قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

در سوگ لاله‌‏ها

هزار دستان روزگار، زانوی ادب به پیشگاه شمشیر زنی زده ‏اند که با طنین دلنوازِ «مَا رَأَیْتُ الاَّ جَمِیلاً» عشق را شاگرد مکتب خود نمود.

شعله ها، ناله کنان، سر بر آسمان داده اند و خیمه ها، افتان و خیزان، سر بر خاک سوخته ی صحرا می سایند. صدای خرد شدنِ استخوان خیمه ها به گوش می رسد و چار چوب این تنها سر پناه اهل بیت، بر مصیبت ها و دردهایشان فرو می ریزد.
باران، بهانه ی عقده گشایی ابرها شده است. شانه ی موج، از سیل اشک های فرات، به سختی تکان می خورد. زمین، گردنِ شکسته ی نخل هایش را به نظاره نشسته است و آسمان، تصویر گمشده ی ستاره های درخشانش را آیینه وار، در رأس های به خون تپیده جستجو می کند.
هزار دستان روزگار، زانوی ادب به پیشگاه شمشیر زنی زده اند که با طنین دلنوازِ «مَا رَأَیْتُ الاَّ جَمِیلاً» عشق را شاگرد مکتب خود نمود. ریگ های کربلا، تکّه های دل زمین، در تماشای صبر زینبند. گودی قتلگاه، قلب فرو ریخته ی زمین، در تماشای عاشقی حسین علیه السلام با خداست. ژاله از گونه ی گل، همیشه جاری است؛ از آن دم که تیر دشمن، مشک آب و غیرت عباس علیه السلام را نشانه رفت و عرق شرم، بر چهره ی گلگونش جاری شد. شمشادها، عَلَم حیرت زمین از رشادت های شمشاد به خون غلطیده ی حسینند و تمام غزل های ناز و نیاز، سیه پوش نجواهای پریشانی رقیه و رباب و سکینه و زینب علیهاالسلام اند با سر حسین علیه السلام ، که با غزل عشق بر سر نیزه قرآن می خواند.

 

حورا طوسی

اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه