پدرم گوش کن بهانه مگیر
و غرور مرا نشانه مگیر
از دلم با تو حرف ها دارم
حرف از روح کربلا دارم
پدرم حرف نسل ما چیزیست
که شبیه شعار نسل تو نیست
کربلا از نگاه ما شور است
نور در نور , نور در نور است
پدرم فکرتان بلند نبود
کربلاتان جوان پسند نبود
همه ی کربلا که ماتم نیست
قصه و غصه ی دمادم نیست
این فقط نیم خالی آن است
قصه های خیالی آن است
کربلا, کربلای ما چیزیست
که تمام شنیده های تو نیست
کربلا حرف دیگری دارد
به وصال خدا دری دارد
حرف امروز حرف دیروز است
خون به شمشیر ظلم پیروز است
پس چرا غم سوار فکر شماست؟
" کشته شد وا حسین " ذکر شماست؟
زنده و جاودانه شد به خدا
مرگ او یک بهانه شد به خدا
کربلا را چقدر بد گفتید
و فقط حرف مستند گفتید
پس چه شد آفتاب پیروزی
پس چه شد آفتاب پیروزی
که اگر کشته شد حسین (ع) چه باک؟
خون برای ادای دین چه باک؟
فکر کن کربلا چرا زیباست:
پرچم دین هنوز پا برجاست
چه کسی این حدیث را فهمید:
"... آی شمشیرها فرود آیید..."
او خودش خواست یک "صدا" بشود
که برای خدا فدا بشود
گفت آن مظهر شکیبایی:
که "ندیدم به غیر زیبایی "
پس تو و من چرا نمی بینیم
دیدنی هاش را نمی بینیم
روضه خوب است اشک می آرد
بوی سقا و مشک می آرد
تو کفایت ولی به این کردی
شد به اصل پیام بر گردی؟
….
پدرم گوش کن بهانه مگیر
و غرور مرا نشانه مگیر
که اگر با تو روی صحبتم است
" اتقوا من مواضع التهم " است
حرف امروز نسل من این است
که : عزا بی شناخت توهین است
سگ نه, یار حسین (ع) می مانیم
و کنار حسین(ع) می مانیم
مادرم از شبی که زاده مرا
شیر عشق حسین(ع) داده مرا
کربلا زینبی ولی زیباست
استقامت پیام عاشوراست
...
پس چرا آفتاب پیروزی
پشت ابر کلیشه می سوزی؟
منبع : مهدی فرجی