قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

عدالت خواهى در نهضت عاشورا

از بـارزتـريـن مـفـاسـد حـكـومـت اموى ، ظلم به مردم و ناديده گرفتن حقوق آنان بود و از بارزترين محورهاى قيام عاشورا نيز عدالتخواهى و ستم ستيزى بود.
عـدالت ، فـرمـان خـدا و رسـول اسـت و دامـنه آن همه امور زندگى را دربر مى گيرد، حتّى رفتار عادلانه ميان فرزندان را. ولى جهت بارز و عمده آن . عدالت اجتماعى و مراعات حقوق افراد از سوى حكومت هاست و (حكومت جائر) و (سلطه ستم ) از زشت ترين منكراتى است كه بايد با آن مبارزه كرد.

امـويـان هـم به اهل بيت پيامبر ستم كردند، هم ميان بندگان خدا رفتارى ظالمانه و روشى بـر اسـاس طـغـيان و عدوان پيش گرفتند. تكليف اسلامى هر مسلمان ايجاب مى كرد كه با سـتـم مـبـارزه كـنـد، بـويژه كسى همچون اباعبدالله (ع ) كه در موضع (امام حق )، تكليف سـنـگـيـن تر و بيشترى داشت . آن حضرت در يكى از سخنرانى هاى خويش ، با استناد به سـخـن حـضـرت رسـول (ص ) كـه قـيـام عـليـه سـلطـه جـائرانه را لازم مى شمارد، خود را شـايـسـتـه تـريـن فـرد بـراى قـيـام جـهـت تـغـيـيـر حـكـومـت و سـاخـتـار سـيـاسـى قـلمـداد فـرمـود،  در سـخـن ديـگـرى بـنـى امـيـّه را اهـل ستم به عترت پيامبر دانست : (و تَعَدَّتْ بَنُو اُميَّةَ عَلَيْنا)  . و در نامه اى كـه بـه بـزرگـان كوفه نوشت ، تكليف و مشخّصه امام راستين را حكومت طبق قرآن و قيام بـه قـسـط و حـق بـرشـمـرد:(فـَلْعـَمـْرى مـَا الاِمـامُ اِلا الْحـاكـِمُ بـِالْكـِتـابِ، الْقـائِمـح بِالْقِسْطِ). 
در سـخـن ديـگـر، حـركـت خـويـش را بـراى اقامه عدل و رفع ظلم از مظلومين و ايمنى يافتن بندگان خدا ياد كرد: (وَ يَاءْمَنَ الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبادِكَ). 
ايـن هـدف ، در سـخـن ديـگـر يـاران امـام نـيـز ديـده مـى شـود. مـسـلم بـن عقيل پس از دستگيرى ، خطاب به ابن زياد فرمود: ما آمده ايم تا به عدالت فرمان دهيم و به حكم قرآن فرا بخوانيم . 
در زيارت اباعبدالله الحسين (ع ) نيز مى خوانيم :
(اَشْهَدُ اَنَّكَ قَدْ اَمَرْتَ بِالْقِسْطِ وَ الْعَدْلِ وَ دَعَوْتَ اِلَيْهِما) 
شهادت مى دهم كه تو به قسط و عدالت دستور دادى و به اين دعوت كردى .
ماهيّت عدالتخواهى در قيام عاشورا و ظلم ستيزى امام حسين (ع ) سرمايه الهام ملّت ما در قيام بـر ضـدّ طـاغوت بود. امام خمينى (ره ) بر اين ماهيّت در نهضت سيدالشهداء(ع ) تصريح كرده مى فرمايد:
(سـيـد الشـهـداء سـلام الله عـليه از همان روز اوّل كه قيام كردند، براى اين امر، انگيزه شـان اقـامـه عـدل بـود).  (سيدالشهدا سلام الله عليه ، كه همه عمرش را و هـمـه زنـدگـيـش را بـراى رفـع منكر و جلوگيرى از حكومت ظلم و جلوگيرى از مفاسدى كه حـكـومـت ها در دنيا ايجاد كردند، تمام عمرش ‍ را صرف اين كرد و تمام زندگيش را صرف اين كرد كه اين حكومت ، حكومت جور بسته بشود و از بين برود.) 
عدالت به معناى برخوردارى همه از حقوق اسلامى و انسانى و رعايت يكسان حق ميان همه و هـمـه را بـه يك چشم دين نيز در نهضت عاشورا متجلّى است . امام حسين (ع ) روز عاشورا بر بـالين همه شهيدان حاضر شد چه جوان خودش و چه غلامش ، چه مولى و چه نوكر، همه از عنايت آن حضرت برخوردار شدند.
يكجا رخ غلام و پسر بوسه داد و گفت
در دين ما سيه نكند فرق با سفيد
از سـوى ديـگـر، حـضـرت زيـنـب (س ) بـه يزيد اعتراض كرد كه آيا اين عادلانه است كه خـانـواده خـودت در حـجاب و حرم ، مستور باشند ولى خاندان پيامبر را با اين وضع ، به دشت و بيابان كشانده اى كه همه به چهره هاى آنان بنگرند: (اَمِنَ الْعَدْلِ يَابْنَ الطُلَّقاءِ تَخْديرُكَ حَرائِرَكَ وَ سَوْقُكَ بَناتِ رَسُولِ اللّهِ سَبايا؟...) 
پـيـام عـاشـورا، دعـوت از انـسـان هـا بـراى تـلاش در راه اقـامـه عـدل و قـسـط اسـت كـه بـدون حـيـات اجـتـمـاعـى مـبـتـنـى بـر عـدل ، همه ارزش ها تباه مى شود و زمينه مرگ دستورهاى دينى و آيين الهى فراهم مى آيد. به تعبير حضرت امير(ع ):
(العَدْلُ حَياةُ الاَحْكامِ) 
عدالت ، مايه حيات احكام اسلام است .
ظلم بر محو عدالت سخت مى كوشد هنوز
ظالم از خون دل مظلوم ، مى نوشد هنوز
تا عدالت را كند جاويد در عالم ، حسين
خون پاكش بر بساط ظلم مى جوشد هنوز

حـضـرت سـيـدالشـهـدا(ع ) در سـال هـاى آخـر عـمـر مـعـاويـه از تـمـام كـسـانـى كـه رسـول خدا را ديده بودند و افتخار صحابگى آن حضرت را داشتند و نيز اولاد آنها در هر بـلدى از بـلاد اسـلامـى بـودند دعوت كرد و براى همه نامه نوشت و همگى از صحابه و تابعين تا حدود هزار نفر در منى حاضر شدند و براى آنها سخنرانى نموده گفت شما مى بينيد اين مرد قلدر با ما و شيعيان ما چه مى كند. شما آنچه در اين مجلس گفتگو مى شود در شـهـر خـود بـراى هـمـوطـنـان خـود شـرح دهـيـد و شـروع كـرد مـنـاقـب و فضائل پدرش اميرالمؤ منين را يكى يكى گوشزد نمود و در امر به معروف و نهى از منكر ترغيب و تحريص كرد. خطبه اى كه در تحف العقول است چنان كه از فقرات و خطابات آن پـيداست در مجمع آنها خوانده شده و زمينه انقلاب را امام از همانجا پى ريزى كرده . اكنون بـراى نـمـونـه بعضى از فقرات آن خطبه ذكر مى شود تا مطلب روشن شود. امام بعد از اين كه آيات الهى را درباره وجوب امر به معروف و نهى از منكر گوشزد نمود فرمود:
اى مردمان نيرومند شما جمعيّتى هستيد معروف به دانش و خوبى و خيرخواهى و به واسطه خدا در دل ديگران مهابتى پيدا نموده ايد، شرافتمند از شما حساب مى برد، و ناتوان شما را گـرامـى مى دارد، و آنان كه با شما هم درجه و همپايه اند، و بر آنها حقّ نعمتى نداريد شما را بر خود مقدّم مى دارند ـ تا آنجا كه فرمود ـ من بر شما مى ترسم كه مبادا نقمتى و گرفتارى بر شما فرود آيد. زيرا شما به يك مقامى از بزرگى رسيده ايد كه ديگران دارا نـيـسـتـنـد و بـر ديگر مردم برترى داريد افراد خوب را احترام نمى كنند، و شما به خـاطـر خـدا در مـيـان مـردم ارجـمند هستيد. و به چشم خود مى بينيد كه پيمان هاى الهى را مى شـكـنـند و با قوانينش مخالفت مى كنند و هراس نمى نماييد، با آنكه از نقض عهد پدرتان نـاراحـت مـى شـويـد و بـه هـراس مـى افـتـيـد پـيـمـان هـاى رسول خدا شكسته يا خوار و بى مقدار گشته و شما اهميت نمى دهيد.
كـورها و لال ها و زمين گيرها در همه بلاد بدون سرپرست هستند بر آنها ترحّم نمى شود و شما در خور مسئوليت خويش و در حد توانايى خود كار نمى كنيد و نسبت به كسى هم كه وظـيـفـه خـود را در اين مورد انجام مى دهد اعتنا نداريد و خضوع نمى نماييد و به مسامحه و سـازش بـا ظـالمـان و همكارى با آنان خود را آسوده مى داريد، همه اينها از جهت آن است كه خـداونـد فـرمـان جـلوگـيرى از منكرات و بازداشتن مردم را از آنها داده و شما از آن غافليد زيـرا در حـفـظ مـقام بلند دانشمندان خود مغلوب شديد و نتوانستيد مقام و موقعيت آنها را حفظ كنيد و ديگران را بر آن مقام چيره نموديد و اى كاش مى دانستيد يا كوشش ‍ داشتيد.
زمـام امـور بـايـد بـه دسـت آنـهـا بـاشـد كـه عـالم بـه احـكـام خـدا و حـلال و حـرامـنـد و شماييد كه داراى اين مقام بوديد و از دستتان گرفتند، و نگرفتند مگر بـراى تـفـرق شـمـا از حـق و اخـتـلاف شـمـا در سـنـّت پـيـغـمـبـر(ص ) بـا وجـود دليـل روشـن و اگـر چـنـانـچـه شـكـيـبا بوديد و پافشارى و استوارى داشتيد و در راه خدا تـحـمـّل مـى نموديد زمام امور به شما برمى گردد و در دست شما امور اجراء مى شد ولى شـمـا خـودتـان ظلمه را در مقام خود جاى داديد و امر حكومت خدا را به آنها واگذاشتيد تا با شـبـهـه كـار كـنند و در شهوت و دلخواه خود پيشروند، آنان را بر اين مقام مسلط نكرد مگر گـريـز شما از مرگ و دلخوش بودن شما بدين زندگى چند روز دنيا. ناتوانان را زير دسـت آنـهـا كـرديـد تا برخى را برده و مقهور كنند و برخى را براى لقمه نانى بيچاره نـمـايـنـد مـملكت اسلامى را براى خود زير و رو كنند و رسوائى و هوسرانى را براى خود هـموار و صاف سازند، از اشرار پيروى مى كنند و بر خداوند جبار دليرى مى نمايند، در هـر شـهـرى از شهرها گوينده اى از جانب خود بر منبر كنند و همه كشور اسلامى زير پاى آنـهـاسـت ، و دسـتـشان در همه جا باز است و مردم برده آنها و در اختيار آنهايند، و هر دستى بر سر آنها فرو كوبند دفاع نتوانند.
دسته اى زورگو و معاند بر هر ناتوان و ضعيف فشار آورند و برخى فرمانروا كه به خـدا و روز قـيـامـت عـقـيـده نـدارنـد، شـگـفـتـا از اين وضع و چرا در شگفت نباشم كه زمين در تـصـرّف مـردى دغـل و سـتمكارى است و يا باج گيرى نابكار و يا حاكمى كه بر مؤ منان مـهـربـان نـيـست و ترحّمى ندارد. و خدا حاكم باشد در آنچه ما در كشمكش آنيم و او به حكم خود در بين ما قضاوت نمايد. تا آخر حديث .
از آنـچـه ذكـر شـد فـهميده مى شود كه قبل از قضاياى پيشنهاد بيعت با يزيد آن حضرت خـيـال انقلاب داشته منتظر مرگ معاويه بوده و فرصت مى جسته است . لذا بايد ابتدا قيام را از همان دعوت عمومى صحابه و تابعين در منا دانست و با توجّه به وضع آن روز مسلمين بيدار كردن مردم و توجّه دادن آنان بحق كار آسانى نبود و با نوشتن و سخنرانى كردن و پيغام فرستادن محال بود بتوان كارى از پيش برد.
امـام (ع ) خواست انقلابى ايجاد كند كه در تمام بلاد اسلامى مردم متوجّه شوند كه با سر كـار بـودن يـزيـد اسـلام از بـيـن خـواهد رفت و اثرى از آن باقى نخواهد ماند، مردمى كه قـبـل از بـيـسـت سـال پـدرانـشـان مـعـاويـه را صـحـابـى بـزرگـوار رسـول خـدا مـى پـنـداشـتند و يا لااقل در بطلان و نفاق او شك و ترديد داشتند با حرف و پـيـغـام و خطبه نمى توان بيدار كرد و حكومت صحيح اسلامى را به آنها فهماند، بعلاوه كه مبلّغين معاويه در هر شهر و ديار مشغول تبليغات و منحرف نمودن مردم از صراط حق اند و امثال حجر بن عدى و رشيد هجرى و يارانش و عمرو بن حمق خزاعى كشته مى شوند و كسى جراءت سخن گفتن ندارد بلكه عموما آنها را مجرم مى شناسند ناچار بايد حركتى