سر راه تو نشستم به تمناي نگاهي
چه شود عاقبتم را ز خدا خير بخواهي
سالِفِ برِّکَ بي خواندهام و درس گرفتم
که مرا دادهاي از روز ازل فيض پناهي
با لباسي که براي غم جد تو بپوشم
با همين رنگ سياهش ز دلم رفته سياهي
آمدم تا که بگويم سر يارم به سلامت
تسليت بر تو بگويم همره ناله و آهي
گر نگاه تو نباشد به خدا هيچ نماند
نه اماني نه قوامي نه ثباتي و سپاهي
عزّت عشق عيان است در اين سال حسيني
چه شود امر فرج را ز خدا خود تو بخواهي
*********
اي حُجّت خداي، که عشقت امان ماست
ذکر تو در محافل روضه نشان ماست
خون گريه کن که ماتم جد غريب توست
يار دل حزين تو آه و فغان ماست
ما را نواي نوحه جد او جانفزاست
الحق که روضه،داروي روح و روان ماست
هرجا که ميرويم دم از عشق ميزنيم
آري حديث مهر تو ورد زبان ماست
پرچم، چراغ، آب، سياهي، کتيبه، اشک
اين ها همه بهانه سر نهان ماست
سرِّ نهان ما که به جز شاه عشق نيست
در قبضه ولايت او جسم وجان ماست
سلطان عشق آبروي عالمين کيست؟
آنکه هماره در گرُوَش آرمان ماست
هستي به دست تو ،دل تو در کف حسين
دست تو بر سر و غم او سايبان ماست
درحال روضه معني هر زمزمه تويي
غمگين مباش زمزمه طرز بيان ماست