فارسی
دوشنبه 05 آذر 1403 - الاثنين 22 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه



فراز 10 از دعای 44 ( توفیق صله رحم در ماه رمضان )

وَ وَفِّقْنَا فِيهِ لِأَنْ نَصِلَ أَرْحَامَنَا بِالْبِرِّ وَ الصِّلَةِ ، وَ أَنْ نَتَعَاهَدَ جِيرَانَنَا بِالْإِفْضَالِ وَ الْعَطِيَّةِ ، وَ أَنْ نُخَلِّصَ أَمْوَالَنَا مِنَ التَّبِعَاتِ ، وَ أَنْ نُطَهِّرَهَا بِإِخْرَاجِ الزَّكَوَاتِ ، وَ أَنْ نُرَاجِعَ مَنْ هَاجَرَنَا ، وَ أَنْ نُنْصِفَ مَنْ ظَلَمَنَا ، وَ أَنْ نُسَالِمَ مَنْ عَادَانَا حَاشَى مَنْ عُودِيَ فِيكَ وَ لَكَ ، فَإِنَّهُ الْعَدُوُّ الَّذِي لَا نُوَالِيهِ ، وَ الْحِزْبُ الَّذِي لَا نُصَافِيهِ .
و در ماه مبارك رمضان به نيكى در حق خويشاوندان و پيوند با آنان و نيز عطا و احسان به همسايگان توفيقمان ده، تا اموال و دارايى زكاتى كه به آن تعلق مى‌گيرد پاكيزه‌اش كنيم، و با كسى كه از ما به قهر بريده است، آشتى كنيم و در حق كسى كه ستم بر ما روا داشته است با انصاف مدارا رفتار نماييم، و با دشمنان خود به مدارا بر خيزيم مگر آن كه دشمنى آنان با ما به خاطر تو و براى تو باش، كه با چنين دشمنى هرگز دوستى نكنيم، چرا كه در شمار گروهى هتسند كه دل ما با آنان صاف نگردد (و كينه‌ى آنان از سينه‌ى ما بيرون نرود)؛

مسائل مهم در خانواده و اجتماع‌

در فرازهاى ملكوتى بالا به چند مسئله بسيار مهم خانوادگى، اجتماعى، مالى، اخلاقى و سياسى اشاره شده است.

1- صله رحم‌

2- همسايه‌

3- مال حلال مخلوط به حرام‌

4- آشتى با آن كه در قهر و هجر است.

5- انصاف و مدارا

6- دشمنى با دشمنان خدا


صله رحم‌

قرآن مجيد در بيست و سه مورد به اهل ايمان و ساير مردم سفارش اقوام و ذوى‌القربى را نموده، و اين همه تأكيد تحت اين عنوان كه با مال و ارث و اداى حقوق نسبت به آنان از آنان رعايت كنيد، دليل بر اهميّت صله رحم در پيشگاه حضرت حق است.

حضرت صادق (عليه السلام) در توضيح آيه شريفه:

﴿الَّذِينَ يَصِلُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ﴾«1»

و آنچه را خدا به پيوند آن فرمان داده پيوند مى‌دهند.

مى‌فرمايد:

از جمله امورى كه حضرت حق امر به اتصال كرده‌اند صله رحم و رسيدگى به اقوام است، و نهايت تأويل آيه، صله مردم نسبت به ما اهل بيت است.«2»

صله نسبت به اهل بيت (عليهم السلام)، قبول ولايت و امامت آن بزرگوار و تأسّى به آنان در اخلاق و اعمال و اطاعت از امر و نهى ايشان است.«3»


صله رحم در قرآن مجيد

قطع رحم آن چنان مورد نفرت حق است كه در قرآن مجيد فرموده است:

﴿وَ الَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِيثَاقِهِ وَ يَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ ۙ أُولَٰئِكَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ﴾«4»

و كسانى كه عهد خدا را پس از استوار كردنش مى‌شكنند، و پيوندهايى را كه خدا به برقرارى آن فرمان داده مى‌گسلند، و در زمين فساد مى‌كنند، لعنت و فرجام بد و دشوار آن سراى، براى آنان است.

﴿الَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِيثَاقِهِ وَيَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَيُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ ۚ أُولَٰئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ﴾«5»

آنان كسانى هستند كه پيمان خدا را [كه توحيد و وحى و نبوت است‌] پس از استوارى‌اش [با دلايل عقلى و علمى و براهين منطقى با عدم وفاى به آن‌] مى‌شكنند و آنچه را خدا پيوند خوردن به آن را فرمان داده است [مانند پيوند با پيامبران و كتاب‌هاى آسمانى و اهل بيت طاهرين و خويشان‌] قطع مى‌نمايند و در زمين تباهى و فساد بر پا مى‌كنند، آنانند كه زيانكارند.

﴿وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي تَسَاءَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحَامَ ۚ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلَيْكُمْ رَقِيبًا﴾«6»

و از خدايى كه به نام او از يكديگر درخواست مى‌كنيد، پروا كنيد و از [قطع رابطه با] خويشاوندان بپرهيزيد. يقيناً خدا همواره بر شما حافظ و نگهبان است.

امام صادق (عليه السلام) در توضيح آيه مى‌فرمايد:

منظور از ارحام در اين آيه اقوام مردمند كه خداوند نسبت به آنان امر به صله فرموده و آن را بزرگ دانسته است.«7»


صله رحم در روايات‌

رسول حق (صلى الله عليه و آله) فرمود:

اعْجَلُ الْخَيْرِ ثَواباً صِلَةُ الرَّحِمِ.«8»

سريع‌ترين نيكى براى رسيدن به ثواب صله رحم است.

امام على (عليه السلام) در «نهج البلاغه» مى‌فرمايد:

اى مردم! هيچ كس از طايفه و خويشان خود بى نياز نيست هر چند صاحب مال و دارايى باشد، بدون شك به دست و زبان آنان براى اين‌كه از او دفاع كنند و به ياريش برخيزند نيازمند است، و نزديكان شخص براى اين‌كه او را به هنگام نبودنش يارى دهند مهم‌ترين اشخاصند و بهتر مى‌توانند پراكندگى و گرفتارى او را رفع كنند و در هنگام سختى و پيشامدهاى ناگوار از همگان نسبت به او مهربان‌ترند، و نام نيكو كه حضرت حق به شخص در ميان مردم عطا فرمايد بهتر است براى او از ثروت و دارايى كه براى ديگرى به ارث بگذارد.

بدانيد كه يك نفر از شما حقّ روگرداندن از خويشان خود را ندارد آنگاه كه آنان را در فقر و پريشانى ببيند، بر او لازم است با مالى كه به خاطر ماندنش زياد نمى‌شود به آنان احسان كند، و كم نمى‌گردد اگر آن را به مصرف حق‌ برساند. هر كس از اقوام خود دست بكشد از آنان يك دست گرفته شده، و از او دست‌هاى بسيار؛ و آن كه نسبت به اقوامش متواضع باشد و مهربان و همراه، به طور دائم دوستى آنان را به طرف خود جلب خواهد كرد.«9»

امير المؤمنين (عليه السلام) مى‌فرمايد:

وَ اكْرِمْ عَشيرَتَكَ، فَانَّهُمْ جَناحُكَ الَّذى بِهِ تَطِيرُ، وَ اصْلُكَ الَّذى الَيْهِ تَصِيرُ، وَ يَدُكَ الَّتى بِها تَصُولُ.«10»

اقوامت را گرامى بدار، زيرا آنان براى تو بالى هستند كه به وسيله آن طيران مى‌كنى، و ريشه‌اى هستند كه به سوى آنان مى‌روى، و دستى هستند كه با آن قدرت پيدا مى‌كنى.

ابوبصير مى‌گويد: از حضرت صادق (عليه السلام) پرسيدم:

عَنِ الرَّجُلِ يَصْرِمُ ذَوى قَرابَتِهِ مِمَّنْ لا يَعْرِفُ الْحَقَّ؟ قالَ. لايَنْبَغى لَهُ انْ يَصْرِمَهُ.«11»

مردى به خاطر اين‌كه اقوامش شناختِ به حق ندارند با آنان قطع رابطه مى‌كند، فرمود: قطع رابطه با رحم سزاوار نيست.

صفوان مى‌گويد: به حضرت صادق (عليه السلام) گفتم: مرا نزديكى هست كه بر غير دين من و راه و روش اهل بيت است، آيا او را بر من حقّى هست؟ فرمود: آرى، حق خويشاوندى را هيچ چيز قطع نمى‌كند. و اگر بر آيين تو باشند داراى دو حقّند. حق رحم و حق اسلام.«12»

رسول حق (صلى الله عليه و آله) فرمود:

صِلُوا ارْحامَكُمْ فِى الدُّنيا وَ لَوْ بِسَلامٍ.«13»

در دنيا صله رحم كنيد گرچه به يك سلام باشد.

و نيز آن حضرت فرمود:

اذا قَطَعُوا الاْرْحامَ جُعِلَتِ الاْمْوالُ فى ايْدِى الاْشْرارِ.«14»

چون گناه قطع رحم به ميان آيد اموال در دست اشرار قرار خواهد گرفت.

حضرت باقر (عليه السلام) فرمود:

صِلَةُ الاْرْحامِ تُزَكِّى الاْعْمالَ، وَ تُنْمِى الاْمْوالَ، وَ تَدْفَعُ الْبَلْوى‌، وَ تُنْسِى‌ءُ فىِ الاْجَلِ.«15»

صله ارحام، اعمال را پاك مى‌كند، اموال را زياد مى‌نمايد، بلا را دفع مى‌كند، اجل را به تأخير مى‌اندازد (كنايه از اين‌كه عمر را طولانى مى‌نمايد).

امام صادق (عليه السلام) مى‌فرمايد:

صله ارحام اخلاق را نيكو، شخص را با گذشت، نفس را پاكيزه، رزق را زياد و اجل را به تأخير مى‌اندازد.«16»

و نيز فرمود:

صله ارحام و نيكى به آنان، حساب را آسان مى‌كند، و حافظ شخص از گناه‌ است، صله رحم كنيد و به برادران نيكى نماييد گرچه به خوب سلام كردن و يا جواب سلام دادن باشد.«17»

موسى (عليه السلام) از حضرت حق عز و جل پرسيد:

فَما جَزاءُ مَنْ وَصَلَ رَحِمَهُ؟ قالَ: يا مُوسى‌! انْسِئُ لَهُ اجَلَهُ، وَ اهَوِّنُ عَلَيْهِ سَكَراتِ الْمَوْت.«18»

جزاى آن كه صله رحم كند چيست؟ خطاب رسيد: اجلش را به تأخير مى‌اندازم و سختى‌هاى مرگ را بر او راحت و آسان مى‌كنم.

رسول اللّه (صلى الله عليه و آله) فرمود:

صِلَةُ الرَّحِمِ تَعْمُرُ الدِّيارَ، و تَزيدُ فى الاعْمارِ وَ انْ كانَ اهْلُها غَيْرَ اخْيارٍ.«19»

صله رحم مملكت را آباد و عمر را زياد مى‌كند گرچه كنندگان اين كار از خوبان نباشند.

رسول اللّه (صلى الله عليه و آله) فرمود:

سِرْ سَنَةً صِلْ رَحِمَكَ.«20»

يكسال مسيرى را طى كن، صله رحم بجاى آور.

و نيز فرمود:

من به حاضر و غائب امّتم سفارش مى‌كنم و به هر كه در اصلاب مردان و رحم زنان است تا روز قيامت، صله رحم كنيد گرچه مسير يكسال راه باشد، كه صله رحم از دين است.«21»

حضرت صادق (عليه السلام) مى‌فرمايد:

مردى خدمت رسول خدا (صلى الله عليه و آله) آمد عرضه داشت: مرا اقوامى است كه نسبت به آنان اهل صله هستم ولى آنان مرا آزار مى‌دهند، مى‌خواهم آنان را ترك كنم، حضرت فرمود: در اين وقت خداوند هم همه شما را ترك خواهد كرد، عرض كرد: چه كنم؟ فرمود: به آن كه تو را محروم كرد عطا كن، با آن كه از تو قطع كرد صله كن، و آن كه به تو ظلم كرد از او بگذر. چون اين برنامه را عمل كردى خداوند در مقابل آنان پشتيبان و يار و ياور توست.«22»

رسول حق (صلى الله عليه و آله) فرمود:

ثَلاثَةٌ لا يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ: مُدْمِنُ خَمْرٍ، وَ مُؤْمِنُ سِحْرٍ، وَ قاطِعُ رَحِمٍ.«23»

سه نفر وارد بهشت نمى‌شوند، دائم الخمر، مؤمن به سحر و جادو، قطع كننده‌رحم.

امام على (عليه السلام) فرمود:

اقْبَحُ الْمَعاصِى قَطيعَةُ الرِّحِمِ وَ الْعُقُوقُ.«24»

زشت‌ترين گناهان قطع رحم و عاقّ پدر و مادر شدن است.

حضرت صادق (عليه السلام) فرمود:

الذُّنُوبُ الَّتى تُعَجِّلُ الْفَناءَ قَطيعَةُ الرَّحِمِ.«25»

از گناهانى كه انسان را دچار مرگ زودرس مى‌كند قطع رحم است.


همسايه‌

ارزش و اهميّت حقوق همسايه در آيات و روايات و تفسير دعاى بيست و ششم گذشت.


مال حلال مخلوط به حرام‌

كتاب خدا در به دست آوردن روزى تأكيد بر مال حلال دارد، زيرا حضرت محبوب آنچه را روزى عبد كرده از حلال است، و حرام هيچ ارتباطى با رزق و روزى و اراده حق ندارد.

حلال از طريق كسب مشروع و زحمت بازو و طرق اسلامى قابل كسب است، به دست آوردن مال از طريق غير شرعى بدون شك حرام است و توبه آن به اين است كه مال به صاحبش برگردد.

در دستورهاى الهى و انبيا و امامان آمده؛ اگر حرامى به دست آورده‌ايد و صاحبش معلوم است، موظف هستيد آن را برگردانيد، اگر مالكش مجهول است از جانب صاحبش در راه حق صدقه بدهيد.


مال حرام و روايات آن‌

رسول خدا (صلى الله عليه و آله) مى‌فرمايد:

مَنْ كَسَبَ مالًا مِنْ غَيْرِ حِلِّهِ افْقَرَهُ اللَّهُ.«26»

هر كس از راه غير حلال مالى به دست آورد خداوند او را به فقر و ندارى مبتلا مى‌كند.

و نيز فرمود: خداوند فرموده:

مَنْ لَمْ يُبالِ مِنْ اىِّ بابٍ اكْتَسَبَ الدّينارَ وَ الدِّرْهَمَ لَمْ ابالِ يَوْمَ الْقِيامَةِ مِنْ اىِّ ابْوابِ النّارِ ادْخَلْتُهُ.«27»

كسى كه در به دست آوردن مال از هر راهى باك نداشته باشد، من هم در قيامت باك نكنم كه او را از چه درى وارد آتش كنم.

امام على (عليه السلام) فرمود:

شَرُّ الاْمْوالِ مالَمْ يُخْرَجْ مِنْهُ حَقُّ اللَّهِ سُبْحانَهُ.«28»

بدترين اموال، مالى است كه حق خدا از آن خارج نشده باشد.

و نيز فرمود:

شَرُّ الْمالِ مالَمْ يُنْفَقْ فى سَبيلِ اللَّهِ مِنْهُ وَ لَمْ تُؤَدَّ زَكاتُهُ.«29»

بدترين مال، مالى است كه از آن در راه خدا انفاق نشده باشد، و از پرداخت زكاتش خوددارى كنند.


زكات‌

كسى كه زكات مال نپرداخته بدون شك چون حق هشت طايفه در مال اوست:فقرا، مساكين، متصديان زكات، آنان كه بايد از آنان تأليف قلب شود، بندگان، قرض داران، راه خدا، بازماندگان از راه،«30» مالش مال مخلوط به حرام است و از اين قبيل است مالى كه خمسش پرداخت نشده يا از رشوه و غصب و ارث ديگران به ناحق در مال اوست، يا از دزدى و كسب حرام به دست آمده تصفيه چنين مالى به بيرون‌ كردن حرام از آن است.

در باب زكات نزديك به سى و چهار آيه در قرآن مجيد آمده، تعداد آيات و تأكيدى كه در آنها بر مسئله زكات شده، و وعده خوفناكى كه نسبت به عذاب مانعان زكات داده شده، همه و همه دليل بر عظمت اين مسئله در اسلام است.

در قرآن مجيد زكات در كنار نماز ذكر شده است و قرآن خواسته بگويد: اهمّيّت زكات كمتر از نماز نيست و نماز بى زكات قابل توجّه نمى‌باشد.


زكات در روايات‌

امام صادق (عليه السلام) از پدرانش از رسول خدا (صلى الله عليه و آله) روايت مى‌كند:

كسى كه زكات شتر و گاو و گوسفند به عهده اوست و نپردازد، در قيامت در سرزمينى صاف او را به پا مى‌دارند، در آن وقت هر حيوان صاحب شاخى به او شاخ مى‌زند، و هر گزنده‌اى او را مى‌گزد، و هر سم دارى او را لگدكوب مى‌كند تا حضرت حق از حساب خلق فارغ شود!

و هر كه زكات خرما و جو و گندم و انگور بر عهده اوست و نپرداخته، زمينش را تا طبقه هفتم تا به پا شدن قيامت، قلاده گردن او مى‌كنند.«31»

و نيز حضرت صادق (عليه السلام) از پدرانش از رسول حق (صلى الله عليه و آله) روايت مى‌كند:

اسْخَى النّاسِ مَنْ ادّى‌ زَكاةَ مالِهِ، وَ ابْخَلُ النّاسِ مَنْ بَخِلَ بِما افْتَرَضَ اللَّهُ عَلَيْهِ.«32»

سخى‌ترين مردم كسى است كه زكات مالش را بپردازد، و بخيل‌ترين آنان كسى است كه از اداى واجب الهى بخل ورزد.

ائمه طاهرين (عليهم السلام) از رسول اللّه (صلى الله عليه و آله) روايت مى‌كنند:

بيماران خود رابا صدقه معالجه كنيد، ابواب بلا را با دعا دفع نماييد، اموال خود را با زكات حفظ كنيد، پرنده‌اى صيد نمى‌شود مگر اين‌كه تسبيح حق را ضايع كرده باشد.«33»

امام صادق (عليه السلام) فرمود:

السُّرّاقُ ثَلاثَةٌ: مانِعُ الزَّكاةِ، وَ مُسْتَحِلُّ مُهُورِ النِّساءِ، وَ كَذلِكَ مَنِ اسْتَدانَ وَ لَمْ يَنْوِ قَضاءَهُ.«34»

دزدان سه نفرند: آن كه زكات نمى‌پردازد، آن كه مهر زنان را به خود حلال مى‌داند، آن كه قرض مى‌گيرد و نيّت دارد باز پس ندهد.

حضرت رضا (عليه السلام) در روايت مهمّى مى‌فرمايد:

خداوند به سه چيز همراه سه چيز امر فرموده: نماز را با زكات امر كرده، پس هر كس نماز بجاى آورد و زكات نپردازد نمازش قبول نمى‌شود. شكر نسبت به خودش را با شكر از پدر و مادر امر نموده، پس هر كس از والدين شكر نكند خدا را شكر نكرده؛ تقوا را با صله رحم دستور داده، پس هر كس صله رحم نكند از خدا پروا نكرده است.«35»


داستانى عجيب از مال حرام‌

على بن ابى حمزه مى‌گويد:

دوستى داشتم كه در دستگاه بنى اميه نويسنده بود، از من خواست از حضرت‌ صادق (عليه السلام) براى او وقت ملاقات بگيرم، حضرت اجازه داد. چون وارد شد سلام كرد و نشست و عرضه داشت: فدايت شوم، در ادارات بنى اميه نويسنده بودم و از اينرو مال فراوانى به دست آوردم.

حضرت فرمود: اگر بنى اميه كسى را نمى‌يافتند تا در تمام امور به آنان كمك دهد، امر مال و غنيمت و مسئله جنگ و امور سياسى و اجتماعى، قدرت غارت كردن حق ما را نداشتند، اگر مردم آنان را رها مى‌كردند چيزى جز آنچه در دست داشتند، نمى‌يافتند.

جوان عرض كرد: فدايت شوم راهى براى خروج از مال حرام جهت من هست؟

فرمود: اگر راهنمايى كنم مى‌پذيرى؟ عرضه داشت: آرى، فرمود: از آنچه از اين راه به دست آورده‌اى بيرون شو، اگر صاحبان مال را مى‌شناسى به آنان برگردان، اگر نمى‌شناسى از جانب آنان صدقه بده، در اين صورت من بهشت را براى تو ضامنم!

جوان زمانى طولانى سكوت كرد و سر به زير انداخت، سپس گفت: فدايت شوم، انجام دادم.

او با ما به كوفه برگشت، چيزى نبود جز اين‌كه از آن جدا شد حتى از لباس ضرورى بدنش، ما براى او لباس تهيه كرديم و مختصر نفقه‌اى به او مى‌رسانديم.

چيزى نگذشت كه مريض شد، به عيادتش رفتيم، در يكى از عيادت‌ها او را به حال احتضار ديدم، چشم گشود و گفت: اى على بن ابى حمزه! به خدا قسم! امام صادق (عليه السلام) به عهدش وفا كرد!

اين را گفت و چشم از جهان بست. چون به خدمت امام رسيدم به من نگريست و فرمود: عهدم را نسبت به دوستت وفا كردم، گفتم: فدايت شوم، راست مى‌گويى، او اين مسئله را به وقت مرگش به من خبر داد.«36»

در هر صورت از مال حرام به هر صورت كه هست بپرهيزيم، زيرا مال حرام‌ باعث تاريكى باطن و غضب حضرت حق و دور افتادن از رحمت دوست و در بسيارى از مراحل، علت بطلان قطعى واجبات مانند نماز و طواف حج است.


جدايى و هجران از مردم مؤمن و مسلمان‌

اسلام دين محبّت، علاقه، مهر، وفا، صفا، مواسات، عدل، انصاف، كرامت، وقار، اخلاق و عمل صالح و عقايد حقّه، و آيين عفو و اغماض و گذشت است.

مردم مؤمن با هم برادر و برابرند، و كسى بر كسى جز به تقوا آن هم در پيشگاه حضرت حق امتياز ندارد.

قهر كردن مؤمن با مؤمن، مسلم با مسلم، زن با شوهر، شوهر با زن، فرزند با پدر و مادر، پدر و مادر با فرزند، همسايه با همسايه، شريك با شريك در اسلام جائز نيست، و چنانكه كسى كم ظرفيتى نشان دهد و با طرف مقابلش قهر كند لازم است هر چه زودتر و سريع‌تر به آشتى برخيزد، و نگذارد قهر و هجران، زمانش طولانى شود.


قهر و هجران در روايات‌

رسول خدا (صلى الله عليه و آله) فرمود:

هَجْرُ الْمُسْلِمِ اخاهُ كَسَفْكِ دَمِهِ.«37»

جدايى مسلمان از برادرش همانند ريختن خون اوست.

در روايت ديگر آمده:

مَنْ هَجَرَ اخاهُ سَنَةً فَهُوَ كَسَفْكِ دَمِهِ.«38»

كسى كه يك سال از برادر مسلمانش كناره بگيرد چنان است كه خون او را ريخته باشد.

امام على (عليه السلام) مى‌فرمايد:

عَلَيْكُمْ بِالتَّواصُلِ وَ الْمُوافَقَةِ، وَ ايّاكُمْ وَ الْمُقاطَعَةَ وَ الْمُهاجَرَةَ.«39»

بر شما باد به صله و رفاقت با يكديگر، و بپرهيزيد از قطع رابطه و دورى جستن.

رسول اسلام (صلى الله عليه و آله) فرمود:

يا اباذَرٍّ! إيّاكَ وَ هِجْرانَ اخيكَ، فَانَّ الْعَمَلَ لايُتَقَبَّلُ مِنَ الْهِجْرانِ.«40»

اى ابوذر! از قهر كردن با برادر دينيت بپرهيز، كه عمل با اين كار قبول درگاه حق نشود.

حضرت صادق (عليه السلام) فرمود:

افتراق و جدايى دو مسلمان باعث مى‌شود از يكى از آن دو بيزار شويم و حتى مستحق لعنت شود، و چه بسا هر دو مستحق بيزارى ما و لعنت گردند.

معتّب به حضرت عرضه داشت: فدايت شوم، يكى از دو طرف ظالم است و مستحق برائت و لعنت، مظلوم در اين زمينه چه گناهى دارد؟

حضرت فرمود: براى اين‌كه مظلوم به دنبال ديگرى براى آشتى و تغافل از كارش نرفت. از پدرم شنيدم: وقتى دو نفر با هم نزاع كردند، بايد مظلوم به طرف مقابلش برود و بگويد: برادر جان در اين قضيه من ستم كردم؛ تا غائله‌ پايان پذيرد و قهر مبدّل به آشتى شود، خداوند تبارك و تعالى حاكم عادل است، حق مظلوم را از ظالم مى‌گيرد.«41»

حضرت رضا (عليه السلام) از پدرانش روايت مى‌كند:

شب اول ماه رمضان مَرَده شياطين به غل بسته مى‌شوند، هر شب هفتاد هزار نفر بخشيده شده به مغفرت حق مى‌رسند، چون شب قدر برسد به اندازه آنچه در رجب و شعبان و رمضان آمرزيده شده‌اند آمرزيده مى‌شوند مگر آن كه بين او و برادرش كينه وجود دارد، در اين‌جا خداوند مى‌فرمايد: اينان را در جهت آمرزش مهلت دهيد تا با يكديگر آشتى كنند.«42»

روايات زير از رسول خدا (صلى الله عليه و آله) رسيده:

لا هِجْرَةَ فَوْقَ ثَلاثٍ.«43»

دورى و قهر بيش از سه روز جايز نيست.

لا يَحِلُّ لِلْمُؤْمِنِ انْ يَهْجُرَ اخاهُ فَوْقَ ثَلاثَةِ ايّامٍ.«44»

براى مؤمن، دورى و قهر از برادرش بيش از سه روز جايز نيست.

لا تَقاطَعُوا، وَ لاتَدابَرُوا، وَ لاتَباغَضُوا، وَ لاتَحاسَدُوا، وَ كُونُوا عِبادَ اللَّهِ اخْواناً، وَ لايَحِلُّ لِمُسْلِمٍ انْ يَهْجُرَ اخاهُ فَوْقَ ثَلاثٍ.«45»

قطع رابطه نكنيد، به هم پشت ننماييد، نسبت به هم خشمگين نگرديد، با هم حسد نورزيد، بندگان حق با هم برادر باشيد! بر مسلمان جايز نيست بيش از سه روز با برادر مسلمانش قهر باشد.

و نيز فرمود:

دو مسلمان اگر هجر و قهرشان بيش از سه روز طول بكشد و آشتى نكنند از اسلام خارجند و بين آن دو ولايتى نخواهد بود، پس هر يك از آن دو نفر به صحبت كردن با برادرش پيشى بگيرد در روز حساب به سوى بهشت پيشى خواهد گرفت.«46»

بيائيد ياران به هم دوست باشيم‌

همه مغز ايمان بى‌پوست باشيم‌

نداريم پنهان ز هم عيب هم را

كه تا صاف و بيغش به هم دوست باشيم‌

بود غيب ما و شهادت برابر

قفا هم به طورى كه در روست باشيم‌

بود دوستى مغز و اظهار آن پوست‌

چه حيف است ما حامل پوست باشيم‌

مكافات بد را نكويى بياريم‌

اگر بد كنيم آن چنان كوست باشيم‌

بكوشيم تا دوستى خوى گردد

به هر كو كند دشمنى دوست باشيم‌

بيائيد خود را به دريا رسانيم‌

چرا بسته آنچه در جوست باشيم‌

برآئيد چون فيض از پوست ياران‌

كه تا جملگى مغز بى پوست باشيم.

(فيض كاشانى)

بيزارى از دشمنان خدا

ملحدان، منكران، منافقان، مشركان، معاندان، عمده‌اى از يهود و نصارى بنا به فرموده قرآن مجيد از دشمنان حقّند و هدف آنان خاموش كردن چراغ توحيد و نبوت و ولايت و ملّت اسلام است، و روى اين حساب دوستى با آنان و قبول آنان در زندگى و امور حيات جايز نيست.

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ ۚ أَتُرِيدُونَ أَنْ تَجْعَلُوا لِلَّهِ عَلَيْكُمْ سُلْطَانًا مُبِينًا﴾«47»

اى اهل ايمان! كافران را به جاى مؤمنان، سرپرست و يار خود مگيريد. آيا مى‌خواهيد براى خدا بر ضد خودتان دليلى آشكار [نسبت به عذابتان در دنيا و آخرت‌] قرار دهيد؟!

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَالنَّصَارَىٰ أَوْلِيَاءَ ۘ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ ۚ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ﴾«48»

اى اهل ايمان! يهود و نصارى را سرپرستان و دوستان خود مگيريد، آنان سرپرستان و دوستان يكديگرند [و تنها به روابط ميان خود وفا دارند]. و هر كس از شما، يهود و نصارى را سرپرست و دوست خود گيرد از زمره آنان است؛ بى‌ترديد خدا گروه ستمكار را هدايت نمى‌كند.

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا آبَاءَكُمْ وَإِخْوَانَكُمْ أَوْلِيَاءَ إِنِ اسْتَحَبُّوا الْكُفْرَ عَلَى الْإِيمَانِ ۚ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ﴾«49»

اى اهل ايمان! اگر پدرانتان و برادرانتان كفر را بر ايمان ترجيح دهند، آنان را دوستان و سرپرستان خود مگيريد؛ و كسانى از شما كه آنان را دوست و سرپرست خود گيرند، هم اينانند كه ستمكارند.

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَعَدُوَّكُمْ أَوْلِيَاءَ تُلْقُونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَقَدْ كَفَرُوا بِمَا جَاءَكُمْ مِنَ الْحَقِّ﴾«50»

اى اهل ايمان! دشمنان من و دشمنان خودتان را دوستان خود مگيريد، شما با آنان اظهار دوستى مى‌كنيد، در حالى كه آنان به طور يقين به آنچه از حق براى شما آمده كافرند.

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَوَلَّوْا قَوْمًا غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ﴾«51»

اى مؤمنان! با قومى كه خدا بر آنان خشم گرفته، دوستى نكنيد.

﴿لَا تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ كَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ ۚ أُولَٰئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمَانَ وَأَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ ۖ وَيُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا ۚ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ ۚ أُولَٰئِكَ حِزْبُ اللَّهِ ۚ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾«52»

گروهى را كه به خدا و روز قيامت ايمان دارند، نمى‌يابى كه با كسانى كه با خدا و پيامبرش دشمنى و مخالفت دارند، دوستى برقرار كنند، گرچه پدرانشان يا فرزاندانشان يا برادرانشان يا خويشانشان باشند. اينانند كه خدا ايمان را در دل‌هايشان ثابت و پايدار كرده، و به روحى از جانب خود نيرومندشان ساخته، و آنان را به بهشت‌هايى كه از زيرِ [درختانِ‌] آن نهرها جارى است درمى‌آورد، در آن‌جا جاودانه‌اند، خدا از آنان خشنود است و آنان هم از خدا خشنودند. اينان حزب خدا هستند، آگاه باش كه بى‌ترديد حزب خدا همان رستگارانند.

﴿اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطَانُ فَأَنْسَاهُمْ ذِكْرَ اللَّهِ ۚ أُولَٰئِكَ حِزْبُ الشَّيْطَانِ ۚ أَلَا إِنَّ حِزْبَ الشَّيْطَانِ هُمُ الْخَاسِرُونَ﴾«53»

شيطان بر آنان چيره و مسلط شده و ياد خدا را از خاطرشان برده است، آنان حزب شيطانند، آگاه باش كه حزب شيطان يقيناً همان زيان‌كارانند!

آرى، دشمنان الهى حزب شيطانند و حزب اللَّه با حزب شيطان تا قيامت آشتى ندارد.

______________________________

(1)- رعد (13): 21.

(2)- بحار الأنوار: 71/ 130، باب 3، حديث 95؛ الكافى: 2/ 156، حديث 28.

(3)- مسئله ذوى القربى را حضرت حق در سوره‌هاى بقره آيات 83 و 180 و 215، نساء آيات 7 و 33 و 36 و 135، مائده آيه 106، انعام آيه 152، انفال آيه 41، توبه آيه 113، نحل آيه 90، اسراء آيه 26، نور آيه 22، شعراء آيه 214، روم آيه 38، فاطر آيه 18، شورى آيه 23، حشر آيه 7، به تفصيل ذكر كرده است.

(4)- رعد (13): 25.

(5)- بقره (2): 27.

(6)- نساء (4): 1.

(7)- الكافى: 2/ 150، حديث 1؛ وسائل الشيعة: 21/ 533، باب 17، حديث 27785.

(8)- الكافى: 2/ 152، حديث 15؛ وسائل الشيعة: 21/ 536، باب 17، حديث 27795.

(9)- نهج البلاغه: خطبه 23، بحار الأنوار: 71/ 101، باب 3، حديث 53.

(10)- نهج البلاغه: نامه 31؛ غرر الحكم: 407، حديث 9329.

(11)- الكافى: 2/ 344، حديث 3؛ وسائل الشيعة: 12/ 261، باب 144، حديث 16254.

(12)- بحار الأنوار: 71/ 131، باب 3، حديث 97؛ الكافى: 2/ 157، حديث 30.

(13)- بحار الأنوار: 71/ 104، باب 3، ذيل حديث 62؛ نوادر الراوندى: 6.

(14)- بحار الأنوار: 70/ 372، باب 138، حديث 5؛ الأمالى، شيخ صدوق: 308، حديث 2.

(15)- بحار الأنوار: 71/ 111، باب 3، حديث 71؛ وسائل الشيعة: 21/ 534، باب 17، حديث 27787.

(16)- بحار الأنوار: 71/ 114، باب 3، حديث 74؛ الكافى: 2/ 152، حديث 12.

(17)- بحار الأنوار: 71/ 131، باب 3، حديث 98؛ وسائل الشيعة: 21/ 539، باب 19، حديث 27804.

(18)- بحار الأنوار: 13/ 327، باب 11، حديث 4؛ الأمالى، شيخ صدوق: 208، حديث 8.

(19)- بحار الأنوار: 71/ 94، باب 3، حديث 21؛ الأمالى، شيخ طوسى: 481.

(20)- بحار الأنوار: 74/ 52، باب 3، حديث 3؛ وسائل الشيعة: 11/ 344، باب 1، حديث 14971.

(21)- بحار الأنوار: 71/ 114، باب 3، حديث 73؛ الكافى: 2/ 151، حديث 5.

(22)- بحار الأنوار: 74/ 100، باب 3، حديث 50؛ الزهد: 36، باب 5، حديث 95.

(23)- الخصال: 1/ 179، حديث 243؛ معانى الاخبار: 330، حديث 1.

(24)- غرر الحكم: 406، حديث 9315.

(25)- بحار الأنوار: 71/ 94، باب 3، ذيل حديث 23؛ الاختصاص: 238.

(26)- بحار الأنوار: 66/ 382، باب 38، حديث 44؛ الأمالى، شيخ طوسى: 182، حديث 306.

(27)- بحار الأنوار: 100/ 11، باب 1، حديث 46؛ مستدرك الوسائل: 13/ 67، باب 4، حديث 14766.

(28)- غرر الحكم: 369، حديث 8355.

(29)- غرر الحكم: 369، حديث 8354.

(30)- توبه (9): 60.

(31)- بحار الأنوار: 93/ 8، باب 1، حديث 2؛ مستدرك الوسائل: 7/ 18، باب 3، حديث 7527.

(32)- بحار الأنوار: 93/ 11، باب 1، حديث 11؛ الأمالى، شيخ صدوق: 20 و 21، حديث 4.

(33)- بحار الأنوار: 93/ 11، باب 1، حديث 13؛ وسائل الشيعة: 9/ 29، باب 3، حديث 11443.

(34)- بحار الأنوار: 93/ 12، باب 1، حديث 15؛ الخصال: 1/ 153، حديث 190.

(35)- بحار الأنوار: 93/ 12، باب 1، حديث 17؛ الخصال: 1/ 156، حديث 196.

(36)- بحار الأنوار: 93/ 237، باب 28، حديث 4؛ الكافى: 5/ 106، حديث 4.

(37)- كنز العمال: 9/ 32، حديث 24789؛ الجامع الصغير: 2/ 711، حديث 9585.

(38)- كنز العمال: 9/ 32، حديث 24788؛ مسند احمد بن حنبل: 4/ 220.

(39)- غرر الحكم: 437، حديث 10020.

(40)- وسائل الشيعة: 12/ 264، باب 144، حديث 16262؛ مجموعة ورّام: 2/ 64.

(41)- الكافى: 2/ 344، حديث 1؛ وسائل الشيعة: 12/ 261، باب 144، حديث 16253.

(42)- بحار الأنوار: 93/ 366، باب 46، حديث 40؛ عيون أخبار الرضا (عليه السلام): 2/ 71، باب 31، حديث 331.

(43)- بحار الأنوار: 72/ 185، باب 60، حديث 2؛ الكافى: 2/ 344، حديث 2.

(44)- بحار الأنوار: 72/ 188، باب 60، حديث 9؛ مستدرك الوسائل: 9/ 97، باب 124، حديث 10329.

(45)- كنز العمال: 9/ 175، حديث 25575؛ سنن الترمذى: 3/ 221، حديث 2000.

(46)- بحار الأنوار: 72/ 186، باب 60، حديث 5؛ ارشاد القلوب، ديلمى: 1/ 178، باب 51.

(47)- نساء (4): 144.

(48)- مائده (5): 51.

(49)- توبه (9): 23.

(50)- ممتحنه (60): 1.

(51)- ممتحنه (60): 13.

(52)- مجادله (58): 22.

(53)- مجادله (58): 19.

و اكرم عشيرتك، فانهم جناحك الذى به تطير، و اصلك الذى اليه تصير، و يدك التى بها تصول.
(اقوامت را گرامى بدار، زيرا آنان براى تو بالى هستند كه به وسيله‌ى آن طيران مى‌كنى، و ريشه‌اى هستند كه به سوى آنان مى‌روى، و دستى هستند كه با آن قدرت پيدا مى‌كنى.)
ميزان‌الحكمة، ج 4، ص 83

صلوا ارحامكم فى الدنيا و لو بسلام.
(در دنيا صله‌ى رحم كنيد گرچه به يك سلام باشد.)
ميزان‌الحكمة، ج 4، ص 88

صله الارحام تزكى الاعمال، و تنمى الاموال، و تدفع البلوى، و تنسى من الاجل.
(صله‌ى ارحام، اعمال را پاك مى‌كند، اموال را زياد مى‌نمايد، بلا را دفع مى‌كند، اجل را به تاخير مى‌اندازد (كنايه از اينكه عمر را طولانى مى‌نمايد).)
ميزان‌الحكمة، ج 4، ص 84

اقبح المعاصى قطيعه الرحم و العقوق.
(زشت‌ترين گناهان قطع رحم و عاق پدر و مادر شدن است.)
ميزان‌الحكمة، ج 4، ص 88

من كسب مالا من غير حله افقره الله.
(هر كس از راه غير حلال مالى به دست آورد خداوند او را به فقر و ندارى مبتلا مى‌كند.)
ميزان‌الحكمة، ج 9، ص 294

شر المال ما لم ينفق فى سبيل الله منه و لم تود زكاته.
(بدترين مال مالى است كه از آن در راه خدا انفاق نشده باشد، و از پرداخت زكاتش خوددارى كنند.)
ميزان‌الحكمة، ج 9، ص 308

اسخى الناس من ادى زكاه ماله، و ابخل الناس من بخل بما افترض الله عليه. (روى الصادق عليه‏السلام عن الرسول‏الله صلى الله عليه و آله)
(سخى‌ترين مردم كسى است كه زكات مالش را بپردازد، و بخيل‌ترين آنان كسى است كه از اداى واجب الهى بخل ورزد.)
بحارالانوار، ج 96، ص 11

عليكم بالتواصل و الموافقه، و اياكم و المقاطعه و المهاجره.
(بر شما باد به صله و رفاقت با يكديگر، و بپرهيزيد از قطع رابطه و دورى جستن.)
ميزان‌الحكمة، ج 10، ص 312


انتخاب شرح:
- حسین انصاریان - محمد رضا آشتیاني - محمد جعفر امامی - محمد بن سلیمان تنکابنی - محمد علي مدرسی چهاردهی - بدیع الزمان قهپائی - سید عليخان حسينی حسنی مدنی شيرازی - سید علیخان حسينی حسنی مدنی شيرازی - سید محمد باقر حسينی (داماد) - سید محمد باقر موسوی حسينی شيرازی - سید محمد حسین فضل الله - سید محمد شيرازی - سید نعمة الله جزائری - عباس علی موسوی - محمد جواد مغنیه - محمد دارابی - نبیل شعبان
پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^