فارسی
دوشنبه 05 آذر 1403 - الاثنين 22 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه



فراز 17 از دعای 46 ( عمل آزادانه و از روی اختیار )

وَ إِنَّمَا تَأَنَّيْتَ بِهِمْ لِيَفِيؤُوا إِلَى أَمْرِكَ ، وَ أَمْهَلْتَهُمْ ثِقَةً بِدَوَامِ مُلْكِكَ ، فَمَنْ كَانَ مِنْ أَهْلِ السَّعَادَةِ خَتَمْتَ لَهُ بِهَا ، وَ مَنْ كَانَ مِنْ أَهْلِ الشَّقَاوَةِ خَذَلْتَهُ لَهَا .
ز ايام و مرورى داده مهلت و ز آنچه رفته جويايى به توبت تو مهلت مى‌دهى دانى دوامت كه بر تو سلطنت باشد مدامت ولى آنان چنين پندارشان نيست به راه انحراف خويش درايست و بر آن كس سعادتمند و خوشنام كشانى بر سعادت تا بفرجام و آن كس پيشه‌اش باشد شقاوت به آخر لحظه قلبش در قساوت‌

اهل سعادت و شقاوت در حكم خداوند

اعتقاد به اين كه سعادت و شقاوت يك امر ذاتى است كه همراه انسان متولّد مى‌شود پندارى بيش نيست، چرا كه برخلاف دعوت همه انبيا و تلاش‌هاى همه راهنمايان بشر است، بلكه اين پندار واهى براى فرار از زير بار مسئوليت و توجيه اعمال خلاف و تبهكارى‌ها درست شده است و يا براى تفسير موارد ناآگاهى‌ها مى‌باشد.

براى شناخت بهتر، بايد انديشه كنيم كه ساختار شخصيّتى هر كسى چگونه شكل مى‌گيرد:

سه عامل اساسى در تشكيل شخصيت هر انسانى نقش اساسى و فراوانى دارد، و هر كسى بخواهد خودش را بشناسد يا نسبت به ديگرى شناخت پيدا كند، بايد به اين سه عامل توجّه عميق و دقيقى بنمايد:

عامل اوّل، وراثت: بايد ببيند پدر و مادر و اجدادش چه كسانى بوده‌اند، پدر و مادر نقش مهمى در انعقاد نطفه سالم يا غيرسالم دارند، اگر پدر و مادر متديّن و با خدا باشند و روح و جان آنها آميخته به عبادت الهى باشد، فرزندى هم كه با اين نطفه پاك بسته شده در مسير الهى قدم برمى‌دارد يا حداقلّ گرايش و سمت و سويش به سوى كارهاى خدايى و اعمال عبادى، بيشتر است. و اگر پدر و مادر انسان‌هاى ناپاك و لاابالى باشند و با اين روحيّه نطفه منعقد شود فرزندى هم كه متولّد شود، گرايش به مسير انحراف و تباهى دارد، پس پدر و مادر مى‌توانند باعث خوشبختى يا بدبختى فرزند شوند.

عامل دوّم، تربيت: گاهى از نظر وراثت مشكلى نيست، ولى بر اثر تربيت ناصحيح و عدم توجّه به تربيت اسلامى فرزند، او را در مسير شقاوت و بدبختى قرار مى‌دهيم هم چنان كه عكس آن نيز متصوّر است، ممكن است افرادى از نظر وراثت و نسب پدر و مادر خوبى نداشته ولى بر اثر تربيت صحيح و قرار گرفتن در دامان اسلام و ديانت، به سوى كمال و خوشبختى قدم برداشته و به سعادت رسيده‌اند كه نمونه‌هاى آن در تاريخ فراوان است.

پسر نوح با بدان بنشست‌

خاندان نبوّتش گم شد

سگ اصحاب كهف روزى چند

پى نيكان گرفت و مردم شد

(سعدى شيرازى)
عامل سوّم، محيط: گاهى از نظر وراثت و تربيت مشكل نداشته است ولى بر اثر محيط ناسالم و خراب، فرزند به تباهى كشيده شده است.

به خاطر همين جهت آيات و روايات فراوانى داريم كه در اين گونه موارد مى‌گويند: بايد از محيط گناه و فساد، هجرت كرده و دورى جست و اگر كسى در محيط فاسد بماند و هجرت نكند و دچار انحراف شود، در مقابل خداوند عذرى ندارد.

خداوند متعال در قرآن كريم مى‌فرمايد:

﴿إِنَّ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ ظَالِمِي أَنْفُسِهِمْ قَالُوا فِيمَ كُنْتُمْ ۖ قَالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِي الْأَرْضِ ۚ قَالُوا أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوا فِيهَا ۚ فَأُولَٰئِكَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ ۖ وَ سَاءَتْ مَصِيرًا﴾«1»

قطعاً كسانى كه [با ترك هجرت از ديار كفر، و ماندن زير سلطه كافران و مشركان‌] بر خويش ستم كردند [هنگامى كه‌] فرشتگانْ آنان را قبض روح مى‌كنند، به آنان مى‌گويند: [از نظر دين‌دارى و زندگى‌] در چه حالى بوديد؟ مى‌گويند: ما در زمين، مستضعف بوديم. فرشتگان مى‌گويند: آيا زمين خدا وسيع و پهناور نبود تا در آن [از محيط شرك به ديار ايمان‌] مهاجرت كنيد؟! پس جايگاهشان دوزخ است و آن بد بازگشت گاهى است.

و نيز مى‌فرمايد:

﴿يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ أَرْضِي وَاسِعَةٌ فَإِيَّايَ فَاعْبُدُونِ﴾«2»

اى بندگان من كه ايمان آورده‌ايد! يقيناً زمين من وسيع و پهناور است؛ پس [با انتخاب سرزمينى مناسب و شايسته كه ارزش‌ها در آن حفظ شود] فقط مرا بپرستيد.

هم چنين در روايات مى‌خوانيم، رسول گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله) مى‌فرمايد:

مَنْ فَرَّ بِدِينِهِ مِنْ ارْضٍ الى‌ ارْضٍ وِ انْ كانَ شِبْراً مِنَ الْارْضِ، اسْتُوْجِبَ الْجَنَّةُ وَ كانَ رَفيقَ ابْراهيمَ وَ مُحَمَّدٍ (عليه السلام).«3»

هر كس دين خود را از سرزمينى به سرزمين ديگر ولو به اندازه يك وجب زمين باشد برهاند (هجرت كند) بهشت بر او واجب آيد و همدم ابراهيم و محمد (عليه السلام) باشد.

امام صادق (عليه السلام) در پاسخ شخصى كه از تفسير آيه 56 سوره عنكبوت سؤال كرد، فرمود:

اذا عُصِىَ اللَّهُ فى ارْضٍ وَ انْتَ فيها فَاخْرُجْ مِنْها الى‌ غَيْرِها.«4»

هر گاه در سرزمينى كه تو در آن به سر مى‌برى نافرمانى خدا شد از آن جا به جاى ديگر هجرت كن.

آرى، محيط در سرنوشت انسان تأثير فراوان دارد، بنابراين بايد از محيط فاسد و ناسالم هجرت كرد، پيامبر (صلى الله عليه و آله) هم يكى از عوامل هجرت‌هايشان همين بود.

هجرت از محيط شرك، كفر و گناه براى حفظ دين و ايمان، يا براى برگشت از نافرمانى خداوند، بر هر فردى لازم و ضرورى است.

پس روشن شد كه سه عامل در سرنوشت انسان بسيار مؤثّر است كه عدم توجّه به هر كدام از اين سه عامل، انسان را دچار تزلزل و گمراهى خواهد كرد.

اين جاست كه بايد سعادت و شقاوت را با توجّه به آن سه عامل دوباره تفسير كنيم:

سعيد يا سعادت، به معنى فراهم بودن اسباب نعمت و شقى يا شقاوت به معنى فراهم بودن اسباب گرفتارى و مجازات و بلاست و به تعبير بهتر، اين شقاوت و سعادت چيزى جز نتيجه اعمال و كردار و رفتار و نيّات خود انسان در دنيا نيست.

خداوند متعال در قرآن مجيد مى‌فرمايد:

﴿قَالُوا رَبَّنَا غَلَبَتْ عَلَيْنَا شِقْوَتُنَا وَكُنَّا قَوْمًا ضَالِّينَ﴾«5»

مى‌گويند: پروردگارا! تيره‌بختى و شقاوت ما بر ما چيره شد، و ما گروهى گمراه بوديم.

و گناهكاران و دوزخيان به طور صريح اعتراف مى‌كنند كه از ناحيه خداوند اتمام حجت شده بوديم و مى‌توانستيم با راهنمايى پيامبران و امامان معصوم (عليهم السلام) و ديگر معلّمان بشر، سرنوشت خود را تغيير بدهيم و اين كار را نكرديم و با دست خود وسايل بدبختى‌مان را فراهم ساختيم و معترفيم كه قوم گمراه بوديم.


سعادت و شقاوت در روايات‌

امام على (عليه السلام) مى‌فرمايد:

إِنَّ حَقيقَةَ السَّعادَةِ انْ يُخْتَمَ لِلْمَرْءِ عَمَلُهُ بِالسَّعادَةِ وَ انَّ حَقيقَةَ الشَّقاءِ انْ‌ يُخْتَمَ لِلْمَرءِ عَمَلُهُ بِالشَّقاءِ.«6»

خوشبختى حقيقى اين است كه كار انسان به خوشبختى برسد و بدبختى حقيقى اين است كه كار آدمى به بدبختى ختم شود.

امام كاظم (عليه السلام) درباره حديث نبوى (صلى الله عليه و آله) كه فرموده‌اند:

الشَّقِىُّ مَنْ شَقِىَ فِى بَطْنِ امِّهِ، وَ السَّعيدُ مَنْ سَعِدَ فِى بَطْنِ امِّهِ.«7»

به ابن ابى عمير فرمودند:

الشَّقِىُّ مَنْ عَلِمَ اللَّهُ وَ هُوَ فِى بَطْنِ امِّهِ انَّهُ يَسْتَعْمِلُ اعْمالَ الْاشْقِياءِ، وَ السَّعيدُ مَنْ عَلِمَ اللَّهُ وَ هُوَ فِى بَطْنِ امِّهِ انَّهُ يَسْتَعْمِلُ اعْمالَ السُّعَداءِ.«8»

كسى كه بدبخت است، زمانى كه در شكم مادرش قرار دارد خداوند مى‌داند او در آينده كارها و اعمال شقاوتمندان را خواهد كرد و كسى كه خوشبخت باشد در شكم مادرش، خداوند مى‌داند كه او در آينده اعمال و رفتار سعادتمندان را انجام خواهد داد.

به عبارتى روان‌تر: خداوند نتيجه اعمال كردار انسان را مى‌داند و اين انسان، در اعمال و كردار خود مختار محض است كه مى‌تواند خود را در زمره سعادتمندان و يا شقاوتمندان سوق دهد.


نشانه‌هاى سعادت و شقاوت در روايات‌

درباره علائم سعادت و شقاوت و تفسير آن نيز روايات زيادى داريم كه به چند نمونه اشاره مى‌شود.

رسول اكرم (صلى الله عليه و آله) مى‌فرمايد:

مِنْ عَلاماتِ الشَّقاءِ: جُمُودُ العَينِ وَ قَسْوَةُ الْقَلْبِ وَ شِدَّةُ الْحِرْصِ فى‌ طَلَبِ الرِّزقِ، وَ الْإِصْرارُ عَلَى الذَّنْبِ.«9»

از نشانه‌هاى بدبختى و شقاوت: چشم بى اشك و سختى دل و حرص زدن زياد در طلب روزى و پايدارى و اصرار بر گناه است.

امام على (عليه السلام) در پاسخ به اين كه بدبخت‌ترين و شقى‌ترين مردم چه كسى است، فرمود:

مَنْ باعَ دِينَهُ بِدُنْيا غَيْرِه.«10»

كسى كه دين خود را به دنياى ديگرى بفروشد.

و نيز فرمود:

سَبَبُ الشَّقاءِ حُبُّ الدُّنْيا.«11»

علت بدبختى و شقاوت، دنياپرستى است.

و در جاى ديگر مى‌فرمايد:

مَنْ اجْهَدَ نَفْسَهُ فى اصْلاحِها سَعِدَ.«12»

هر كس نفس خود را در راه اصلاح آن، به رنج افكند خوشبخت شود.

و نيز فرمود:

مَنْ اهْمَلَ نَفْسَهُ فى‌ لَذَّاتِها شَقِىَ وَ بَعُدَ.«13»

و هر كه نفس را با لذّت‌هايش واگذارد، بدبخت و از درگاه حق تعالى دور گردد.

و نيز فرمود:

إِنَّ أَسْعَدَ النَّاسِ فِى الدُّنْيا مَنْ عَدَلَ عَمَّا يَعْرِفُ ضَرَّهُ وَ إِنَّ أَشْقاهُمْ مَنِ اتَّبَعَ هَواهُ.«14»

خوشبخت‌ترين مردم در دنيا كسى است كه از آن چه مى‌داند برايش زيان آور است، دورى كند و بدبخت‌ترين مردم كسى است كه از هواى نفس خود پيروى كند.

______________________________

(1)- نساء (4): 97.

(2)- عنكبوت (29): 56.

(3)- بحار الأنوار: 19/ 31، باب 6؛ مجموعة ورّام: 1/ 33.

(4)- بحار الأنوار: 19/ 36، باب 6؛ مجمع البيان فى تفسير القرآن: 8/ 455، ذيل آيه 56 سوره عنكبوت.

(5)- مؤمنون (23): 106.

(6)- بحار الأنوار: 68/ 364، باب 90، حديث 3؛ معانى الأخبار: 345، حديث 1.

(7)- عوالى اللآلى: 1/ 35، حديث 19؛ تفسير القمى: 1/ 227.

(8)- بحار الأنوار: 5/ 157، باب 6، حديث 10؛ التوحيد، شيخ صدوق: 356، باب 58، حديث 3.

(9)- بحار الأنوار: 7/ 162، باب 128، حديث 11؛ الكافى: 2/ 290، حديث 6.

(10)- غرر الحكم: 167، حديث 3288.

(11)- غرر الحكم: 167، حديث 3289.

(12)- غرر الحكم: 237، حديث 4770.

(13)- غرر الحكم: 305، حديث 6989.

(14)- بحار الأنوار: 72/ 355، باب 81، حديث 70؛ وقعة صفين: 108.


انتخاب شرح:
- حسین انصاریان - محمد رضا آشتیاني - محمد جعفر امامی - محمد علي مدرسی چهاردهی - بدیع الزمان قهپائی - سید عليخان حسينی حسنی مدنی شيرازی - سید علیخان حسينی حسنی مدنی شيرازی - سید محمد باقر حسينی (داماد) - سید محمد باقر موسوی حسينی شيرازی - سید محمد حسین فضل الله - سید محمد شيرازی - سید نعمة الله جزائری - عباس علی موسوی - محمد جواد مغنیه - محمد دارابی - نبیل شعبان
پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^