قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

انتقاد بر كشندگان حسين عليه السلام

پـس از شهادت ابى عبدالله انتقادات و ایرادات مردم بر کشندگان پسر پیغمبر سرازیر شد حتى از سوى نزدیکترین بستگان آنها چنانکه:
۱ ـ عثمان بن زیاد به برادرش عبیدالله گفت : بخدا قسم دوست داشتم که بر بینى تمام فرزندان زیاد تا روز قیامت علامت بردگى مى زدند و حسین کشته نمى شد و این لکه ننگ بر چهره فرزندان زیاد نمى نشست.
۲ ـ از تـذکره سبط ابن الجوزى نقل شده که مرجانه مادر عبیدالله زیاد بر فرزند خبیثش خـشم گـرفـت و گـفـت: یا خـبیث قـتـلت ابن رسول اللّه و الله لا راءیت وجه الله ابدا. ((یعـنى اى پست فطرت پسر رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم را کشتى بخدا قسم هرگز خدا را با روى خوش مشاهده نخواهى کرد.))
۳ ـ معقل بن یسار به شدت از ابن زیاد انتقاد مى کرد و از او کناره گرفت و پس از واقعه کربلا از همنشینى و مصاحبت با او خوددارى نمود.
۴ ـ مـردم هرگـاه عـمـر سعد را مى دیدند او را لعنت مى کردند، و هرگاه وارد مسجد مى شد مردم مسجد را ترک مى کردند.
۵ ـ حصین بن عـبدالرحمـان سلمـى گـوید: چـون خـبر قتل حسین به ما رسید سه روز بحالت بهت و رنگهاى متغیر گذراندیم که گویا خاکستر بر سر ما پاشیده شده است.
۶ ـ ربیع بن خـثیم (خواجه ربیع) بیست سال سکوت اختیار کرده بود وقتى خبر شهادت حسین را شنید رنگش متغیر شد و گفت: آیا راستى حسین را کشتند؟ و این آیه را خواند:
اللّهمّ فـاطر السّماوات والارض عالم الغیب و الشّهاده انت تحکم بین عبادک فیما کانوا فیه یختلفون. ((اى خدائیکه آسمان و زمین را آفریدى و به آشکار و پنهان آگاهى، تـو بین بندگانت در موارد اختلاف حکم مى کنى))
سپس فرمود: جوانمردانى را کشتند که رسول خـدا آنان را دوست مـى داشت و با دست لقمه بر دهانشان مى گذاشت و آنها را روى زانو مى نشانید دوباره به سکوت برگشت تا از دنیا رفت.
۷ ـ حسن بصرى هنگامیکه شنید حسین را شهید کرده اند، آنقدر گریه کرد که پهلوهایش ورم کرد و گـفـت :و اذلاّه لامـّه قتل ابن رعیّها ابن نبیّها و اللّه لینتقمنّ له جدّه و ابوه من ابن مرجانه .
((آه! چـه ذلت و خـوارى است براى امتى که فرزند زنازاده فرزند پیغمبرش ‍ را بکشد بخدا قسم جد و پدر حسین از پسر مرجانه انتقام مى گیرد.))
مـطالب در این زمینه زیاد است حتى عده اى کوفه را ترک کردند بخاطر کشته شدن حسین به جاى دیگـر رفـتـند مـانند عـبدالرحمـن قـضاعـى به بصره نقل مکان کرد و گفت: در شهرى که پسر پیغمبر در آن شهر شهید مى شود سکنى نمى کنم.(۱)


نویسنده:آیت الله محمد على عالمى

پی نوشت:


۱-حجه السعـاده فـى حجه الشهاده ص ۶۶ - مرآه الزمان فى تواریخ ‌الاعیان و تهذیب بنقل حیاه الحسین ج ۳/ص ۳۵۸ - طبقات ج ۶/ص ۱۳۲

 


منبع : کتاب آنچه در کربلا گذشت ((از مدینه تا کربلا))
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه