*رحمانیت خدا و روباه بی دست و پا*
سعدی در بوستان می گوید: می گوید که یک نفر در بیابان یک روباهی را دید دست ندارد پا هم ندارد فقط شکم دارد روی شکمش روی خاک است خیلی به زحمت بیست سانت سی سانت حرکت به این طرف و آن طرف می کند یک گوشه ایستاد، با شگفتی کامل که این حیوان بی دست و پا از کجا می خورد، غذا چطوری می خورد آب چطوری می خورد.
یک مقداری گذشت، دید یک شیر از بیابان آمد ران خوشمزه پرگوشت یک شکاری را حیوان شکار شده را آورد جلوی روباه گذاشت و رفت، ران را گذاشت رفت، نیم ساعت دیگر برگشت روباه تا او را دید دهانش را باز کرد شیر در دهانش را پر از آب کرده بود آورد آرام آرام ریخت در دهان روباه. یعنی رحمانیت جلوی شیر را می گیرد که این روباه را بدرد، پاره کند، قطعه قطعه کند بخورد، شعاع محبتش را می دهد به شیر نسبت به روباه، دوستش داشته باشد، ماموریت به او می دهد این حیوانی که دست و پا ندارد سفره اش را تو پهن کن تو مهمانش کن.