که بود این موج؟ این دریا؟ که خواب از چشم دریا برد
َ شب را از سراشیب سکون تا اوج فردا، برد
کدامین آفتاب از کهکشان خود، فرود آمد؟
که این گونه زمین را تا عمیق آسمانها برد؟
صدای پای رودی بود و در قعر زمان پیچید
و بُهت تشنگی را از عطشناک دل ما برد
کسی آمد، کسی آنسان که دیروز توهّم را
به سمت مشرق آبی ترین فردای فردا برد
کسی که در نگاهش شعلة آیینه می رویید
و تا آنسوی حیرت، تا خدا، تا عشق ما را برد
به خاک افکند ذلّت را، شرف را از زمین برداشت
و او را تا بلندای شکوه نیزه بالا برد
دوباره شادی ام آشفت، با اندوه شیرینش
مرا تا بیکران آرزو، تا مرز رویا برد
بگو با من، بگو ای عشق، گرچه خوب می دانم
که بود این موج، این طوفان که خواب از چشم دریا برد؟
منبع : سید مهدی حسینی