خطبه 157
خطبه درباره پيامبر و قرآن، و دولت بنیاميّه
-
وَ مِنْ خُطْبَة لَهُ عَلَيْهِ السَّلامُاز خطبه های آن حضرت است
-
درباره پیامبر و قرآن، و دولت بنی امیّه
-
اَرْسَلَهُ عَلى حينِ فَتْرَة مِنَ الرُّسُلِ، وَ طُولِ هَجْعَة مِنَاو را در عصری به رسالت برانگیخت که خالی از پیامبران بود، و خواب گران ملل عالم طولانی
-
الاُْمَمِ، وَانْتِقاض مِنَ الْمُبْرَمِ. فَجاءَهُمْ بِتَصْديقِ الَّذى بَيْنَ يَدَيْهِ،شده بود، و رشته محکم دین گسیخته بود. پس او با کتابی که تصدیق کننده حقایق کتب آسمانی بود،
-
وَالنُّورِ الْمُقْتَدى بِهِ. ذلِكَ الْقُرْآنُ فَاسْتَنْطِقُوهُ وَ لَنْ يَنْطِقَ،و نوری که بایدازآن پیروی شود به جانب مردم آمد. آن نورقرآن است،آن رابه سخن آریدولی هرگز سخن نمی گوید،
-
وَلكِنْ اُخْبِرُكُمْ عَنْهُ: اَلا اِنَّ فيهِ عِلْمَ ما يَأْتى، وَالْحَديثَ عَنِامّا من شما را از آن خبر می دهم: آگاه باشید که دانش آنچه می آید، و خبر آنچه که در عالم
-
الْماضى، وَ دَواءَ دائِكُمْ، وَ نَظْمَ ما بَيْنَكُمْ.گذشت، و درمان دردهای شما، و مقررات نظم دهنده زندگیتان در این کتاب است.
-
مِنْـهااز این خطبه است
-
فَعِنْدَ ذلِكَ لايَبْقى بَيْتُ مَدَر وَ لا وَبَر اِلاّ وَ اَدْخَلَهُ الظَّلَمَةُ تَرْحَةً،در روزگار بنی امیه خانه ای در شهر و چادری در بیابان باقی نماند مگر اینکه ستمگران غم و اندوه
-
وَ اَوْلَجُوا فيهِ نِقْمَةً. فَيَوْمَئِذ لايَبْقى لَهُمْ فِى السَّماءِ عاذِرٌ،و رنج و گرفتاری وارد آن کنند. در آن زمان عذرخواهی در آسمان،
-
وَ لا فِى الاَْرْضِ ناصِرٌ. اَصْفَيْتُمْ بِالاَْمْرِ غَيْرَ اَهْلِهِ، وَ اَوْرَدْتُمُوهُ غَيْرَو یاوری در زمین برای آنان نماند. شما حکومت را به غیر اهلش سپردید، و آن را در غیر جایش
-
مَوْرِدِهِ. وَ سَيَنْتَقِمُ اللّهُ مِمَّنْ ظَلَمَ، مَأْكَلاً بِمأْكَل،قرار دادید. و خداوند از آنان که ستم کردند به زودی انتقام گیرد: خوردنی را به خوردنی،
-
وَ مَشْرَباً بِمَشْرَب، مِنْ مَطاعِمِ الْعَلْقَمِ، وَ مَشارِبِ الصَّبِرِو نوشیدنی را به نوشیدنی، در برابر هر لقمه لذیذ لقمه ای تلخ، و در برابر هر شربت شیرین جامی تلخ
-
وَالْمَقِرِ، وَ لِباسِ شِعارِ الْخَوْفِ، وَ دِثارِ السَّيْفِ. وَ اِنَّما هُمْ مَطاياو زهرآلود، از درون در وحشت، و از بیرون در معرض شمشیر تیز. اینان مرکبهای
-
الْخَطيئاتِ، وَ زَوامِلُ الاْثامِ. فَاُقْسِمُ ثُمَّ اُقْسِمُ، لَتَنْخَمَنَّها اُمَيَّةُ مِنْمعاصی، و شتران بارکش گناهانند. سوگند به خدا، باز هم سوگند به خدا، که بنی امیّه پس
-
بَعْدى كَما تُلْفَظُ النُّخامَةُ، ثُمَّ لاتَذوقُها وَ لا تَطْعَمُ بِطَعْمِها اَبداًاز من خلافت را همچون خلط سینه بیرون اندازند، و پس از آن تا شب و روز برقرار است از شربت
-
مـا كَــرَّ الْجَــديــدانِ .حکومت نچشند و هرگز طعمش را درنیابند.