قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

چرا با حسين عليه السلام دشمنى مى كردند؟

یکى از دلائل دشمـنى زمـامـداران عـمـوما با اولیاء خدا ترس ازدست دادن حکومتشان وسیله اولیاء اللّه بوده و این معنى از اول خلقت تا امروز صادق است اما این معنى ملازم با دشمنى درونى نیست بلکه هرگاه احساس مى کردند که وجود کسى براى حکومت و سلطنتشان مضر است با او به ستیز بر مى خواستند.
امـا عـداوت برخـى از انسانها با اولیاء خـدا ذاتـى و درونى است و این نوع عـداوت مخصوصى افراد حرامزاده است چنانکه در روایات بسیارى آمده است ولدالزنا دوستدار على و اولادش نخواهد بود.
قال على علیه السلام لا یحبّنى کافر و لا ولدزناء
على علیه السلام فرموده: کافر و زنازاده نمى تواند مرا دوست بدارد.(۱)
قـال ابو سعـید الحدرى :کنّا نختبر اولادنا بحبّ على بن ابى طالب علیه السلام فمن احبّه عرفنا انّه منّا.(۲) ابو سعید خدرى گفت: فرزندانمان را با دوستى على بن ابیطالب علیه السلام امتحان مى کردیم، هر یک که على را دوست مى داشت مى دانستم که فرزند ما است.
قـال جابر الانصارى: مـا کنّا نعـرف المـنافـقـین عـلى عـهد رسول الله الاّ ببغضهم علیّا و ولده.(۳)
جابر انصارى گوید: ما در زمان رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم منافقان را با دشمنى على و اولادش مى شناختم ! و یکى از دلائل دشمنى یزید با خاندان پیامبر همین معنى است ، که محدث بزرگ مرحوم حاج شیخ عباس قمى در کنار کتاب تتمه المنتهى مى گوید: میسون مادر یزید غلام پدر خود را به خود تمکین داد و به یزید حامله شد.(۴)
بنى امیه تحمل فضائل امامان را نداشتند
یکى دیگر از دلائل دشمنى بنى امیه و سایر خلفاء با امامان علیهم السلام این بود که امامان داراى فضائل بى شمارى بودند که دیگران فاقد آن بودند و با وجود آنکه تمام قـدرت و امـکانات را در اخـتـیار داشتـند اما مى دیدند که مردم علاقمند امامان اند برایشان گـران مـى آمـد و تـحمـلش را نداشتـند و برایشان حسد مـى بردند فـضائل ائمـه عـلیهم السلام کتابها را پر کرده، مخصوصا تاریخ حضرت رضا و امام جواد عـلیهمـاالسلام و جلساتـى که مـاءمـون عـباسى تـشکیل داد و این بزرگـواران مـناظراتـى با عـلمـاى ادیان داشتـند تـا حدى پرده از فضائل اهل بیت علیه السلام برمى دارد.
و در کتاب بحارالانوار مجلسى رضوان الله تعالى علیه در باب زندگى هر یک از ائمه علهیم السلام ابوابى از فضائل هر یک دیده مى شود.

 


نویسنده:آیت الله محمد على عالمى

 

 

 

پی نوشت:


۱-بحار ج ۳۹/ص ۲۹۶ و ۳۰۲.
۲-بحار ج ۳۹/ص ۲۹۶ و ۳۰۲.
۳-بحار ج ۳۹/ص ۲۹۶ و ۳۰۲.
۴-تتمه المنتهى ص ۹۲.

 


منبع : کتاب آنچه در کربلا گذشت ((از مدینه تا کربلا))
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه