قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

گزارش كشته شدن حسين به مدينه منوره

عبیدالله بن زیاد پس از آنکه سرهاى شهدا را به شام فرستاد عبدالملک سلمى را خواست و گـفـت به مـدینه برو و بشارت قـتـل حسین را به امیر مدینه عمروبن سعیدبن العاص برسان ، عـبدالمـلک مـى خـواست عذر بیاورد لیکن ابن زیاد نپذیرفت که انعطاف پذیر نبود، مبلغى به او داد و گفت اگر مرکبت در راه ماند مرکب دیگرى بخر و سریع خود را به مدینه برسان مبادا قبل از تو دیگرى خبر را برساند.
عبدالملک گوید: چون وارد مدینه شدم مردى از قریش مرا دید و پرسید چه خبر؟
گفتم: الخبر عندالامیر! ((خبر نزد امیر است.))
قریشى گفت: انّا للّه و انّا الیعه راجعون. حسین بن على علیه السلام کشته شد.
عبدالملک بر حاکم مدینه وارد شد، حاکم پرسید: هان چه خبر؟
عبدالملک گفت: خبرى که امیر را خوشحال کند، حسین کشته شد!
والى مدینه گفت: پس برو در کوچه ها اعلان کن.
عـبدالمـلک گـوید: وقـتى صداى اعلان من بلند شد چنان ناله و شیونى از خانه هاى بنى هاشم برخـاست که هرگز این چنین ناله اى از کسى نشنیده بودم ، وقتى گزارش کار را به عمروبن سعید دادم خوشحال شد و خندید و گفت :
عجّت نساء بنى زیاد عجّه

کضجیج نسوتنا غداه الارنب (۱)

زنان بنى زیاد ناله کردند همانطور که زنان ما در روز ارنب ضجه و ناله نمودند.
سپس گفت : هذه واعیه بواعیه عثمان.))
((یعنى امروز بنى هاشم به تلافى روزى است که عثمان کشته شد.))(۲)
حوادث بین راه شام :
کسانیکه همـراه سر مـقـدس حسین به شام مى رفتند در اولین منزلى که فرود آمدند در حالیکه ماءمورین مشغول صرف غذا و شرب خمر و سرگرمى و خوشحالى بودند مشاهده کردند که ناگهان دستى آشکار شد و بر دیوار نوشت :
اترجو امّه قتلت حسینا

شفاعه جدّه یوم الحساب

((آیا امتى که حسین را مى کشند امید شفاعت جدش را در روز حساب و قیامت دارند.))
همـراهان مـضطرب و هراسان شدند، بعضى ها خواستند دست را بگیرند نتوانستند و دست غایب شد، سپس ماءمورین به غذا خوردن مشغول شدند، دوباره دست ظاهر گشت و این بیت را نوشت:
فلا و اللّه لیس لهم شفیع

و هم یوم القیامه فى العذاب

((نه چنین است بخدا قسم که اینها شفیعى ندارند و در روز قیامت معذب خواهند بود.))
مـجددا خواستند دست را بگیرند ناپدید شد و چون به غذا خوردن نشستند دست پدیدار شد و نوشت:
و قد قتلوا الحسین بحکم جور

و خالف حکمهم حکم الکتاب

((حسین را به حکم حاکم جور کشتند و حکم آنها مخالف حکم خدا است.))
خوردن غذا بر همه ناگوار شد و از آنجا کوچ کردند.(۳)

 


نویسنده:آیت الله محمد على عالمى

 

پی نوشت:


۱-ارنب جنگـى بود مـیان بنى زبید و بنى زیاد که بنى زیاد شکست خوردند و بنى زبید انتقام گرفتند و عمرو بن معدیکرب شاعر بنى زبید چنین گفته است .
۲-نفس المهموم ص ۴۱۵ - طبرى ج ۷/ص ۳۸۳ - بحار ج ۴۵/ص ۱۲۱ - ارشادمفید ص ۲۴۷.
۳-بحار ج ۴۵/ص ۱۸۴ و ۱۲۵ - نفـس المـهموم ص ۴۲۲ - صواعق المحرقه ص ۱۹۲ - ینابیع الموده ص ۳۵۱.

 


منبع : کتاب آنچه در کربلا گذشت ((از مدینه تا کربلا))
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه