معاویه در سالى که به حج رفت ، به مدینه آمد و براى یزید از مردم بیعت گرفت و از یزید تعریف کرد و او را عالم به سنت و قرائت قرآن و بردبار دانست ، امام حسین علیه السلام برخواست و پس از حمد الهى و صلوات بر پیامبر اکرم طى سخنانى فرمود: آنچه از یزید و کمالات و سیاستهاى او براى امت محمد گفتى فهمیدم ، تو مى خواهى مردم را به اشتباه اندازى ، گویا که از شخصى پشت پرده یا فرد پنهانى سخن مى گوئى ، یا از روى دانش اختصاصى که به تو داده اند خبر مى دهى ؟!!
خود یزید پرده از راى خود برداشته ، راجع به یزید از دنبال سگهاى ولگرد رفتنش بپرس و یا از کبوتر بازى او، و یا دنبال زنان آوازه خوان و انواع ملاهى رفتن او بپرس ، که یاور خوبى خواهد بود، و هدف خود را رها کن ، تو بى نیازى از اینکه خدا را با گناه این مردم بیش از آنچه دارى ملاقات کنى ، بخدا قسم تو همواره باطل را ظالمانه مقدم مى کرده اى (۱). الحدیث
پی نوشت:
نویسنده:سیدمحمدنجفی یزدی
۱- الامامه و السیاسه ۱:۱۵۳، جمهره الخطب ۲:۲۴۲ (الغدیر ج ۱۰ ص ۱۶۲)
منبع : کتاب اسرار عاشورا