دفعى و ناگهانى به تمام كشورهاى اسلامى داده شود و انقلاب شود كه اثرش همه بلاد را فرو گـيـرد و دنـباله آن براى ساليان دراز خاموش نشود و از بين نرود تا بلكه كار اصلاح شود و نيّت بنى اميه عموما و آل اءبى سفيان خصوصا كه همواره مى خواستند اسم پيغمبر اسـلام از دهـان هـا بـيـفـتـد و كـسى ديگر اسلام حقيقى را نشناسد آشكار شود و مردم آنها را بـشـنـاسـنـد و بـه مـخـالفين آنها بپيوندند و مبارزه شروع شود تا ناچار از كار بركنار شـوند. اين بود كه امام (ع ) بعنوان امر به معروف و نهى از منكر قيام كرد و خود در همان وصـيـتـنـامه كه موقع خروج از مدينه نوشت و به دست محمد بن حنفيه داد پس از اقرار به وحدانيت خدا و رسالت جدش محمد بن عبدالله و قيامت و بهشت و جهنم نوشت (انى لم اءخرج اءشـرا ولا بـطـرا ولا مـفـسدا ولا ظالما و انّما خرجت لطلب الاصلاح في امّة جدّى (ص ) اءريد اءن آمر بالمعروف و اءنهى عن المنكر و اءسير بسيرة جدّى و اءبي ) يعنى من از روى ستيز و سـركـشى و طغيان يا پيروى هواى نفس و شيطان بيرون نيامدم و منظورم اين نيست كه در زمين فساد كنم يا به كسى ستم نمايم فقط من ظورم اصلاح امر امت اسلامى و جلوگيرى از فـسـاد اسـت و آن كـه بـسـيـره جـد و پـدرم رفـتـار نـمـايـم و در اوقـاتـى كـه خيال حركت داشت شبها سر قبر جدّش ‍ (ص ) مى رفت و اين جمله را مى گفت (اللهم انّى احبّ المعروف و اءنكر المنكر) خدايا من كار نيك را دوست دارم و كار زشت را دشمن دارم .
امـام (ع ) قـيـام كـرد با علم به اين كه كشته مى شود و زن و فرزندش اسير مى شوند اما اسلام و احكامش باقى مى ماند و قدرت هاى مخالف كوبيده مى شود و همين يزيد كه پدرش بر خلاف خلفاى پيشين او را در حال حياة خويش وليعهد قرار داده و برگردن مسلمين سوار كـرده نـمـى تـوانـد ايـن كار را تكرار كند و معاوية بن يزيد ديگر روى كار نخواهد آمد و نقشه معاويه نقش بر آب مى شود و مردم با كمك خود دستگاه همه از خواب بيدار مى شوند و اسـلام حـقـيـقـى را بـا اسـلام سـاخـتـگـى فـرق مـى نـهـنـد و بـنـى امـيـه رسـوا مـى شوند

شاخص هاى حكومت عادلانه

1 ـ تعليم و تربيت سالم و يكنواخت و آزادانديش و علم آموزى
2 ـ تعامل برادرانه در مظاهر مهم حيات اجتماعى (انّما المؤ مِنُونَ اِخْوَة )
3 ـ اجـراى اصـل مـساوات (براى توضيح بيشتر مراجعه كنيد الحياة جلد پنجم ، ص 123 ـ 166 و ترجمه آن ، ص 175 ـ 230)
4 ـ تثبت ارزش ها بدون تغيير و تبديل آنها به تغيير زمان و...
5 ـ مبارزه با جهل .
6 ـ اهتمام به امور مسلمانان .
7 ـ سلامت روانى جامعه .
8 ـ رعايت سلامت نسل هاى آينده .
9 ـ تاءمين امنيّت اجتماعى ، سياسى اقتصادى قضايى علمى و...
10 ـ خودسازى و مبارزه با فساد در حوزه فردى و اجتماعى .


منبع : تبیان زنجان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه