قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

غارت خیمه ها!

بعد از شهادت امام حسین(ع)،سربازان عمر سعد همة اموال ووسایل وزیورآلات اهلبیت اباعبداللّه(ع) حتّي ' چادري كه زن بكمرش بسته بودوپوستیني كه امام سجّاد(ع) برروي آن افتاده بودرا غارت نمودند!

از فاطمه دختر امام حسین(ع) نقل شده است كه :من درآن موقع كودكي بودم وخلخال (یك نوع زیور آلات)  در پاي من بود.یكي از سربازان عمرسعد،درحالیكه گریه مي كرد،آن خلخال را از پایم درآورد!گفتم :اي دشمن خدا!چرا گریه مي كني ؟

گفت :چگونه نگریم درحالیكه دختر رسول خدارا غارت مي كنم !گفتم :حال كه مي داني ،دخترپیامبرم ،چرا اموال مراغارت مي كني ؟گفت :اگرمن نبرم ،دیگري خواهدبرد!!

همچنین از اونقل شده است كه :من بعد از شهادت پدر بزرگوارم ،مضطرب وناراحت در مقابل خیمه ایستاده بودم وپدروبرادران وخویشان خودرا درمیان خاك وخون مي دیدم ودرفكر این بودم كه اشقیاء بني امیه ،با ما چه خواهند كرد؟ناگاه دیدم سواره اي نیزه بدست ، ظاهر شد وبرزنان مي زد وآنان فرار مي كردند واو آنچه داشتند،غارت مي كرد وآنها فریاد مي زدند:واجدّاه !واابتاه !واقلّة ناصراه !واحسیناه !آیا مسلماني نیست كه مارا یاري كند؟آیا در میان این مردم ،مؤمني نیست كه مارا پناه دهد؟من از مشاهده این حال ،لرزیدم ودنبال عمه هاي خود بودم تا به آنها پناه برم .ناگاه آن شخص چشمش بمن افتادوبطرف من حمله كرد!من گریختم واو با نیزه اش بر میان كتف من زد ومن روي زمین افتادم .اوگوشواره مرا درآورد ومقنعه ازسر من كشید ومتوجه خیمه هاشد!من هم بیهوش شدم .وقتي بهوش آمدم ،دیدم عمه ام زینب(س) بالاي سرم نشسته ومي گرید!همینكه دید من بهوش آمده ام ،فرمود:برخیز كه برویم تاببینیم برسر سایر دختران وبرادر بیمارت ،چه آمده است ؟گفتم :عمّه !چادري ندارم !فرمود:منهم مثل تو بي چادرم !با عمه ام ،به خیمه امام سجاد(ع) داخل شدیم ودیدیم كه همة اسباب ووسایل واموال مارا غارت كرده اند!وبرادرم امام سجاد(ع)،ازبیماري وتشنگي بر رو افتاده است وبر احوال ما مي گرید

آمده است كه وقتي بدستور منصور دوانیقي درب خانه امام صادق(ع) را آتش زدند،امام آتش را خاموش كردند وزنان ودختران وحشت زده خانه را دلداري دادند.روزبعد وقتي عده اي از شیعیان براي جویا شدن حال امام ،بدیدار حضرت رفتند ،دیدند كه امام اندوهناك وگریان است !عرض كردند:این همه اندوه براي چیست ؟آیا از گستاخي وبي رحمي آنان نسبت بشما این همه ناراحتید؟وحال آنكه این اولین بار نیست كه چنین مي كنند!امام فرمود:نه !ولي اندوه وگریه من براي این است كه وقتي درب خانه را آتش زدند،دیدم كه زنان ودختران از این اطاق به آن اطاق مي گریختند.درحالیكه من نزد آنهاحاضربودم وتنها نبودند.از این صحنه بیاد فرار اهل وعیال جدّم حسین(ع) در روز عاشوراء افتادم كه از خیمه اي به خیمة دیگر واز پناهگاهي به پناهگاه دیگر فرار مي كردندودشمن فریاد ميزد:خیمة ستمكاران را به آتش بكشید!

بعد از غارت خیمه ها،عمرسعد صدازد:چه كسي حاضراست ،بربدن حسین(ع)، اسب براند؟

ده نفر كه همگي آنهااز راه حرام ،متولد شده بودند،اعلام آمادگي كردند وبر اسبهاي خود سوار شدند وبرآن بدن شریف تاختند واستخوانهاي سینه وپشت وپهلوي بدن مبارك حضرت را درهم شكستن!

 

 

 

 

 

 

نویسنده : محمد تقي صرفي


منبع : منتهي الامال
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه