فارسی
يكشنبه 04 آذر 1403 - الاحد 21 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه



فراز 5 از دعای 9 ( خلقت انسان )

اللَّهُمَّ وَ إِنَّكَ مِنَ الضُّعْفِ خَلَقْتَنَا ، وَ عَلَى الْوَهْنِ بَنَيْتَنَا ، وَ مِنْ مَاءٍ مَهِينٍ ابْتَدَأْتَنَا ، فَلَا حَوْلَ لَنَا إِلَّا بِقُوَّتِكَ ، وَ لَا قُوَّةَ لَنَا إِلَّا بِعَوْنِكَ
خدايا! تو ما را از ضعف و ناتوانى به وجود آوردى و اساس خلقت و آفرينش ما را بر بنيانى سست نهادى و از آبى بى مقدار ما را خلق كردى، پس هر جنبش و حركتى كه داريم از نيروى توست و هر نيرويى كه ما داريم نيست مگر از يارى تو.

خلقت معنوى انسان‌

انسان در دايره خلقت از عجايب مخلوقات حضرت حق است. او به عنوان خليفه خدا در روى زمين قرار داده شده و هر گونه نيازى كه دارد بر سر سفره آفرينش جهت او آماده و مهيّا گشته است. براى او بدن، قلب، نفس، عقل، صدر و روح قرار داده شده كه هر يك مدار علمى و محور دانشى و دنيايى بس عظيم است.

با پيشرفتى كه در علوم مختلفه نصيب انسان شده كسى از عهده تشريح وضع انسان در دو جهت باطن و ظاهرش برنمى‌آيد. چنانكه اين مختصر بخواهد به هر يك از نواحى وجود انسان اشاره كند، مجلّداتى بس مفصّل بايد تهيّه ببيند، در اين‌ صورت از آنچه در نظر دارد، باز مى‌ماند. روى اين حساب به شرح فرازهايى كه نشانى از ناتوانى ظاهر انسان به خاطر وضع ساختمان ظاهرش نشان مى‌دهد بسنده، مى‌شود.

انسان، بدون واقعيّت‌هاى باطنيش و منهاى اتصالش به ملكوت عالم و به دور از انعكاس حقايق هستى در آيينه قلبش و جداى از حالات معنوى و ربطش به فيوضات ربّانيّه و عنايات الهيّه و بريده از مسائل عالى تربيتى، بدون شك از كوچكترين و ضعيف‌ترين موجودات خانه هستى است.

او اگر به وضع ظاهرش كه چيزى جز مقدارى پوست و گوشت و خون و پى و عصب نيست بنگرد كه اولش نطفه و پايانش جيفه‌اى بيش نيست، از بند غرور و كبر، حسد و حرص، منيّت و ساير اوصاف حيوانى رسته و براى جبران ضعف و ناتوانيش در بارگاه لاحول و لاقوة الّا باللّه به گدايى برخاسته و تمام ضعف و ناتوانى خود را با حضرت او كه غنىّ بالذّات است جبران خواهد كرد.

او از نظر وضعيّت ظاهر و بناى ساختمان مادّيش در برابر عظمت آسمان‌ها، ستارگان، كهكشان‌ها، سحابى‌ها، درياها، صحراها، كوهها و موجودات زنده قوى چيز قابل ذكرى نيست.

او در برابر هجوم حوادث، از قبيل زلزله، بادهاى سخت، سيلاب‌ها، گرما و سرما، امراض مختلفه و حيوانات قوى، مغلوب و منكوب و بيچاره و بى نواست. او اگر تكيه بر غير خود در تمام امور نداشته باشد، زمين خورده بدبختى است كه در برابر كمترين حادثه ياراى مقاومت نخواهد داشت.

شنيدستم كه هر كوكب جهانى است‌

جداگانه زمين و آسمانى است‌

زمين در جنب اين افلاك مينا

چو خشخاشى بود در قعر دريا

تو خود بنگر كز اين خشخاش چندى‌

سزد تا بر غرور خود بخندى‌

(نظامى گنجوى)


خلقت انسان در قرآن‌

قرآن كريم در آيات زيادى به ضعف او و اين كه مايه اصلى ساختمان ظاهرش آبى بدون ارزش است اشاره مى‌كند، باشد كه از خواب خرگوشى و غفلت حيوانى برخيزد وبه داد خود برسد و با عنايات و الطاف حضرت حق، بيچارگى خود را جبران نمايد.

﴿اللّهُ الَّذى خَلَقَكُمْ مِنْ ضَعْفٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْ بَعْدِ ضَعْفٍ قُوَّةً ثُمَّ جَعَلَ مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ ضَعْفاً وَ شَيْبَةً يَخْلُقُ ما يَشاءُ وَ هُوَ الْعَليمَ الْقَديرُ﴾«1»

خداست كه شما را از ناتوانى آفريد، سپس بعد از ناتوانى قدرت و نيرو داد، آن گاه بعد از نيرومندى و توانايى، ناتوانى و پيرى قرار داد؛ هرچه بخواهد مى‌آفريند و او دانا و تواناست.

﴿يُريدُ اللّهُ أنْ يُخَفِّفَ عَنْكُمْ وَ خُلِقَ الْانْسآنُ ضَعيفاً﴾«2»

خدا مى‌خواهد [با تشريع ازدواج با زنان مؤمن، و ازدواج با كنيزان مؤمن، و ازدواج موقت، بار مشكلات زندگى و مشقت‌هاى روابط نامشروع جنسى را] بر شما سبك كند؛ و انسان [در برابر مشكلات و شهوات جنسى‌] ناتوان آفريده شده است.

﴿يا أيُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ إنَّ الَّذينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ لَنْ يَخْلُقُوا ذُباباً وَلَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ وَ إنْ يَسْلُبْهُمُ الذُّبابُ شَيْئاً لايَسْتَنْقِذُوهُ مِنْهُ ضَعُفَ الطّالِبُ وَ الْمَطْلُوبُ* ما قَدَرُوا اللّهَ حَقَّ قَدْرِه إنَّ اللّهَ لَقَوِىٌّ عَزيزٌ﴾«3»

اى مردم! [براى شما و معبودانتان‌] مَثَلى زده شده است؛ پس به آن گوش فرا دهيد، يقيناً كسانى كه به جاى خدا مى‌پرستيد، هرگز نمى‌توانند مگسى بيافرينند اگر چه براى آفريدن آن گرد آيند و اگر مگس، چيزى را از آنان بربايد، نمى‌توانند آن را از او بازگيرند، هم پرستش‌كنندگان و هم معبودان ناتوانند.* خدا را آن گونه كه سزاوار اوست، نشناختند، بى‌ترديد خدا نيرومند و تواناى شكست‌ناپذير است.

اگر اين انسان ناتوان تحصيل معرفت مى‌كرد، گردن زير بار بت پرستى خم نمى‌نمود، راستى كه بت و بت پرستى هر دو ضعيف و ناتوانند.

﴿قالَ رَبِّ إنّى وَهَنَ الْعَظْمُ مِنّى‌ وَ اشْتَعَلَ الرِّأْسُ شَيْباً وَلَمْ أَكُنْ بِدُعائِكَ رَبِّ شَقِيّاً﴾«4»

گفت: پروردگارا! به راستى استخوانم سست شده و [موىِ‌] سرم از پيرى سپيد گشته، و پروردگارا! هيچ گاه درباره دعا به پيشگاهت [از اجابت‌] محروم و بى‌بهره نبودم.

﴿وَوَصَّيْنَا الْانْسانَ بِوالِدَيْهِ حَمَلَتْهُ امُّهُ وَهْناً عَلى وَهْنٍ وَ فِصالُهُ فى عامَيْنِ أنِ اشْكُرْلى وَ لِوالِدَيْكَ إلَىَّ الْمَصيرُ﴾«5»

و انسان را درباره پدر و مادرش سفارش كرديم، مادرش به او حامله شد [در حالى كه‌] سستى به روى سستى [به او دست مى‌داد] و باز گرفتنش [از شير] در دو سال است [و سفارش كرديم‌] كه براى من و پدر و مادرت سپاس گزارى كن؛ بازگشت [همه‌] فقط به سوى من است.

در دعاهايى كه از ائمّه معصومين (عليهم السلام) و اولياى الهى رسيده و به طور دائم به‌ ضعف وناتوانى انسان اشاره شده و اين كه اين ناتوانى و سستى جز با قوّت و قدرت حضرت حقّ قابل جبران نيست و اگر عنايت او نباشد ذرّه‌اى خوبى و درستى به وسيله خود انسان قابل جلب و قابل حفظ نمى‌باشد.

امام صادق (عليه السلام) مى‌فرمايد: نوح پيغمبر هرگاه داخل صبح مى‌شد ده بار و هرگاه به شب مى‌رسيد ده بار به خواندن اين دعا مبادرت مى‌ورزيد:

اللَّهُمَّ إنّى اشْهِدُكَ أنَّهُ ما أصْبَحَ بى مِنْ نِعْمَةٍ وَ عافِيَةٍ فى دينٍ أوْ دُنْياً فَمِنْكَ، وَحْدَكَ لا شَريكَ لَكَ، لَكَ الْحَمْدُ و لَكَ الشُكْرُ بِها عَلَىَّ حَتى‌ تَرْضى‌ وَ بَعْدَ الرِّضا.«6»

خداوندا! تو را گواه مى‌گيرم كه هر نعمت و عافيتى در دين يا دنيا به من برسد از جانب توست، تو را شريكى نيست، حمد و سپاس نسبت به عنايات تو بر عهده من است، آن اندازه حمد وسپاس تا از من خرسند شوى و پس از خرسندى نيز ادامه داشته باشد.

نوح (عليه السلام) مى‌خواهد بگويد: خدايا! در جلب هيچ نعمت و عافيتى مرا قدرت و قوّت نيست، اين تويى كه با الطاف بى پايانت، منِ ضعيف و ناتوان را نوازش مى‌دهى و اين منم كه با توفيق تو به حمد و سپاس اقدام مى‌كنم.

و نيز حضرت مى‌فرمايد: اميرمؤمنان على (عليه السلام) هرگاه داخل صبح مى‌شد پيوسته ذكر«سبحان اللَّه المَلِك القُدّوس‌» مى‌خواند و سپس اين دعا را زمزمه مى‌كرد:

اللّهُمَّ إِنّى‌ أعُوذُ بِكَ مِنْ زَوالِ نِعْمَتِكَ، وَ مِنْ تَحْويلِ عافِيَتِكَ، وَ مِنْ فُجاءَةِ نِقْمَتِكَ، وَ مِنْ دَرَكِ الشَّقاءِ، وَ مِنْ شَرِّ ما سَبَقَ فِى اللَّيْلِ وَ النَّهارِ. اللَّهُمَّ إِنّى‌ أسْألُكَ بِعِزَّةِ مُلْكِكَ، وَ بِشِدَّةِ قُوَّتِكَ، وَ بِعِظَمِ سُلْطانِكَ، وَ بِقُدْرَتِكَ عَلى‌ جَميعِ خَلْقِكَ انْ تَفْعَلْ بى‌ كَذا وَ كَذا.«7»

الهى! از زدوده شدن نعمت و از برگشت عافيت و از به ناگاه وارد شدن عقوبت و از دريافت شقاوت و از آنچه در شب و روز به سوى ما پيشى گرفته و مرا قدرتى در جلب اين خوبى‌ها و دفع اين بدى‌ها نيست به تو پناه مى‌برم.

الهى، از تو درخواست مى‌كنم به غلبه پادشاهيت و به شدّت نيرويت و به بزرگى سلطنتت و به توانايى تو بر آفريدگانت كه برايم همه نوع خيرى بخواهى.

قرآن مجيد از كلام حضرت ابراهيم بازگو مى‌كند كه او خود را فاقد همه چيز دانسته و دارايى خود را از حضرت حق مى‌ديد.

﴿الَّذى خَلَقَنى‌ فَهُوَ يَهْدينِ* وَ الَّذى‌ هُوَ يُطْعِمُنى وَ يَسْقِينِ* وَ إذا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ* وَ الَّذى يُميتُنى ثُمَّ يُحْيِينِ* وَ الَّذى أطْمَعُ أنْ يَغْفِرَلى خَطيئَتى يَوْمَ الدَّينِ* رَبِّ هَبْ لى‌ حُكْماً وَ ألْحِقْنى بِالصّالِحينَ* وَ اجْعَلْ لى لِسانَ صِدْقٍ فِى الْآخِرينَ* وَاجْعَلْنى مِنْ وَرَثَةِ جَنَّةِ النَّعيمِ﴾«8»

همان كسى كه مرا آفريد و هم او مرا هدايت مى‌كند،* و آن كه او طعامم مى‌دهد و سيرابم مى‌كند* و هنگامى كه بيمار مى‌شوم، او شفايم مى‌دهد* و آن كه مرا مى‌ميراند سپس زنده‌ام مى‌كند* و آن كه اميد دارم روز جزا خطايم را بر من بيامرزد.* پروردگارا! به من حكمت بخش، و مرا به شايستگان ملحق كن.* و براى من در آيندگان نامى نيك و ستايشى‌ والا مرتبه قرار ده،* و مرا از وارثان بهشت پرنعمت گردان.

امير المؤمنين (عليه السلام) مى‌فرمايد:

أَوَ ليْسَ لَكُمْ فى آثارِ الْأوَّلينَ مُزْدَجَرٌ، وَ فى آبائِكُمُ الْماضينَ تَبْصِرَةٌ وَ مُعْتَبَرٌ إنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ؟! أوَلَمْ تَرَوْا إلَى الْماضينَ مِنْكُمْ لايَرْجِعُونَ، وَ إلَى الْخَلَفِ الْباقينَ لايَبْقُونَ؟ أوَلَسْتُمْ تَرَوْنَ أهْلَ الدُّنْيا يُصْبِحُونَ وَ يُمْسُونَ عَلى‌ أحْوالٍ شَتّى‌؟: فَمَيِّتٌ يُبْكى‌، وَ آخَرُ يُعَزّى‌، وَ صَريعٌ مُبْتَلى‌، وَ عائِدٌ يَعُودُ، وَ آخَرُ بِنَفْسِهِ يَجُودُ، وَ طالِبٌ لِلدُّنْيا وَ الْمَوتُ يَطْلُبُهُ، وَ غافِلٌ وَ لَيْسَ بِمَغْفُولٍ عَنْهُ، وَ عَلى‌ أثَرِ الْماضى‌ ما يَمْضِى الْباقى؟!

أَلا، فَاذْكُرُوا هاذِمَ اللَّذّاتِ، وَ مُنَغِّصَ الشَّهَواتِ، وَ قاطِعَ الْامْنِيّاتِ، عِنْدَ الْمُساوَرَةِ لِلأعْمالِ الْقَبيحَةِ، وَ اسْتَعينُوا اللّهَ عَلى‌ أَداءِ واجِبِ حَقِّهِ، وَ ما لايُحْصى‌ مِنْ أعْدادِ نِعَمِهِ وَ إحْسانِهِ.«9»

آيا براى شما در آثار گذشتگان مايه خوددارى از گناه نيست؟ آيا براى شما در سرگذشت پدرانتان بينش و عبرتى نيست اگر اهل تعقّل باشيد؟ آيا نديديد كه گذشتگان از شما برنمى‌گردند و براى ماندگان بقايى نيست؟ مگر مردم دنيا را نمى‌نگريد كه شبانه روز داراى حالاتى گوناگون هستند؟ مرده‌اى است كه بر وى مى‌گريند و ديگرى را تسليت مى‌دهند، يكى مبتلا به بيمارى شده بر زمين افتاده و آن ديگر به عيادت مريض مى‌رود، يكى در حال جان كندن است و ديگرى به دنبال دنياست در حالى كه مرگ او را دنبال مى‌كند و يكى در بى‌خبرى است و خدا از او غافل نيست و به دنبال گذشته باقى‌مانده هم مى‌گذرد.

آگاه باشيد، از نابود كننده لذّات و بر هم زننده عيش‌ها و قطع كننده آرزوها، ياد كنيد آن زمان كه شتابان به سوى گناهان مى‌رويد. و براى اداى حق واجب خداوند و سپاس نعمت‌ها و احسان بى شمارش از او كمك بجوييد.

اگر تمام مردم دنيا به اين حقيقت يعنى ضعف همه جانبه خود و قدرت و قوّت بى‌نهايت در بى نهايت حضرت حق توجه داشتند، از شرك و كفر و فسق و فجور و سيّئات عمل و رذايل اخلاقى خلاص مى‌شدند، ولى افسوس كه اكثر مردم جهان دچارغفلت و غرور و كبر و بى خبرى و جهل و بى خردى هستند و به همين خاطر از ديدن ضعف خود و وهن خويش و قوّت و قدرت حضرت محبوب غافلند و از پى اين غفلت به انواع معاصى و مظالم دچارند.

شمس مغربى مى‌گويد:

اى كاينات، ذات تو را مظهر صفات‌

وى پيش اهل ديده، صفات تو به ز ذات‌

تا روى دلفريب تو آهنگ جلوه كرد

شد جلوه گاه روى تو مجموع كاينات‌

تا آفتاب حسن و جمالت ظهور كرد

ظاهر شدند جمله ذرّات ممكنات‌

از بس كه ابر فيض توباريد بر عدم‌

سر بر زد از زمين عدم چشمه حيات‌

يا اجمل الجمال و يا املح الملاح‌

يا الطف اللطايف و يا نكتة النكات‌

يا اشمل المظاهر و يا اكمل الظهور

يا برزخ البرازخ و يا جامع الشتات‌

(شمس مغربى)

______________________________

(1)- روم (30): 54.

(2)- نساء (4): 28.

(3)- حج (22): 73- 74.

(4)- مريم (19): 4.

(5)- لقمان (31): 14.

(6)- مفتاح الفلاح: 16؛ تفسير العياشى: 2/ 280، حديث 17؛ ذيل آيه 3 سوره اسراء.

(7)- مفتاح الفلاح: 16- 17؛ المصباح، كفعمى: 81- 82.

(8)- شعراء (26): 78- 85.

(9)- نهج البلاغه: خطبه 98.

اللهم انى اعوذبك من زوال نعمتك، و من تحويل عافيتك، و من فجاءه نقمتك، و من درك الشقاء، و من شر ما سبق فى الليل و النهار. اللهم انى اسالك بعزه ملكك، و بشده قوتك، و بعظم سلطانك، و بقدرتك على خلقك....
(الهى، از زدوده شدن نعمت، و از برگشت عافيت، و از به ناگاه وارد شدن عقوبت، و از دريافت شقاوت، و از آنچه در شب و روز به سوى ما پيشى گرفته، و مرا قدرتى در جلب اين خوبيها و دفع اين بديها نيست به تو پناه مى‌برم. الهى، از تو درخواست مى‌كنم به غلبه‌ى پادشاهيت، و به شدت نيرويت، و به بزرگى سلطنتت، و به توانايى تو بر آفريدگانت كه برايم همه نوع خيرى بخواهى.)
مفتاح‌الفلاح، ص 19


انتخاب شرح:
- حسین انصاریان - محمد رضا آشتیاني - محمد جعفر امامی - حسن ممدوحی کرمانشاهی - سید احمد فهری - محمد بن سلیمان تنکابنی - محمد علي مدرسی چهاردهی - بدیع الزمان قهپائی - سید عليخان حسينی حسنی مدنی شيرازی - سید علیخان حسينی حسنی مدنی شيرازی - سید محمد باقر حسينی (داماد) - سید محمد باقر موسوی حسينی شيرازی - سید محمد حسین فضل الله - سید محمد شيرازی - سید نعمة الله جزائری - عباس علی موسوی - محمد جواد مغنیه - محمد دارابی - نبیل شعبان
پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^