مردی در ارتفاع عطش ایستاده سبز
در باورش تموّج عشق و اراده سبز
مردی که ایستاده در آغاز آسمان
در ابتدای فرصت بیتاب جاده سبز
بعد از وقوع سرخ درختان سربلند
دستی به طرح روشن فردا گشاده سبز
کوثر شکفته در نَفَسش جرعه جرعه راز
خمخانه بیکرانهترین جام و باده سبز
آتش؛ تمام خیمه و آن چشمة زلال
آینده را به سمت بهار ایستاده سبز
زنجیر در مقابل صبرش اسیر داغ
شمشیر دل به جلوة تقدیر داده سبز
با آن همه صلابت و وسعت برای عشق
بر سجدة شگفت زمان سر نهاده سبز
اشکش پر از تبسّم دردی شکوهمند
در انتشار روشن خورشید، ساده سبز
منبع : خلیل عمرانی