قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

سيدالشهداء عليه السلام همه اصحاب را مرخص كرد

اوائل شب بود که حضرت ، اصحاب را در خیمه اى جمع کرد و بعد از حمد و ثناى الهى فرمود: من اصحابى ، باوفاتر و برتر از اصحاب خود، و خاندانى نیکوکارتر و کمکارتر و برتر از خاندان خودم نمى شناسم ،
خداوند از جانب من به شما جزاى خیر دهد، گمان دارم که براى ما با این دشمنان روز (سختى ) خواهد بود آگاه باشید که من به شما اجازه دادم ، همه آزادید، بروید، و بر عهده شما پیمانى نیست ، این شب را وسیله قرار دهید و هر کدام دست یکى از خاندان مرا بگیرید و به شهرهاى خود بروید، تا خدا گشایش دهد، این مردم ، مرا مى خواهند، وقتى به من دسترسى پیدا کنند، به دیگرى نمى پردازند.
در این میان خاندان حضرت و زودتر از همه برادرش عباس ابن على گفتند: بخاطر زنده ماندن چنین کنیم ؟ هرگز چنین نخواهیم کرد، ما با جان و مال و خانواده قربانى تو مى شویم تا به جایگاه تو آئیم ، زشت باد زندگى بعد از شما، مسلم ابن عوسجه در سخنان خود گفت : اگر کشته شوم سپس زنده گردم ، سپس سوزانده شوم و سپس خاکسترم به باد داده شود، و این کار هفتاد بار ادامه یابد من دست از شما بر نمى دارم ،
طبق برخى روایات حضرت به آنان فرمود: شما همگى فردا کشته مى شوید و کسى نجات نمى یابد، همگى گفتند: شکر خدا را که ما را با مرگ با شما گرامى داشت ، حضرت بر آنها دعا کرد و فرمود: سرهاى خود را بالا بگیرید و ببینید، نگاه کردند، جایگاه خود را در بهشت مى دیدند و حضرت مى فرمود: فلانى این منزل توست ، به همین جهت بود که اینها به استقبال نیزه و شمشیر مى رفتند تا به جایگاه خود در بهشت برسند.
حضرت قاسم ابن حسن از عمو پرسید: من هم کشته مى شوم ؟ حضرت بر او دلسوزى کرد و فرمود: پسرم مرگ نزد تو چگونه است ؟ قاسم گفت : از عسل شیرین تر است ! حضرت فرمود: آرى ، عمویت به فدایت ؛ تو هم با من کشته مى شوى (اما) بعد از مصیبت بزرگ .


نویسنده:سید محمد نجفی یزدی

 


منبع : کتاب اسرار عاشورا
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه