان را كه چنين ارزشهايي را له مي كنند، مورد نكوهش و شماتت قرار مي دهند. عدالت طلبي، حرّيت و آزادگي، حقّ جويي، عزت خواهي و ذلت گريزي، از جمله اين خصلت هاست كه همه انسانها بدان ارج مي نهند.
به گواهي مستندات تاريخي و روايي، از جمله علل و انگيزه هاي شكل گيري نهضت عاشورا، احياي همين ارزشها بود و از اين رو، هر انسان منصفي، هر چند غير شيعه و غير مسلمان، در برابر عظمت حماسه خونين طفّ سر تعظيم فرود مي آورد و بر آفرينندگان آن آفرين مي گويد. در عاشورا، ارزشهاي انساني موج مي زند و هر قطعه اي از آن، گواه عظمت روحي و شخصيت عظيم پديد آورندگان آن است. عاشورا ملاك و معيار انسانيّت را آشكار مي كند و مرز ميان آدميت و سَبُعيّت را توضيح مي دهد.
«يا شيعة آل ابوسفيان، ان لم يكن لكم دين و كنتم لا تخافون المعاد فكونوا احراراً في دنياكم؛ اي پيروان آل ابوسفيان، اگر دين نداريد و از قيامت هراسي به دل راه نمي دهيد، در دنياي خود آزاده باشيد.»
شعار سيدالشهدا(ع) در روز عاشورا اين است:
و العار اولي من دخول النار؛ «الموت اولي من ركوب العار
مرگ سزاوارتر از پذيرش ننگ است و ننگ سزاوارتر از ورود در آتش.»
امام حسين(ع) در آن لحظات حساس و جانسوز، خطاب به لشكر دشمن مي فرمايد:
«الا و ان الدعي ابن الدعي قد ركز بين اثنتين بين السلة و الذِّلَّة و هيهات منّا الذّلة.»
اينها شعارهاي بزرگي است كه تا ابديت مي تواند، شعار و پرچم حركت هر جامعه اي باشد.
در سخن ديگر امام فرمود:
«موت في عزّ خير من حياة في ذلّ.»
و با اين وسيله عزت و ذلت، را ملاك انتخاب حيات و موت اعلام كرد. امام حسين(ع) در بيان شرايط حاكميت سياسي و رهبري جامعه، «القائم بالقسط» قيام به قسط و عدالت خواهي را مطرح كرد. لذا در زيارت اوّل ماه رجب، در برابر مضجع شريف، آن بزرگوار كه قرار مي گيري، گواهي مي دهي:
«اشهد انك قد امرت بالقسط و العدل و دعوت اليهما؛ شهادت مي دهم كه تو به دادگري و عدالت فرمان دادي و دعوت كردي.»
اين است كه مي توان گفت: اساس عاشورا بر عدالت و حريّت و احياي شخصيت انساني استوار است و فرهنگ عاشورا، براي پاسداري و انتقال اين پيام به نسلهاي آتي است. به گفته شهيد مطهري(ره):
«كليد شخصيت امام حسين(ع) حماسه، شور، عظمت، صلابت و ايستادگي است.»
اين رمز شخصيّت بايد در شعارهاي عزاداري متبلور باشد، تا در درون جامعه، احساس شخصيت و بزرگواري تزريق گردد. امروزه با توجه به بحران رسانه اي و جنگ نرم افزاري، يكي از مهمترين چالش هاي اجتماعي را مسأله هويت تشكيل مي دهد و حل آن در گرو احياي واقعي شعارهاي عاشورا است. هيئت هاي عزاداري، در كنار مرثيه و احساس حزن و اندوه، بايد بزرگي شخصيت امام حسين(ع) را به ياد آورند و با آموختن اين درس از عاشورا، احساس شخصيت و خودباوري را در خود روز افزون گردانند. بزرگترين سرمايه يك جامعه آن است كه در خود، احساس شخصيت و منش كند. نسبت به اجتماعهاي ديگر، حس استغنا و بي نيازي داشته باشد. اگر ملتي همه چيز داشته باشد ولي شخصيت خود را ببازد، هيچ نخواهد داشت و خواه ناخواه در ملتهاي ديگر جذب خواهد شد. اين خودباختگي است كه به قول مرحوم مطهري در جامعه ما وجود دارد. عيب بزرگ جامعه ايراني آن است كه به حماسه ها، و اركان شخصيت خود پايبند نيستيم و با يك حرف پوچ زود آن را از دست مي دهيم و در مقابلِ عادات، رسوم، فرهنگ، لباس، زبان و خطّ ديگران تسليم مي شويم. فرهنگ عاشورا، بايد هويّت بخش جامعه باشد، رثاء و مرثيه بايد به شكلي باشد كه حسّ قهرماني را در جوانان اين مرز و بوم احيا كند. در اين صورت است كه جامعه مي تواند به راحتي بحران هويّت را پشت سر گذارد.
2. احياي ارزشهاي ديني ـ اسلامي
از ديگر علل و انگيزه هاي حماسه خونين كربلا كه در سيره حسيني موج مي زند، احياي سنتهاي ديني است كه در عصر امويان، به ويژه يزيدبن معاويه به تاراج رفته بود. يزيد فردي فاسق، شارب الخمر، قاتل انسانها و معلن به فسق بود و شخصيتي چون سيدالشهدا(ع) كه پرورده دامن هاي پاك و پرورش يافته بيت رسالت و توحيد بود، نمي توانست با او سازش كند: «و مثلي لا يبايع مثله».
هدف قيام و دعوت امام حسين(ع) بازگشت به اسلام زمان اميرمؤمنان(ع) و احياي سيره و روش حكومت پيامبر اكرم(ص) بود:
«و انا ادعوكم الي كتاب الله و سنّة نبيّه(ص) فان السنّة قد اميتت و ان البدعة قد احييت».
عدالت طلبي و آزادي خواهي آن حضرت نيز كه در بخش پيش با عنوان احياي ارزشهاي انساني ـ اخلاقي از آن ياد شد، در پرتو احياي ارزشهاي ديني و اسلامي متجلّي مي شود، در واقع ارزشهاي انساني و اخلاقي، در دامن آموزه هاي ديني و معارف كتاب و احكام سنت است كه به شكل صحيح و مطلوب در مسير سعادت انساني رشد مي كنند و بارور مي شوند. اين كتاب و سنت است كه محدوده و مصداق هاي قسط و عدل و آزادي و حريت را تعيين مي كنند و عدالت و حريت واقعي را آموزش مي دهند. لذا در سخنان حضرت اباعبدالله(ع)، ارزشهاي انساني در كنار آموزه هاي دين مطرح مي شود. در نامه اي به برادر خود محمد حنفيه تأكيد دارد:
«من از روي تكبّر و خودخواهي و براي افساد و ستم خروج نكردم؛ قيام من براي امر به معروف و نهي از منكر است، من به عنوان يك مصلح در امت جدّم قيام كردم، قصدم آن است كه سيره رسول خدا(ص) و علي مرتضي(ع) را احياء كنم.»
امام(ع) بر اين باور بود:
«در شرايطي كه به حق عمل نمي شود و كسي از باطل رويگردان نيست، مؤمن بايد لقاء پروردگارش را بر چنين زندگي اي ترجيح دهد.»
و در روز عاشورا عملاً اين بايد و ضرورت را به همگان نشان داد. از اين رو، در زيارت مخصوص اربعين، گفته مي شود:
«فأَعْذَرَ في الدعاء و مَنَحَ النصح و بذل مهجته فيك ليستنقذ عبادك من الجهالة و حيرة الضلالة؛ پروردگارا گواهي مي دهم؛ (اباعبدالله(ع)) در دعوت خويش جايي براي عذر و بهانه باقي نگذاشت. و از خيرخواهي دريغ نكرد. جان خود را در راه تو هديه كرد تا آنكه بندگانت از ناداني و سرگرداني گمراهي رهايي يابند.»
فرهنگ عاشورا و زنده نگاه داشتن مكتب خونين حسين(ع) براي احياي همين اهداف است. در زيارت و سوگواري، در مرثيه و روضه، عاشقان سيدالشهداء(ع) بايد با اين آرمانهاي بلند آشنا بشوند و هر ساله تجديد بيعت كنند. سرّ آنكه اين اهداف در زيارتنامه هاي آن حضرت كه از زبان اولياي معصوم الهي(ع) نقل گرديده است، تكرار مي شود، يادآوري و تأكيد پيروان بر اين خط سير و اين شاخصها است. در زيارتنامه اي كه جابر جعفي، از امام صادق(ع) روايت مي كند، چنين نقل شده است:
«اشهد انك قد اقمت الصلوة و آتيت الزكوة و امرت بالمعروف و نهيت عن المنكر و جاهدت الملحدين و عبدت الله حتّي اتيك اليقين.»
جملاتي با مضامين بالا كه همگي تأكيد بر جنبه هاي احياي احكام و فرايض اسلامي در سايه قيام حسين(ع) دارند، در بسياري از زيارتنامه هاي مستند و معتبر، وجود دارد و نشانگر اهميت توجّه به اين ابعاد در قيام كربلا است. حال اگر قرائت كننده زيارت، تنها الفاظ را زمزمه كند ولي از اين مفاهيم عاري باشد، همچون كالبد بي روحي مي شود كه نمي توان از او حركت و تلاشي را انتظار داشت، هر رفتار و كاري كه به نام سيدالشهداء(ع) زينت مي يابد و در مسير گرامي داشت عزيزان خونين كربلاست، بايد، در كنار گريه و مرثيه و روضه، اين اهداف حسين(ع) را آموزش دهد، مردم به خصوص جوانان را با آموزه هاي كتاب و سنت آشنا كند. مجالس مذهبي سوگواري بايد دانشگاهي باشد كه پيام وحي را به شكلي بليغ و رسا در اختيار عموم قرار دهد. چگونه مي توان جامعه اي را كه بيگانه با مفاهيم ديني است، و فرايض دين همچون نماز، زكات، جهاد، امر به معروف و نهي از منكر، حجاب، حيا و پاكدامني، انفاق و دستگيري از فقراء در آن كم رنگ است، جامعه اي پيرو امام حسين(ع) ناميد؟ در حالي كه حسين بن علي(ع) براي اقامه اين فرائض و عينيت اجتماعي آنها، جان خود را تقديم كرد و با اهداء خون خود و عزيزانش و اسارت اهل بيتش و گرفتار شدن به اعظم مصيبات، نشان داد كه آنچه از جان شخصيتي معصوم و ولي الله، مهمتر است، اساس اسلام و اركان آن است. محافل سوگ و انس شيعيان نيز در مسير اين اهداف بايد قرار گيرد تا تمامي عزاداران بر اين نكته واقف شوند كه عزاداري و گريه و اشك جنبه مقدّميت دارد و سر پُلي است براي تحقق عملي اسلام در اركان نظام اجتماعي و فرهنگي و سياسي و در نظام شخصي و خانوادگي تمامي مردم، اين فلسفه اساسي نهضت عاشورا است. جامعه تبعيض آلود، جامعه فاسد، جامعه اي كه در آن مردم به دو گروه فقير و غني تقسيم مي شوند و حق فقيران به آنان داده نمي شود، آيا مي تواند خود را حسيني بنامد؟ در حالي كه شعيب بن عبدالرحمان گويد:
«روز عاشورا بر پشت حسين بن علي(ع) اثري مشاهده شد، از زين العابدين(ع) پرسيدند: «اين نشانه چيست؟»، امام(ع) فرمود: «هذا ماكان ينتقل الجراب علي ظهره الي منازل الأرامل و اليتامي و المساكين؛ اين اثر انبان هايي است كه بر پشت حمل مي كرد و به خانه هاي زنان بي شوهر و يتيمان و مسكينان مي رسانيد.»
3. احياي ارزشهاي معنوي ـ عرفاني
سومين لايه از انگيزه ها و فلسفه قيام عاشورا كه مراسم عزاداري بايد با عطر آن معطر گردد و در بحث آسيب شناسي، توجّهي جدّي را مي طلبد، هسته مركزي و لبّ اين نهضت را تشكيل مي دهد و سنگ بناي آن شمرده مي شود، حبّ و عشق به معبود، تقرّب الي الله، ياد و ذكر الهي اساس عاشورا است، همه چيز را فداي دوست كردن و در تماشاي جمال محبوب ازل و ابد غرق شدن و خود را نديدن. عاشورا درياي موّاج عشق بازي است، در بيابان تفتيده نينوا، در ميان درياي خون و برق شمشيرها و شيهه اسبان و ناله كودكان و در آن گرد و غبار آنچه بيشتر خودنمايي مي كند، ابتهال، دعا، تلاوت قرآن، نماز و شب زنده داري است.
عصر عاشورا، آن هنگام كه لشكر عمر سعد به سمت خيام حسين(ع) حمله ور شد، سيدالشهدا(ع) برادر خود عباس بن علي(ع) را فرستاد تا به عمر سعد پيغام دهد، امشب را به ما مهلت دهيد و جنگ را به فردا موكول كنيد، باشد يك شبي ديگر را براي پروردگار خويش نماز گذاريم و دعا و استغفار كنيم. تنها خدا مي داند كه من چقدر عاشق خواندن نماز براي او، و تلاوت كتاب او، و زيادي دعا و استغفار مي باشم.
خطبه آن حضرت نيز در شب عاشورا، در ميان تعدادي اندك از ياران و هزاران نفر دشمن، مملو از گوهرهاي معنوي و دلربا است:
«أثني علي الله احسن الثناء و احمده علي السرّاء و الضّراء».
تا پايان نماز اوّل وقت آن حضرت در ظهر عاشورا و بالاخره دعاي او در لحظه هاي آخر جان دادن:
«اللهم متعال المكان، عظيم الجبروت، شديد المحال، غني عن الخلائق، عريض الكبرياء،» تا آخر كه فرمود: «صبراً علي قضائك يا ربّ لا اله سواك يا غياث المستغيثين.»
كه تابلويي عظيم از بزرگي روح و معرفت را به تصوير مي كشد، زيبايي هاي جلوه گر شده در صحنه خونين كربلا است. عاشورائيان ما، بايد عاشورا، را اين چنين بشناسند و تلاش كنند، در حدّ توان، هر چند اندك، به اين اهداف خود را نزديك كنند. و در اين ميان، آنچه مهم است هدف گيري نظام سياسي جامعه است.
خلاصه سخن آن است كه اگر نظام سياسي جامعه، پيام خود را از عاشورا مي گيرد و اگر مديريت سياسي، برگرفته از اهداف حسيني است، نمي تواند، نسبت به اهداف بالا، بي توجه باشد. امام حسين(ع) اگر موفق به تشكيل دولت مي شد، قطعاً احياي ارزشهاي انساني و اسلامي و معنوي را به عنوان سه برنامه راهبردي و هدفمند تدريجي خود بر مي گزيد و هر حكومت كه با شعارهاي عاشورايي به قدرت مي رسد، وظيفه اش دنبال كردن همان اهداف است.
نویسنده:مصطفي جعفرپيشه فرد
منبع : تبیان زنجان