ام الفـضل لبابه بنت حارث زوجه عباس عموى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم در خـواب دید که قطعه اى از گوشت بدن رسول خدا از بدن شریفش جدا شد و در دامن ام الفـضل افـتـاد خـدمـت رسول خـدا عـرض کرد خـواب دیده ام . رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: چه خواب دیده اى؟
ام الفـضل خـواب خـود را تـعـریف کرد پیامبر فرمود: رؤیاى صادق است بزودى فاطمه صاحب پسرى خواهد شد که تو او را در دامن خود پرورش مى دهى، وقتى امام حسین متولد گـشت و ام الفـضل نگـهدارى او را به عـهده گـرفـت روزى حسین را خدمت پیامبر برد و رسول خـدا او را بغـل گـرفـتـه و چـشمـانش پـر از اشک شد، ام الفـضل گـفـت پـدر و مـادرم به فـدایت چـرا شمـا را گـریان مـى بینم؟ رسول خـدا صلى الله عـلیه و آله و سلم فـرمـود: جبرئیل نزد من آمد و مرا آگاه ساخت که امتم بزودى این فرزندم را خواهند کشت .(۱)
ام سلمه و خاک قبر حسین علیه السلام
انس خدمتگذار رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم از آن حضرت روایت کرده که فرمود: یکى از فرشتگان مقرب پروردگار اجازه گرفت تا مرا زیارت کند و آن روز پیامبر در خانه ام سلمه و نوبت او بود رسول خدا ام سلمه را فرمود: در را ببند کسى وارد نشود، ام سلمـه جلو در بود که حسین وارد شد و دوان دوان خـود را در دامـن رسول خدا افکند حضرت او را مى بوئید و مى بوسید، فرشته الهى به پیامبر گفت این فرزندت را امت تو مى کشند اگر بخواهى محل کشته شدنش را به شما نشان مى دهم سپس سرزمـین کربلا را به حضرت نشان داد و یک قـبضه از خـاک مـحل قـبر حسین را به پـیامـبر تـسلیم کرد، رسول خدا آنرا بوئید و فرمود سرزمین کربلاست پـیامـبر تـربت را به ام سلمـه داد و فـرمـود هرگـاه این خـاک تـبدیل به خون شد بدان که حسینم شهید گردیده .(۲) ام سلمه خاک را در شیشه اى قـرار داد، مـى گـوید: شبى که حسین در صبحگاهش به شهادت رسید ندائى شنیدم که مى گفت:
اءیها القـاتـلون جهلا حسینا
قـد لعـنتـم عـلى لسان
۱ ـ ((اى کسانیکه از روى جهالت حسین را کشتید شما را به عذاب و خوارى بشارت باد.))
۲ ـ ((بدرستـى که داود و مـوسى صاحب کتـاب انجیل شما را لعنت کرده اند))
ام سلمـه مـى گـوید از شنیدن این اشعار گریان شدم و بسراغ شیشه رفتم دیدم تغییر نکرده است لحظه به لحظه از آن خـبر مـى گـرفـتـم تـا در آن روز دیدم شیشه تبدیل به خون شده است .
و در روایت دیگـر از ام سلمه نقل مى کند که شبى پیامبر از نزد ما غایت شد و پس از مدت درازى برگشت در حالیکه گرد آلود بود و مشتش گره کرده ، گفتم چرا گرد آلود بنظر مـى رسید؟ فـرمـود: به سرزمین عراق جائى که آنرا کربلا مى گویند رفتم و قتلگاه فـرزندم حسین و گروهى از فرزندان و اهل بیت خود را مشاهده کردم و اینکه در دست من است مـشتـى از خـاک قتلگاه است که خون آنها در آنجا بزمین ریخته مى شود و آن مشت خاک سرخ رنگـى بود که به من داد و فرمود آن را محفوظ نگهدار من آن خاک را در شیشه اى ریختم و درب آن را بستـم و هنگامى که حسین علیه السلام از مکه معظمه بسوى عراق حرکت فرمود هر روز و شب شیشه محتوى خاک را مى نگریستم و براى مصیبت حسین گریه مى کردم تا آنکه روز دهم مـحرم که امـام حسین به شهادت رسید اول روز شیشه را نگـاه کردم بحال خـود بود ولى در آخـر وقـت خـاک مـحتوى شیشه را بصورت لخته خون دیدم صدا را بضحه و ناله بلند کردم ولى از ترس دشمن موضوع را پوشیده داشتم و آن روز را هرگز از یاد نخواهم برد.(۳)
پیامبر در خواب ام سلمه و ابن عباس
سلمـى یکى از زنان انصار نقل مى کند: روزى بر ام سلمه وارد شدم او را گریان دیدم گفتم : چرا گریه مى کنى؟
فـرمـود: رسول خـدا صلى الله عـلیه و آله و سلم را در خواب دیدم که سر و صورت و محاسنش خاک آلود است پرسیدم یا رسول الله چرا ترا این چنین مى بینم ؟ فرمود: شهادت فرزندم حسین را در کربلا مشاهده نمودم .
و همـچـنین از ابن عـباس روایت شده که نیمـه روزى رسول خـدا صلى الله علیه و آله و سلم را در خواب دیدم که غبارآلود و ژولیده مو است و شیشه اى در دست دارد و خـونهائى را از زمـین جمـع کرده در شیشه مـى ریزد، سؤال کردم یا رسول الله این خونها چیست ؟ فرمود: اینها خون حسین و اصحاب او است و این روز جمعه دهم محرم سال ۶۱ هجرى بود.(۴)
نویسنده:آیت الله محمد على عالمى
پی نوشت:
۱-ارشاد مـفـید ص ۲۵۰ - بحار ج ۴۴ ص ۲۴۶ - حیات الامام الحسین ج ۱ص ۹۷ - طبقات ج ۸ / ص ۲۰۴.
۲-بحار ج ۴۴ / ص ۲۲۹ - حیات الامام الحسین ج ۱ / ص ۱۰۰ - عقد الفرید ج ۴ / ص ۳۸۳ - صواعق المحرقه ص ۱۹۰.
۳-ارشاد مفید ص ۲۵۰.
۴-ینابیع الموده ص ۳۲۰ - الصواعق المحرقه ص ۱۹۱.
منبع : کتاب آنچه در کربلا گذشت ((از مدینه تا کربلا))