قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

آماده شده امام حسين (ع) براى كارزار

خورشید مضطرب چو ز خاور کشید سر

بگرفت دست طاقت و تا باختر درید

یعنى ، دمیکه دختر زهرا ز خیمه گاه

بیرون دوید و معجر نیلى به سر درید

آن دم که مشک آب بدوش برادرش

از نوک تیر فرقه بیداد گر درید

آندم که سینه على اکبر ز تیغ و تیر

چون برگ گل برابر چشم پدر درید

آندم که شمر ثانى کفار، حرمله

حلق على اصغر والا گهر درید

بیرحم ظالمى که در آغوش باب او

شرم از پدر نکرد و گلوى پسر درید

تیغ دو سر کشید و صفوف مخالفین

از حمله ، همچو صاحب تیغ دو سر درید

امام به جسم نازکش از بس نشست تیر

جسمش بسان مرغ بر آورده پر درید

در آن صحراى خون آشام، عاشقان شهادت و طالبان زیارت مطلوب، یکى بعد از دیگرى، به شهادت رسیدند، و جان در راه جانان نثار کردند.
سرور شهیدان فرمود:
اى زینب ، ام کلثوم و ام لیلا، اى فاطمه ، سکینه و رقیه ! و اى بانوان سرا پرده نبوت ، و اى پرورش یافتگان بارگاه طهارت و عصمت ، شما را وداع مى کنم ، هنگامى که با یارانم ملحق شدم ، هرگز مانند گل ، جامه به تن پاره پاره نکنید، و با مرگ من شیون و زارى نکنید و اگر هزاران زخم بر من رسید، بدانید که آن بهتر از شماتت دشمن است ، تنها برایم ندبه کنید، سپس درهاى رحمت را بر هر یک گشاده ، و ایشان را به ثوابهاى عظیم تسلى داد.
سپس آن سرور آزادگان زینب را طلبیده ، بعد از محبت بسیار و دلدارى وى فرمودند:
اى یادگار بتول عذرا، و اى بانوى سراپرده عصمت و حیا! زمان فراق ، بجاى رسیده ، و دیر زمانى از زندگى این جهانم باقى نمانده ، در پیش چشمم جوانان رعنا هر یک در خاک خفتند، اکنون نوبت من رسیده که خون خود را، در راه مبارزه حق بر باطل نثار سازم . و بعد از من اى زینب اهل بیت و فرزندانم نگهدار و حامى ندارند، اى خواهر من وقت فراغ نزدیک است ، وجدایى چهره خود را نمایان نموده . اى خواهر بعد از من اطفال یتیم را خواهر باش ، مبادا! که فاطمه ام را کسى برنجاند، و یا سکینه ام را به اندک خشمى بگریاند، در شام و کوفه صغیرانم را نگهدار باش ، و در هر بلا و گرفتارى تو اسیران را غمخوارى کن ، زین العابدین را پرستارى کن ، و اگر سکینه سراغ پدر را گرفت ، بگو در سفرست .
حضرت سیدالشهد لباسى کهنه بر تن کرد حضرت زینب علت امر را سؤ ال نمود، آن حضرت علت پوشیدن لباس کهنه را چنین فرمودند:
اى خواهر! کسى که نام او شمر است به من جفا خواهد کرد، و سرم را از تن جدا و بر سر نیزه پیش آهنگ سرهاى شهدا، خواهد نمود، و لباسهایم را به عنوان غنیمت جنگى بر خواهد داشت، ولى از بیرون آوردن این لباسهاى کهنه خجل خواهد شد.
سپس آن بزرگوار اسلحه کارزار برگرفت ، ابتدا به خلعت کفن پیکر را براى شهادت مهیا ساخت ، و سپس مردانه از جاى برخاست و آماده کارزار گردید.
حضرت زینب با آن که توان نظاره این صحنه را نداشت، سعى نمود حضرت را از رفتن به میدان نبرد منصرف سازد.
آن حضرت که ناله و زارى خواهر ستمدیده خود را دید، فرمود:
اى خواهر! مرا گمان چنان بود، که گر به پیرى رسم، عباس جوان دستگیرم باشد، و على اکبر عصاى پیریم، و پس از شهادت آنان و دیگر عزیزان، که نظاره گر جانبازى آنان در این وادى بلاخیز بودم ، تنها خلعت کفن را براى خود مناسب مى دانم .
در آن هنگام ، اهل بیت و طفلان یتیم را وداع گفت و پا بر رکاب ذوالجناح انداخت و راهى راه مقدر گردید.
زینب از پى برادر به راه افتاد و فرمود:
برادر جان ز هجران کار ما را ساختى رفتى

به میدان شهادت رخش همت تاختى رفتى

تو را خدمت بجان کردم به امید وفادارى

لواى بى وفاى عاقبت افراختى رفتى

ز آه آتش افروز یتیمان اندرین وادى

چو شمع ماتمم سر تا پا بگداختى رفتى

حسین (علیه السلام) با شنیدن آه یتیمان و افغان خون جگران عنان ذوالجناح نگاه داشته، براى تنها ماندن اهل بیت گریست. پس رو به خیمه گاه نمود و فرمود:
راضى شدم که محاسن به خون غرقه کنم، از همه چیز گذشتم، از بهر رضاى داورم، از دختر از پسر، از خواهر و از برادر گذشتم، تا بهر امت در روز حشر شفاعت دهنده آنان باشم.
سپس آن یادگار حیدر کرار، ذوالجناح را به جولان دراورده، و در مقابل سپاه کفار آمد.

نویسنده: دکتر عباس علاقه بندیان

 


منبع : کتاب از مدینه تا نینوا
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه