فارسی
يكشنبه 04 آذر 1403 - الاحد 21 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه



فراز 3 از دعای 35 ( سپاسگزاری و شکر از داده‌ها و نداده‌های الهی )

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ طَيِّبْ بِقَضَائِكَ نَفْسِي ، وَ وَسِّعْ بِمَوَاقِعِ حُكْمِكَ صَدْرِي ، وَ هَبْ لِيَ الثِّقَةَ لِأُقِرَّ مَعَهَا بِأَنَّ قَضَاءَكَ لَمْ يَجْرِ إِلَّا بِالْخِيَرَةِ ، وَ اجْعَلْ شُكْرِي لَكَ عَلَى مَا زَوَيْتَ عَنِّي أَوْفَرَ مِنْ شُكْرِي إِيَّاك عَلَي مَا خَوَّلْتَنِي
پروردگارا! به روان محمود محمد و آل محمد رحمت فرست و چنان كن كه با خرسندى و خشنودى تقدير تو را بپذيرم و به قسمت و نصيب خويش رضا دهم. چنان كن كه قلب من آسوده و خاطرم آرام و سينه‌ام گشوده باشد تا احكام اعلاى تو را امتثال آورم و به انجام وظائف خويش مشتاقانه برخيزم. چنان كن كه بنيان توكل در نهاد من تحكيم شود و توفيقى عنايت فرماى كه به حكومت تقدير صميمانه ايمان آورم، تا ايمان آورم و اعتراف كنم كه قضاى تو همواره با مصلحت من مقرون است و آنچه تو از تلخ و شيرين و گوارا و ناگوار به كامم ريزى خير من خواهى و به‌ صلاح و صواب من تقدير فرمائى. پروردگار من! آن كسان كه خودپرست و خودبين باشند به لطف تو پى‌نبرند و منع تو را در همه جا حرمان پندارند. اين قوم ندانند كه منع و قبول تو هر دو عين لطف است، زيرا با مصلحت آنان و خيرجوئى تو قرين باشد. پروردگار من! از تو همى خواهم كه شكر مرا در مقام خرمان و منع بر شكر من در مقام كامرانى و پيروزى بيفزائى و توفيقم دهى كه به روزگار بينوائى و مستمندى بيش از هميشه سپاس تو بگذارم و شكر تو به جاى آورم.

خير در قضا و قدر الهى‌

رسول اللّه اعظم (صلى الله عليه و آله) در باب آداب دعا مى‌فرمايد:

اطْلُبُوا الْخَيْرَ دَهْرَكُمْ كُلَّهُ وَ تَعَرَّضُوا لِنَفَحاتِ اللَّهِ فَإِنَّ للَّهِ نَفَحاتٍ مِنْ رَحْمَتِهِ يُصيبُ بِها مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ.«1»

در سراسر روزگار خود جوياى خير و خوبى باشيد و خويشتن را در مسير نسيم‌هاى خداوند قرار دهيد؛ زيرا نسيم رحمت خدا گاهى مى‌وزد و به هر يك از بندگانش كه او بخواهد، مى‌رسد.

يكى از عوامل روى گردانى و بى‌علاقگى انسان به خواسته‌هاى الهى، اطمينان نداشتن به خداست؛ زيرا اگر او به خدا اعتماد پيدا كند و بداند دستورها و درخواست‌هاى حق به خير و صلاح اوست، بدون ترديد از آن‌ها استقبال مى‌كند چون در تمام امور قضا و قدر الهى غير از خير و مصلحت چيز ديگرى وجود ندارد و بعد از آنكه به اين مرحله نائل گرديد، افكار و اخلاق و رفتارهايش معتدل و منطقى مى‌گردد تا حدى كه در برابر نعمت‌هاى از دست رفته و حوادث تلخ و شيرين سپاس مى‌گذارد و به افراد نيازمند نگاه تحقيرآميز و به ثروتمندان به خاطر اموالشان به بزرگى احترام نخواهد كرد؛ زيرا يقين پيدا كرده كه شرافت انسان به فرمانبرى از خداى عزيز و افتخار به بندگى براى اوست. پس مال و دارايى و نياز و ندارى؛ ملاك ارزش انسان‌ها نيست.

ريشه اصلى ناآرامى درون انسان گرد و غبارى است كه از طوفان گناهان بر روى قلب او نشسته است. اگر بخواهد به اعتدال روانى و غبار روبى جان موفّق شود بايد از عنايات الهى كمك بگيرد و براى پاكسازى روح، خيرانديشى نمايد.

حضرت صادق (عليه السلام) مى‌فرمايد:

إِنَّ اللَّهَ إِذا أَرادَ بِعَبْدٍ خَيْراً طَيَّبَ رُوْحَهُ فَلايَسْمَعُ مَعْرُوفاً الَّا عَرَفَهُ وَ لا مُنْكَراً الَّا أَنْكَرَهُ ثُمَّ يَقْذِفُ اللَّهُ فى‌ قَلْبِهِ كَلِمَةً يَجْمَعُ بِها أَمْرَهُ.«2»

هنگامى كه خداوند بخواهد به بنده‌اى نيكى و خوبى كند، روحش را پاكسازى مى‌كند. در اين صورت وقتى او هر سخن خوب و خداپسندى را مى‌شنود، آن را مى‌شناسد و هر وقت سخن ناپسند و نادرستى را مى‌شنود، از آن متنفّر است. سپس خداوند به دلش كلمه‌اى مى‌افكند كه بدين وسيله تمام امورش را گردآورى كرده و روبه راه مى‌سازد.

از حضرت على (عليه السلام) درباره خير سؤال شد؛ خير چيست؟ فرمود:

لَيْسَ الْخَيْرَ انْ يَكْثُرَ مالُكَ وَ وَلَدُكَ وَلكِنَّ الْخَيْرَ انْ يَكْثُرَ عِلْمُكَ وَ انْ يَعْظُمَ حِلْمُكَ وَ انْ تُباهِىَ النَّاسَ بِعِبادَةِ رَبِّكَ فَانْ احْسَنْتَ حَمِدْتَ اللَّهَ وَ انْ اسَأْتَ اسْتَغْفَرْتَ اللَّهَ وَ لا خَيْرَ فِى الدُّنْيا الَّا لِرَجُلَيْنِ: رَجُلٍ اذْنَبَ ذُنُوباً فَهُوَ يَتَدارَكُها بِالتَّوبَةِ وَ رَجُلٍ يُسارِعُ فِى الْخَيْراتِ.«3»

خير، افزون شدن مال و فرزند نيست؛ خير آن است كه دانشت زياد، و بردباريت بزرگ گردد، و به بندگى پروردگارت بر مردم مباهات نمايى، پس اگر خوبى كردى خدا را شكر كنى، و اگر بدى نمودى به طلب مغفرت برخيزى، خيرى در دنيا نيست مگر براى دو نفر: مردى كه مرتكب گناهانى شده و با توبه جبران نمايد، و مردى كه به جانب كارهاى خير مى‌شتابد.

و نيز فرمود:

ثَلاثٌ مَنْ كُنَّ فِيهِ فَقَدْ رُزِقَ خَيْرَ الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ هُنَّ: الرِّضا بِالْقَضاءِ وَ الصَّبْرُ عَلَى الْبَلاءِ وَ الشُّكْرُ فِى الرَّخاءِ.«4»

سه چيز است كه هر كسى داشته باشد خوبى دنيا و آخرت روزيش شده است آنها: راضى بودن به حكم الهى، شكيبايى بر بلا و گرفتارى و سپاس در هنگام آسايش و تندرستى.

و نيز امام صادق (عليه السلام) در نصايح خويش به ياران و همراهانش فرمود:

وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ إِذا أَرادَ بِعَبْدٍ خَيْراً شَرَحَ صَدْرَهُ لِلْاسْلامِ، فَإِذا أَعْطاهُ ذلِكَ أَنْطَقَ لِسانَهُ بِالْحَقِّ وَ عَقَدَ قَلْبَهُ عَلَيْهِ فَعَمِلَ بِهِ فَإِذا جَمَعَ اللَّهُ لَهُ ذلِكَ تَمَّ لَهُ‌ إِسلامُهُ.«5»

هرگاه خداوند خير بنده‌اى را بخواهد سينه‌اش را براى اسلام فراخ مى‌گرداند و چون اين نعمت به او عطا كند زبانش به حق گويا شود و دلش با حق گره خورد و به آن عمل كند واز اين رو زمانى كه خداوند اين امور را گرد آورد اسلام او به كمال رسيده است.

خير، در حقيقت پاداشى براى مؤمنان است كه در آخرت براى آنان ذخيره شده است كه مقدمه آن در دنيا پيش بينى شده است.


تفسير خير دركلام امام صادق (عليه السلام)‌

حسين بن اعين برادر مالك بن اعين از امام صادق (عليه السلام) پرسيد: اين كه شخصى به ديگرى مى‌گويد: خدا پاداش خيرت دهد، مفهوم خير چيست؟

امام (عليه السلام) فرمود: خير نام نهرى در بهشت است كه سرچشمه‌اش كوثر است و كوثر از ساق عرش سرچشمه مى‌گيرد و بر آن نهر منزلگاه‌هاى اوصيا و شيعيانشان بنا شده و در دو طرف اين نهر دختركانى باشند كه هر گاه يكى از آنها از جاى برخيزد؛ ديگرى به جاى او بنشيند؛ به اين خاطر نامش را خير ناميده‌اند. و اين مفهوم خير است؛ در آيه شريفه:

﴿فِيهِنَّ خَيْرَاتٌ حِسَانٌ﴾«6»

در آنها زنانى نيكو سيرت و زيبا صورت‌اند.

پس هر گاه مردى به دوست خود گفت:«جَزاكَ اللَّهُ خَيْراً» همان منازلى است كه خداوند براى برگزيدگان و نيكان از بندگانش فراهم نموده است.

از اين رو خداوند منّان در دنيا راه و وسيله رسيدن به خير و صلاح را در امور انسان در دسترس قرار داده است.«7»

رسول اكرم (صلى الله عليه و آله) مى‌فرمايد:

يَقُولُ اللَّهُ تَعالَى الْمَعْرُوفُ هَدِيَّةٌ مِنّى إِلى‌ عَبْدِىَ الْمُؤْمِنِ فَإِنْ قَبِلَها مِنّى‌ فَبِرَحْمَتى‌ وَ مِنّى‌ وَ إِنْ رَدَّها فَبِذَنْبِهِ حُرِمَهَا وَ مِنْهُ لا مِنِّى وَ أَيُّما عَبْدٍ خَلَقْتُهُ فَهَدَيْتُهُ إِلَى الْإِيمانِ وَ حَسَّنَتْ خُلْقُهُ وَ لَمْ أَبْتَلِهِ بِالْبُخْلِ فَإِنّى أُرِيدُ بِهِ خَيْراً.«8»

خداوند بزرگ مى‌فرمايد: كار نيك هديه‌اى از جانب من به سوى بنده مؤمن من است. پس اگر پذيرفت؛ اين رحمت از جانب من است و اگر آن را ردّ نمود به سبب گناه خودش از آن محروم مانده است و اين از خود اوست نه از من و هر بنده‌اى كه بيافرينم، به ايمان هدايتش كنم و اخلاق او را نيكو سازم و به بخل گرفتارش ننمايم، همانا خير او را خواسته‌ام.

______________________________

(1)- كنز العمال: 2/ 74، حديث 3189؛ الدرّ المنثور: 3/ 318، ذيل آيه 107 سوره يونس.

(2)- الكافى: 1/ 165، حديث 1؛ بحار الأنوار: 5/ 203، باب 7، حديث 30.

(3)- نهج البلاغه: حكمت 94.

(4)- غرر الحكم: 282، حديث 6283.

(5)- الكافى: 8/ 13، حديث 1؛ بحار الأنوار: 75/ 223، باب 23، ذيل حديث 93.

(6)- رحمان (55): 70.

(7)- الكافى: 8/ 230، حديث 298؛ بحار الأنوار: 8/ 162، باب 23، حديث 101.

(8)- بحار الأنورا: 71/ 410، باب 30، حديث 14؛ الأمالى، شيخ طوسى: 24، حديث 29.


انتخاب شرح:
- حسین انصاریان - محمد رضا آشتیاني - محمد جعفر امامی - محمد بن سلیمان تنکابنی - محمد علي مدرسی چهاردهی - بدیع الزمان قهپائی - سید عليخان حسينی حسنی مدنی شيرازی - سید علیخان حسينی حسنی مدنی شيرازی - سید محمد باقر حسينی (داماد) - سید محمد باقر موسوی حسينی شيرازی - سید محمد حسین فضل الله - سید محمد شيرازی - سید نعمة الله جزائری - عباس علی موسوی - محمد جواد مغنیه - محمد دارابی - نبیل شعبان
پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^