قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

سخنرانى پرشور سيدالشهداء در روز عاشورا

و در روایت دیگرى که (گویا در یک سخنرانى دیگر) حضرت در حالى که سواره بود از آن ها خواست تا ساکت شوند، اما ساکت نمى شدند، حضرت فرمود: واى بر شما چه اشکالى دارد ساکت شوید و سخن مرا گوش دهید، من شما را به راه حق هدایت مى کنم ، هر که مرا اطاعت کند، هدایت یافته و هر که نافرمانى کند، هلاک مى شود، (ولى مى دانم که ) همگى شما نافرمانى مرا مى کنید، همانا شکمهاى شما از حرام پر شده و بر دلهاى شما مهر زده شده ، واى بر شما آیا انصاف نمى دهید، آیا گوش نمى کنید، در این میان اصحاب عمر سعد یکدیگر را ملامت کردند و گفتند ساکت شوید، حضرت شروع فرمود به خواندن خطبه و پس از حمد و ثناى الهى و درود فراوان بر فرشتگان و انبیاء فرمود: مرگ بر شما اى گروهى که با آن شور و وله ما را دعوت کردید تا به فریاد شما رسیم ، و ما شتابان آمدیم ولى شما شمشیرى را که ما در دست شما نهاده بودیم ، بر سر ما کشیدید، و آتشى که خود ما بر دشمن ما و شما افروخته بودیم بر ما افروختید، یار دشمن خود شدید در مقابل دوستانتان ، با اینکه میان شما با عدالت رفتار نمى کنند و امید خیرى نیز از آنها ندارید، واى بر شما چرا آنگاه که شمشیرها در نیام بود و دلها آرام و فکرها خام بود ما را رها نکردید؟! ولى مانند مگس سوى فتنه پریدید، و مانند پروانه در هم افتادید،
پس مرگ بر شما اى بندگان کنیز و بازماندگان احزاب و رهاکنندگان کتاب و تحریف کنندگان کلمات ، و گنه کارانى که دم شیطان خورده اید و نابود کننده هاى سنتها، آیا اینها را یارى مى کنید و ما را تنها مى گذارید.
آرى به خدا سوگند بیوفائى و پیمان شکنى عادت دیرینه شماست ، ریشه شما با مکر و فریب در آمیخته و شاخهاى شما بر آن پرورش یافته ، شما پلیدترین میوه اید که براى صاحب آن گلوگیر و براى غاصب گوارا،
الا و ان الدعى قد رکز بین انتین ، بین السله و الذله و هیهات مناالذله ، آگاه باشید که این مرد بى پدر و زاده آن بى پدر، مرا در تنگناى دو چیز قرار داده است ، یا شمشیر کشیدن و یا خوارى کشیدن ، و هیهات که ما به ذلت تن دهیم ، خداوند و رسول او و مؤ منان براى ما زبونى نمى پسندند و نه دامنهاى پاک (که ما را پروریده اند یعنى دامن زهراى مرضیه ذلت نمى پذیرد) و نه سرهاى پرخروشى و جانهائى که هرگز اطاعت فرومایگان را بر کشته شدن مردانه ترجیح ندهند، و من با این جماعت اندک با شما نبرد مى کنم هر چند یاوران مرا تنها گذاردند سپس بعد از خواند چند شعر بلند حماسى فرمود:
شما مردم پس از من طولى نمى کشد، و آنچه آرزو دارید تحقق نیابد و چرخ روزگار مثل سنگ آسیا بر شما مى غلطد و شما را نابود مى کند، پیمانى است که پدرم از جدم با من کرده است ، شما با یاورانتان تصمیم خود را بگیرید و غصه نخورید و مرا مهلت ندهید، من بر خداوند که پروردگار من و شماست توکل نموده ام . هیچ جنبنده اى نیست مگر اینکه در اختیار اوست ، ان ربى على صراط مستقیم .
سپس بر آن گروه بى وفا نفرین نمود و عرضه داشت :
بارالها باران را بر آنها حبس کن ، بر آن ها خشکسالى همانند زمان یوسف قرار ده و جوان ثقفى (حجاج ) را بر آن ها مسلط کن تا زهر به جام ایشان چشاند، چرا که اینان ما را دروغگو شمردند و تنها گذاردند.
و انت ربنا علیک توکلنا و الیک انبتا و الیک المصیر.


نویسنده:سید محمد نجفی یزدی

 


منبع : کتاب اسرار عاشورا
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه