الف ) شناخت شناسنامه ای :
اولین مرتبه شناخت امام و امامت در زیارت عاشورا شناخت شناسنامه ای است. در جمله های آغازین زیارت نامه آمده است:
«اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا أَبا عَبْدِاللّهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یاَبْنَ رَسُولِ اللّهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ أَمیرِالْمُؤْمِنینَ وَ ابْنَ سَیِّد الْوَصِییّنَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِساءِ الْعالَمین.»
«درود بر تو ای ابا عبدالله! درود بر تو ای فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم ، درود بر تو ای فرزند امیرمؤمنان! وصی بر حق رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم ، درود بر تو ای فرزند بزرگ ترین زنان عالم، فاطمه زهرا علیهاالسلام .»
این مرحله از شناخت در عین این که خوب و از جهل بهتر است، اما کارساز نمی باشد؛ چه این که همه کسانی که در روز عاشورا در مقابل آقا ابی عبداللّه علیه السلام شمشیر به دست گرفته و با آن حضرت می جنگیدند این مقدار از شناخت را داشتند، اما برای خوش آمد یزید یا ترس از حکومت، فرزند پیامبرشان را به بی رحمانه ترین صورت به شهادت رساندند. ب) شناخت کلامی : دومین مرتبه شناخت امام در زیارت عاشورا، شناخت کلامی(2) است که بخش هایی از زیارت عاشورا عهده دار این مطلب است: ج ) شناخت مقام محمود : سومین مرتبه شناخت امام در زیارت عاشورا شناخت مقام محمودی اوست. در زیارت ارزشمند عاشورا علاوه بر این که به معرفی شناسنامه ای و کلامی ابی عبداللّه علیه السلام پرداخته است، آن حضرت را دارای مقام محمود (پسندیده) نیز می داند: «وَ اَسْئَلُهُ أَنْ یُبَلِّغَنیِ الْمَقامَ الْمَحْمُود لَکُمْ عِنْدَاللّهِ.» شناخت راههای رسیدن به مقام محمود : از زیارت الهی عاشورا و سایر دلیل ها(18) استفاده می شود، در عین این که معصومان علیهم السلام دارای این چنین مقامی (مقام محمود) هستند، برای دیگران هم رسیدن به آن ممکن است. از این رو، در زیارت عاشورا از خدا می خواهیم که ما هم به آن مقام برسیم: د) شناخت هسته هستی : چهارمین مرتبه امامت در زیارت عاشورا، هسته هستی بودن امام است. در زیارت عاشورا می خوانیم: نکته اوّل: قرآن همه موجودات را تسبیح گوی ذات اقدس الهی می داند: این مطلب نزد بسیاری از علمای اهل سنت نیز امر مسلمی بوده و به آن اعتراف کرده و در کتاب های خود بدان تصریح کرده اند.(34) در روایات شیعه هم به صورت متواتر نقل شده است.(35) به تعبیر بوعلی سینا: با توجه به نکته های یاد شده و آیات و روایات فراوان، که به مقداری از آن ها اشاره شد، گریه موجودات در ارتحال و شهادت معصومان علیهم السلام بسیار عادی و کاملاً مورد قبول است؛ چون ولیّ نعمت و روحشان را از دست داده اند. پی نوشتها:
«وقتی حضرت سیدالشهدا در گودی قتلگاه افتاده بود، سنان بن انس ـ لعنة الله علیه ـ پیاده شد و نزد آن حضرت آمد و شمشیرش را بر حلقوم شریف ابی عبداللّه علیه السلام زد و می گفت: واللّه من که سر تو را از بدن جدا می کنم، می دانم که تو پسر پیغمبری و از همه مردم از جهت پدر و مادر بهتری، پس سر مقدسّش را برید.»(1)
«لَعَنَ اللّهُ اُمَّةً دَفَعَتْکُمْ عَنْ مَقامِکُمْ وَ أَزالَتْکُمْ عَنْ مَراتِبِکُمْ الَّتی رَتَّبَکُمُ اللّهُ فِیها»
«خدا لعنت کند آن کسانی را که شما را از حق مسلم تان (مقام امامت) بازداشتند و از آن جایگاهی که خداوند برایتان از ازل مقدر و مقرر فرموده بود منع کردند.»
زیرا مسأله امامت چیزی نبود که خداوند متعال و رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم از آن غفلت داشته باشند بلکه در منظومه معرفت دینی امامت به عنوان متمم و مکمّل رسالت مطرح است، همان طور که رسالت متمم خلقت می باشد.(3)
طرح جانشینی بلافصل حضرت علی علیه السلام در روز غدیر که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم آن را ابلاغ کرد با نزول آیه «اَلْیَوْمَ اَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ»(4) جامه عمل پوشید، و آن روز بود که دین کامل شد و حتی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم از آغازین روزهای رسالت، برای این روز سرنوشت ساز و حیاتی زمینه سازی می فرمود.(5)
همان طور که طبق دلیل های فراوان عقلی و نقلی پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم باید معصوم باشد، امام هم باید معصوم باشد(6) و چون عصمت که شرط امامت است، حقیقتی ملکوتی و باطنی، و فراتر از فهم توده مردم است و مثل سایر صفات ظاهری، واضح و آشکار نیست تا مردم بتوانند واجدانِ آن شرایط و صفات را انتخاب کنند، لازم است از طرف خداوند یا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم یا ائمه ومعصومان قبلی افرادی که واجد این صلاحیت هستند معرفی شوند تا در بزرگ ترین مطلب بعد از نبوت، یعنی مسأله امامت مردم به خطا نروند که این کار هم انجام شده است.(7)
(رتّبکم اللّه فیها)؛ از بین احادیث فراوانی که بر این مطلب دلالت می کنند به یک حدیث از امام هشتم علیه السلام بسنده می کنیم:
«اِنَّ الإِمامَةَ اَجَلُّ قَدْراً وَ اَعْظَمُ شَأْناً وَ أَعْلی مَکاناً وَ اَمْنَعُ جانِباً وَ اَبْعَدُ غَوراً مِنْ أَنْ یَنالَها النّاسُ بِعُقُولِهِمْ أَوْ یَنالُوها بِآرائِهِمْ أَوْ یُقیمُوا بِاخْتِیارِهِمْ ... .»
«مقام امامت برتر و والاتر و بالاتر از آن است که انسان های عادی بتوانند به جوانب وعمق آن پی ببرند، امامت بزرگ تر از آن است که با رأی گیری بتوان به آن رسید، امامت مهم تر از آن است که مردم به اختیار خود امامی تعیین کنند، امام، معصوم است. امام یگانه روزگارش است، امام کسی است که خدایش او را برگزیده است، کجا عقل بشری قادر است آن را تشخیص بدهد؟ ...»(8)
طبق روایات فراوان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم نام مقدس یکایک ائمه علیهم السلام از حضرت علی علیه السلام تا امام زمان علیه السلام را مشخص فرموده و هر یک از ائمه علیهم السلام درباره امامت امام بعدی تصریح کرده اند. از انبوه این دست روایات به بیان یک روایت اکتفا می کنیم:
«جابر بن عبداللّه انصاری می گوید: وقتی آیه شریفه «أطیعُوا اللّهَ وَ اَطیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِیِ الاْءَمْرِ مِنْکُمْ»(9) نازل شد، پرسیدم یا رسول اللّه! خدا و رسولش را شناختیم، اولی الامر که خداوند اطاعت آن ها را قرین اطاعت شما قرار داده است چه کسانی هستند؟
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: ای جابر! آنان جانشینان من هستند، آنان امام مان بعد از من هستند که اول آنان علی بن ابی طالب است، پس از او حسن، پس از او حسین، بعد از او علی بن الحسین، بعد محمد بن علی که لقب اش در تورات باقر است. تو او را درک می کنی، سلام مرا به او برسان، بعد از او صادق، جعفر بن محمد، پس از او موسی بن جعفر، بعد از او علی بن موسی، پس از او محمد بن علی، بعد از او علی بن محمد، پس از او حسن بن علی، بعد از او کسی که نام او به نام من محمد و کنیه اش کنیه من ابوالقاسم، حجت اللّه در زمین و بقیة اللّه در بین بندگانش و فرزند حسن بن علی است ... .»(10)
«از خداوند می خواهم مرا هم به مقام محمود که شما اهل بیت علیهم السلام نزد خدا دارید، برساند.»
مقام محمود، همان جایگاه ممتاز و والای الهی است که خداوند به پیامبرش صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند:
«وَ مِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَکَ عَسی اَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقاماً مَحْمُوداً»(11)
«اگر می خواهی به این جایگاه و مقام رفیع برسی، باید نماز شب بخوانی.»
در بعضی از روایات که از شیعه و سنی نقل شده مقام محمود به شفاعت تفسیر شده است.(12)
بعضی از مفسران مقام شفاعت کبری را از خود آیه شریفه استنباط کرده اند.(13)
عده ای دیگر از مفسران آن را به نهایت قرب نسبت به پروردگار تفسیر کرده اند که شفاعت یکی از آثار آن است.(14)
علامه حسن زاده آملی ـ دام عزّه العالی ـ آن را به مقام و منزلتی تفسیر می کنند که خداوند متعال و همه موجودات حامد آن اند و آن را منزلت علم شهودی و ادراک حقایق عالم دانسته ونوشته است:
«این گونه از ادراک همان حکمت و دانش و معرفت حقیقی است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم از خداوند متعال می خواهد: «اَللّهُمَّ اَرِنا الاْءَشْیاءَ کَما هیَ»؛(15) «خدایا حقیقت موجودات عالم را آن گونه که هست به من نشان بده.»(16)
علامه حسن زاده آملی ـ دام عزه العالی ـ در ادامه افزوده است:
«مقام محمود، الهی شدن است؛ زیرا کسی که علوم و دانشش حقیقی و اعمالش صالح و اخلاقش زیبا و آرا و نظریاتش صحیح و احسانش به دیگران همیشه جاری باشد به خداوند از دیگران نزدیک تر و شباهتش به خداوند بیشتر است.»(17)
«وَ اَسْئَلُهُ أَنْ یُبَلِّغَنیِ الْمَقامَ الْمَحْمُود ... .»
راه های رسیدن به مقام محمود عبارت است از:
1ـ توسل:
یکی از بزرگان در این باره نوشته است:
«این جمله روشنگر آن است که اولاً رسیدن به مقام محمود که مقام محمد صلی الله علیه و آله وسلم است برای غیرمعصوم (به قدر ظرفیت هر شخص) میسر است ـ هر چند نمی توان مانند رسول و امام شد ـ و ثانیاً، این مقام رفیع را از طریق توسل به سیدالشهدا علیه السلام می توان به دست آورد.»(19)
2ـ قرآن و نماز شب:
برخی مفسران از عمومیت آیه شریفه «ومن اللیل فتهجد به ... .» استفاده کرده و گفته اند:
«گرچه مخاطب در این آیه ظاهراً پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم است، ولی از یک نظر می توان حکم آن را تعمیم داد و گفت همه افراد با ایمان که برنامه الهی روحانی تلاوت و نماز شب را انجام می دهند، سهمی از مقام محمود خواهند داشت، و به میزان ایمان وعمل خود به بارگاه قرب پروردگار راه خواهند یافت، و به همان نسبت می توانند شفیع و دستگیر واماندگان در راه باشند؛ زیرا می دانیم هر مؤمنی در شعاع ایمان خود از مقام شفاعت برخوردار خواهد بود، ولی مصداق اتم و اکمل این آیه شخص پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم است.»(20)
3ـ احسان و کسب علوم حقیقی:
علامه حسن زاده آملی ـ دام عزه العالی ـ که مقام محمود را الهی شدن می دانند، راه رسیدن به آن را کسب علوم حقیقی و اعمال صالح و اخلاق نیکو و احسان به دیگران بیان می کنند، تا شخص در اثر انجام این اعمال به خداوند نزدیک شده و الهی گردد.(21)
«یا اَبا عَبْدِاللّهِ! لَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِیَّةُ وَ جَلَّتْ وَ عَظُمَتِ الْمُصیبَةُ بِکَ عَلَیْنا وَ عَلی جَمِیعِ أَهْلِ الإِسْلامِ وَ جَلَّتْ وَ عَظُمَتْ مُصیبَتُکَ فِی السَّماواتِ عَلی جَمِیعِ أَهْلِ السَّماوات.»
«ای حسین عزیز! و ای ابا عبداللّه! مصیبت شهادتت بسیار بزرگ و سنگین است، نه تنها بر ما بلکه بر همه مسلمانان، حتی بر آسمانیان و ملائکه نیز دشوار و سنگین است.»
در بخش دیگر می خوانیم:
«ما أَعْظَمَها وَ أَعْظَمَ رَزِّیَتَها فِی الإِسْلامِ وَ فی جَمِیعِ السَّماواتِ وَ الاْءَرْضِ.»
«چقدر این مصیبت بزرگ است و چقدر تحملش بر اسلام و بر زمین و آسمان طاقت فرسا است!؟»(22)
خلاصه این که، اسلام و مسلمانان و زمین وآسمان و آنچه در آن است در عزای ابا عبداللّه علیه السلام گریان و عزادار شدند، و به این مضمون روایات فراوانی داریم که گریه همه موجودات را در عزای سیدالشهدا علیه السلام بیان می کنند. امام صادق علیه السلام فرمودند:
«وقتی امام حسین علیه السلام به شهادت رسید آسمان ها و زمین های هفت گانه و آنچه در آن هاست، بهشت و جهنم، و آنچه پروردگار ما خلق کرده است، آنچه دیده می شوند و آنچه دیده نمی شوند در عزای آن حضرت گریستند.»(23)
با توجه به آنچه گفته شد این پرسش مطرح است که چگونه ممکن است همه عالم در عزای یک فرد بگرید؟! و گریه زمین و آسمان چگونه است؟! برای رسیدن به پاسخ صحیح تر نیاز به تذکر چند نکته است.
«اِنْ مِنْ شَیْ ءٍ إلاّ یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لکِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسبیحَهُمْ»(24)
لازمه تسبیح گویی، داشتن شعور نسبی است، گرچه شعور هر موجودی و در نتیجه تسبیح آن موجود در حد خودش است. همان طور که تسبیح انسان ها با هم مختلف است، یکی با حضور قلب و توجه است و دیگری بدون آن، یکی با درک معنای آن است و دیگری بدون فهم آن، یکی تسبیح زبانش با جان و دلش همراه است و دیگری با غفلت، یکی علاوه بر تسبیح زبان و جان ودل با سِرّ و روحش هم تسبیح گوست و دیگری نه،(25) همان طور هم تسبیح در کل عالم مختلف است ودر هر موجودی با توجه به درک و شعور خودش است.
قرآن در جای جای آیات شریفش از این راز پرده برداشته است. گاهی به تسبیح پرندگان وکوه ها اشارتی دارد:
«سَخَّرْنَا مَعَ داوُدَ الْجِبالَ یُسَبِّحْنَ وَ الطَّیْرَ»(26)
«کوه ها و پرندگان را مسخّر داوود کردیم که همراه با او تسبیح خدای را می گویند.»
زمانی به تسبیح و تقدیس رعد و برق تصریح کرده و فرموده است:
«یُسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ»(27)
«رعد با حمد و سپاس الهی تسبیح گوی خداست.»
بالاخره در آیاتی چند به تسبیح همه موجودات صحه گذاشته است:
«یُسَبِّحُ لِلهِ ما فِی السَّمواتِ وَ ما فِی الاْءَرْضِ»(28)
«هر آنچه در زمین و آسمان است تسبیح گوی ذات اقدس الهی است.»
نکته دوم:
گریه هر موجودی همچون تسبیح هر موجود به حسب خودش است، اگر ما توقع داشته باشیم که گریه همه موجودات مثل گریه ما انسان ها باشد، توقعی است نابه جا و حاکی از خودمحوری وخودنگری، که این خود سد بزرگی است در راه شناخت حقایق عالم و فهم مسایل اعتقادی وتوحیدی که متأسفانه بسیاری از به اصطلاح متفکران عالم گرفتار این معضل اند.
از حضرت عیسی مسیح علیه السلام نقل شده است:
«لَنْ یَلْجَِ مَلَکُوتَ السَّماواتِ مَنْ لَمْ یُولَدْ مَرَّتَیْنِ.»(29)
«کسی که دو بار متولد نشود، نمی تواند به ملکوت آسمان ها نفوذ کند.»
زیرا بار اول که تولد از رحم مادر است، همگانی و غیراختیاری است، اما تولد دوم که تولد وخروج از رحم عادات و آداب و رسوم و مادی اندیشیدن است، به مراتب از تولد اول مشکل تر، امّا به اختیار آدمی است. با این تولد است که انسان به حقایق عالم نزدیک می شود.
چون دُوم بار آدمی زاده بزاد پای خود بر فرق علت ها نهاد(30)
بیشتر مفسران در ذیل آیه شریفه «فَما بَکَتْ عَلَیْهِمُ السَّماءُ وَ الاْءَرْضُ»(31) گفته اند:
«این تعبیر ممکن است کنایه از حقارت آن ها و عدم وجود یاور و دلسوز برای آن ها باشد؛ زیرا در میان عرب معمول است، هنگامی که می خواهند اهمیت مقام کسی را که مورد مصیبتی واقع شده بیان کنند می گویند: «آسمان و زمین بر او گریه کردند وخورشید و ماه برای فقدان او تاریک شدند.»
این احتمال نیز داده شده که منظور گریستن اهل آسمان ها و زمین باشد؛ زیرا آن ها برای مؤمنان و مقربان درگاه خداوند گریه می کنند، نه برای جبارانی همچون فرعونیان.»(32)
درباره گریه زمین و آسمان بر حضرت ابا عبداللّه الحسین علیه السلام گفته اند:
«گریه آسمان و زمین یک گریه حقیقی است که به صورت نوعی دگرگونی و سرخی مخصوصی ـ علاوه بر سرخی همیشگی به هنگام طلوع و غروب ـ خودنمایی می کند، چنان که در روایتی می خوانیم: "لَمّا قُتِلَ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیّ بْنِ ابیطالِبٍ بَکَتْ السَّماءُ عَلَیْهِ وَ بُکائُها حُمْرَةُ أَطْرافِها"؛ "هنگامی که حسین بن علی علیه السلام شهید شد آسمان بر او گریه کرد، و گریه او سرخی مخصوصی بود که در اطراف آسمان نمایان شد".»(33)
نکته سوم:
سومین نکته که برای رسیدن به پاسخ لازم و ضروری است، شناخت جایگاه معصومان علیهم السلام اعم از امام علیه السلام و پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم در نظام هستی است.
امامت امر اعتباری و قراردادی نیست، تا عده ای در سقیفه گرد هم جمع شوند و یکی را نصب یا دیگری را عزل کنند، بلکه مقامی الهی و انتخابی ربّانی و ازلی است.
به راستی چرا اینان برای این مقام الهی برگزیده شدند، آیا دیگران این لیاقت را در این حدّ داشتند وبه عللی انتخاب نشدند یا فقط این ها بودند که لیاقت این مقام و سمت الهی را داشتند؟
امامت جایگاه تکوینی است، نه اعتباری و تشریفاتی، همان طور که رهبری و امامت نفس برای بدن یک امر قراردادی و اعتباری نمی باشد؛ زیرا حیات همه اعضا و جوارح انسان به برکت روح است، تلاش و فعالیتش، به سبب روح است، غم و شادی اش، به برکت روح است، خنده و گریه اش، تجلی روح و نفس است و اگر یک لحظه نفس، دست اندرکار تدبیر و فیض رسانی به بدن نباشد، بدن مرده است، به همین منوال در روایات درباره معصومان علیهم السلام که روح نظام هستی اند، آمده است:
«بِیُمْنِهِ رُزِقَ الْوَری وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الاْءَرْضُ وَ السَّماءُ.»(36)
«رزق همه موجودات به برکت او و ثبات زمین و آسمان از اوست.»
در زیارت مطلقه ابی عبداللّه علیه السلام می خوانیم:
«بِکُمْ تَنْبُتُ الاْءَرْضُ أَشْجارَها وَ بِکُمْ تَخْرُجُ الاْءَرْضُ ثِمارَها وَ بِکُمْ تُنْزِلُ السَّماءُ قَطْرَها وَرِزْقَها، بِکُمْ یَکْشِفُ اللّهُ الْکَرْبَ وَ بِکُمْ یُنَزِّلُ اللّه الْغَیْثَ وَ بِکُمْ تُسَبِّحُ الاْءَرْضُ الَّتی تَحْمِلُ أَبْدانَکُمْ وَ تَسْتَقِرُّ جِبالُها عَنْ مَراسِیها.»(37)
«درختان به برکت شما از زمین می روید، میوه ها به سبب شما پدید می آید، به برکت شما آسمان بارانش را می بارد و مشکلات به برکت شما برطرف می شود، خداوند به خاطر شما بارانِ رحمتش را فرو می فرستد، زمینی که بدن های مقدس شما بر آن قرار دارد به یُمن شما تسبیح حق را می گوید و کوه ها به برکت شما پابرجاست.»
در زیارت ارزشمند و گرانسنگِ جامعه کبیره، معصومان علیهم السلام به عنوان ولی نعمت معرفی شده اند: «وَ أَوْلِیاءَ النِّعَمِ».(38)
امام زمان علیه السلام خود را سبب امان و امنیت معرفی می فرماید:
«اِنّی لاَءَمانٌ لاِءَهْلِ الاْءَرْضِ.»(39)
«من برای اهل زمین سبب امان و امنیت هستم.»
امام صادق علیه السلام در حدیثی همه معصومان علیهم السلام را منشأ بقای عالم دانسته و در پاسخ پرسش کننده ای که می پرسد: چرا مردم به پیامبر و امام نیاز دارند؟ فرمودند:
«برای بقای عالم؛ چون خداوند متعال عذاب را از اهل زمین به سبب وجود پیامبر وامام برطرف می کند ... به برکت آنان است که خداوند همه بندگانش را روزی می دهد، به سبب آن هاست که آسمان باران می بارد، به یُمن آنان است که زمین برکاتش را آشکار می کند، به سبب آنان است که خداوند گناه کاران را عذاب نمی کند.»(40)
طبق روایات فراوان از ائمه علیهم السلام زمین یک لحظه از حجت الهی خالی نبوده و نخواهد بود وگرنه متلاشی خواهد شد.(41) چه این حجت الهی آشکار باشد یا مستور و نهان(42) و رمز و راز این نکته با توجه به آنچه گذشت این است که امام و حجت اللّه، روح نظام و هسته هستی است، او جان است و دیگران جسم، و شاعر چه زیبا سروده است:
ما همه جسمیم و بیا جان تو باش ما همه موریم و سلیمان تو باش
«کَأَنَّها نَفْسٌ ما لِلْعالَمِ.»
«گویا نفس انسان کامل روح نظام هستی و عالم است.»(43)
علامه حسن زاده آملی ـ دام عزه العالی ـ در این باره نوشته است:
«در حکمت متعالیه مبرهن است که هیچ زمانی از ازمنه خالی از نفوس مکتفیه نیست و هر نفسی از نفوس مکتفیه که اتم و اکمل از سایر نفوس، خواه مکتفیه وخواه غیرمکتفیه باشد، حجت اللّه است، پس هیچ زمانی از ازمنه خالی از حجت اللّه نباشد.»(44)
مرحوم غروی اصفهانی قدس سره چه زیبا سروده است:
همره باد صبا نافه مشک ختن است یا نسیم چمن و بوی گل و یاسمن است
مرکز دایره هستی و قطب الاَقطاب آن که با عالم امکان مَثَل روح و تن است
هم فلک را حرکت از حرکات نفس اش هم زمین را ز طمأنینه نفس اش سکن است(45)
درست به همین جهت است که در هر زمان باید یک ولی زمان، به عنوان پیامبر یا امام وجود داشته باشد؛ چه آشکار یا نهان، تا روح و نفس نظام هستی و واسطه فیض باشد، که در این زمان، روح نظام هستی و واسطه فیض و سبب اتصال زمین و آسمان، حضرت بقیة اللّه الاعظم امام زمان ـ عجل اللّه تعالی فرجه الشریف و روحی و ارواح من سواه فداه ـ می باشد.
یکی از استادان در این باره نوشته است:
«مگر ممکن است موجودی به ادامه حیات و تشکیل زندگانی، و تسبیح و سجده وتحمید خود در برابر حق سبحانه شعور داشته باشد، ولی نسبت به انبیا واولیاء علیهم السلام و مؤمنین واقعی هیچ شعور نداشته و ایشان را نشناسد و با وجود چنین شناختی، مگر امکان دارد که در شهادت ویا رحلتشان، متأثر و گریان نشود؟»(46)
«... و گریه و تأثر موجودات به دلیل شناخت آن ها نسبت به مقام امامت می باشد.»(47)
بلکه بالاتر از گریه و تأثّر، مرگ هم برای شان حتمی بود اگر بعد از رفتن و شهادت یک معصوم [روح نظام هستی] معصوم دیگری در کار نبود، همان طور که با رفتن روح نه تنها بدن در فقدان روح متأثر می شود، بلکه در فراق روح می میرد.
امام هشتم علیه السلام فرمودند:
«اگر زمین یک لحظه از حجت الهی خالی باشد متلاشی می شود.»(48)
امام باقر علیه السلام فرمودند:
«تا وقتی ما اهل بیت باشیم اهل زمین در امان هستند، وقتی خداوند بخواهد زمین واهلش را نابود کند، ما را از آن ها می گیرد و بعد آن ها را نابود می سازد.»(49)
آری، برپایی قیامت منوط به این است که خداوند، روح نظام هستی را بگیرد و جایگزینی برای آن نفرستد که این واقعیت بعد از دوران رجعت جامه عمل می پوشد.
امام صادق علیه السلام فرمودند:
«همیشه در زمین حجت خداوند خواهد بود، اما چهل روز مانده به برپایی قیامت خداوند حجت اش را می گیرد، در آن زمان راه توبه بسته است و قیامت برپا می شود.»(50)
چه این که طبع عالم بدون روح متلاشی شدن و نابودی است، طبع بدن نیز بدونِ روح، نابودی و متلاشی شدن است و همه این ها پس از ظهور آقا امام زمان علیه السلام و برپایی حکومت عدل جهانی آن حضرت و پس از دوران رجعت(51) معصومان علیهم السلام اتفاق خواهد افتاد.
1- منتهی الآمال، ج 1، ص 476.
2- منظور از شناخت کلامی، اثبات امامت حضرات معصومان علیهم السلام آن طور که در علم کلام اثبات می شود، می باشد.
3- اشاره به حدیث شریف قدسی «لَوْلاکَ لَما خَلَقْتُ الاَفْلاکَ وَ لَوْلا عَلِیٌّ لَما خَلَقْتُکَ»؛ «اگر تو [ای رسول ما] نبودی زمین و آسمان و عالم را نمی آفریدم و اگر علی علیهم السلام نبود تو را نمی آفریدم.»؛ چه این که خلقت بدون رسالت و ابلاغ به مردم ناقص است.
4- سوره مائده (5) آیه 3.
5- کشف المراد، ص 367.
6- همان، ص 349 ـ 350؛ بدایة المعارف، ج 1، ص 210 ـ 223 و ج 2، ص 6، 40 ـ 42.
7- بدایة المعارف، ج 1، ص 98 ـ 123.
8- اصول کافی، دارالاضواء، ج 1، ص 256؛ بحارالانوار، ج 23 ـ 26؛ بدایة المعارف، ج 2، ص 11 ـ 15.
9- سوره نساء (4) آیه 59.
10- تفسیر المیزان، ج 4، ص 435.
11- سوره اسراء (17) آیه 79.
12- بحارالانوار، ج 8، ص 48؛ تفسیر المیزان، ج 13، ص 192.
13- تفسیر المیزان، ج 1، ص 178، و ج 13، ص 187.
14- تفسیر نمونه، ج 12، ص 232.
15- عوالی اللئالی، ج 4، ص 132؛ تفسیر کبیر فخر رازی، ج 6، ص 26؛ مرصاد العباد، ص 309.
16- غرر الفرائد، ج 2، ص 39.
17- غرر الفرائد، ج 2، ص 39.
18- مثلاً ذکر قنوت نماز عید سعید فطر و قربان: «اَدْخِلْنی فی کُلِّ خَیْرٍ اَدْخَلْتَ فیهِ مُحَمَّداً وَآلَ مُحَمَّدٍ و...»
19- فروغ شهادت، ص 392.
20- تفسیر نمونه، ج 12، ص 232.
21- غرر الفرائد، ج 2، ص 39 ـ 40.
22- بحارالانوار، ج 45، ص 201 ـ 241.
23- بحارالانوار، ج 45، ص 206؛ کامل الزیارات، باب 26، ح 3، ص 80.
24- سوره اسراء (17) آیه 44.
25- مراتب ذکر و تسبیح را 5، 7 و10 گفته اند. ر.ک: صراط سلوک، ص 100.
26- سوره انبیاء (21) آیه 79.
27- سوره رعد (13) آیه 13.
28- سوره جمعه (62) آیه 1؛ سوره تغابن (64) آیه 1؛ سوره حشر (59) آیه 24 و1؛ سوره حدید (57) آیه 1؛ سوره صف (61) آیه 1 و... .
29- لطایف معنوی، ص 151؛ احادیث مثنوی، ص 96.
30- مثنوی معنوی، ج 2، ص 203.
31- سوره دخان (44) آیه 29: «بر آن ظالمان ـ فرعون و پیروانش که در دریا غرق شدند ـ نه آسمان گریست ونه زمین.»
32- تفسیر نمونه، ج 21، ص 179.
33- تفسیر نمونه، ج 21، ص 179؛ تفسیر المیزان، ج 18، ص 152؛ مجمع البیان، ج 9، ص 84؛ بحارالانوار، ج 45، ص 217.
34- الدرالمنثور، ج 6، ص 31؛ تاریخ ابن عساکر، ج 4، ص 339؛ مقتل خوارزمی، ج 2، ص 90؛ الخصائص الکبری، ج 2، ص 126؛ الصواعق المحرقة، ص 116؛ تاریخ الخلفاء، ص 138؛ عقد الفرید، ج 2، ص 315؛ مجمع الزوائد، ج 9، ص 197؛ تهذیب التهذیب، ج 2، ص 354.
35- بحارالانوار، ج 45، باب 40، ص 201 ـ 219، که در آن 48 حدیث به همین مضمون نقل شده است.
36- مفاتیح الجنان، دعای عدیله، ص 154.
37- مفاتیح الجنان، ص 755.
38- همان، ص 982.
39- بحاراالانوار، ج 52، ص 93.
40- همان، ج 23، ص 19.
41- اصول کافی، ج 1، ص 178 ـ 180؛ بحارالانوار، ج 23، ص 1 ـ 56.
42- نهج البلاغه، کلمات قصار، ص 147.
43- الاشارات و التنبیهات، ج 3، ص 414.
44- انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه، ص 157.
45- دیوان کمپانی، ص 85 ـ 86.
46- فروغ شهادت، ص 297.
47- فروغ شهادت، ص 298.
48- بحارالانوار، ج 23، ص 29، ح 43.
49- همان، ص 37، ح 64.
50- بحارالانوار، ج 23، ص 41، ح 78.
51- برای اطلاع بیشتر از جریان رجعت، رجوع شود به کتاب ارزشمند الشموس المضیئة فی الغیبه والظهور و الرجعة، تألیف استاد سعادت پرور.
منبع : سایت عاشورا