چرا كنيه اباعبدالله ؟!
كنيه حسين عليه السلام مانند نامش از ناحيه خدا آمده چرا اباعبدالله انتخاب شد در حالى كه حسين عليه السلام در اول طفوليت به اين كنيه مورد خطاب بود و اولادى نداشت كه با نام آنها تركيب شود و جا داشت ابو على گفته شود.
مى توان گفت گاهى كنيه را با يكى از اوصاف برجسته شخصى تركيب مى كنند مانند ابوالخيرات ، ابوالاحسان ، ابوالمعالى ، ابوالبركات ، ابوالحكمه . بهترين و بارزترين صفات برجسته حسين از ميان اوصاف و كمالات حميده اش همان عبوديت او است و خداوند عالم به حقايق است و دعاى عرفه حسين عليه السلام و شهادت خالصانه او قوى ترين دليل برجستگى عبوديت اوست ، از آن جهت ابو عبدالله انتخاب شده و امام صادق را به جهت دومين پسرش عبدالله ابوعبدالله گويند، اما امام حسين عليه السلام به جهت كمال بندگيش از جانب ذات احديت به اين كنيه افتخار يافت و عبد بودن والاترين مقام است در صحنه بندگى ، در تشهد بندگى پيامبر را قبل از رسالتش آورده و اشهد ان محمد عبده و بندگى ابراهيم و اسحاق و يعقوب بر اوصاف برجسته آنها مقدم داشته .
اذان يا ندايى به روح حسين (ع)
ابو داوود و ترمذى در سنن خود از ابى رافع آزاد كرده نبى اكرم صلى الله عليه و آله نقل كرده اند كه :
پيغمبر را ديدم كه در ايام ولادت حسين عليه السلام به گوش او اذان گفت مانند اذان نماز.
اين اذانى بود بسيار نرم و آرام و خواب آور مانند لاى لاى بچه ها و در حقيقت ندايى بود از روحى به روحى و از قبيل نداهاى مناره ها نبود كه جهت اجتماع مردم براى تعظيم شعاير دينى انجام مى گيرد. بلكه ندايى بود بر قلب كودكى كه سر وجودش را اعلان مى كرد و بر ضمير كودك اسرار عبادت را مى فهماند. لكن اذان مناره ها ندايى است براى باز آوردن روح هاى فرارى و حيرت زده و يا بمانند طنابى است براى صيد آنها.
تفاوت اذان با اذان مناره
نبى محترم با آن جملات پرمغز اذان كه همه چيز در آن بود مى خواست در قلب اين طفل معبدى به وجود آورد كه با احساسات تقوا جنبش كند و با اشعه آن گرم شود و در ضمير حسين عليه السلام شعور و ادراكات بخصوصى به وجود آورد كه هميشه فضيلت و انسانيت و دانش افاضه كند و به طورى كه شعار اذان در زندگى نبى اكرم صلى الله عليه و آله و مسير ماءموريت ايشان طوفان هايى بر پا كرده كه گويى اين جملات يك مشعلى بود كه هيچ ظلمت و سياهى بر آن فايق نيامد.
اذان ندايى است كه هر گونه فتنه هاى دنيا و اباطيل نفس را خاموش مى سازد. پيغمبر محترم با اذان خود در سيره و روش زندگى حسين عليه السلام يك روح عالى بخشيد و مى توان گفت پاره اى از روح خود و نور نبوتش را به وى داد و اين اذان نبى صلى الله عليه و آله در گوش حسين عليه السلام باقى مانده و دل لبريز از او در آخر عمر مانند اول جمله ((الله اكبر الله اكبر لا اله الا الله )) بود و در آخر عمر هم با اين كلمات نغز چراغ زندگى پرفروغش خاموش شد رضا بقضائك و تسليما لاءمرك و لا معبود سواك يعنى به مقدرات تو خشنودم و به امر و فرمان تو تسليم محض هستم و معبودى جز تو ندارم اين را بگفت و ديده از ديدن جهان بربست .
رسول اكرم صلى الله عليه و آله با صداى نرم اذان به گوش راست حسين عليه السلام و با نغمه دلنشين به گوش چپش ، طفل خود را براى هميشه به حرز محكم و ماءمن مطمئن مى سپرد كه شيطان راهى براى آن پيدا نكند. چنانكه به على عليه السلام مى فرمود: على جان ! هر وقت پسرى يا دخترى براى تو متولد شد در گوش راستش اذان بگو و در گوش چپش اقامه بخوان ؛ هرگز شيطان بر او زيان نرساند.
پرستش ويژه حسين
همه پيام آوران خدا و امامان نور عليهم السلام خداى خويش را خالصانه و عاشقانه مى پرستيدند، اما حسين عليه السلام عبادت و پرستش ويژه اى داشت ، چرا كه از هنگامى كه نور وجودش در جان مادرش فاطمه عليها السلام پديد آمد تا آن لحظاتى كه سر نورانى اش بر فراز نيزه هاى جاهليت اموى قرار گرفت هميشه و همه جا به ستايش و سپاس و تسبيح و تنزيه خدا، مشغول بود و تلاوت كتاب خدا از او شنيده مى شد.
قرآن يعنى حسين
اسلام يعنى شيعه ، شيعه يعنى اسلام ، قرآن يعنى على عليه السلام ، قرآن يعنى حسين عليه السلام ، قرآن يعنى بقيه الله عليه السلام ، قرآن يعنى ولايت ، ولايت يعنى قرآن و قرآن ناطق و قرآن كه كتاب الله است ، اينها هيچ گاه از هم جدا نمى شوند و هيچ عارفى ، هيچ حكيم الهى و هيچ فرد مسلم و اهل قرآن نمى تواند به برهان دو دو تا، چهار تا از ولايت روگردان باشد، به خصوص كه علماى اماميه اثنى عشريه در كنار سفره ولايت به مقامات رسيده و صاحب تصنيفات و تاءليفاتى مى باشند، ركن اعظم آنها ولايت است و بدون ولايت محال است كه انسان به جايى برسد.
هزار ركعت نماز
امام حسين عليه السلام به عبادت بسيار علاقه مند بودند، به طور مثال شخصى خطاب به حضرت سجاد عليه السلام عرض كرد، يابن رسول الله ! چرا پدرت امام حسين عليه السلام كم اولاد است ؟ حضرت فرمودند: تعجب مى كنم كه من چگونه متولد شده ام ؛ زيرا پدرم امام حسين عليه السلام در هر شب و روزى هزار ركعت نماز به جاى مى آورد.
عبور از جلوى نماز گزار
امام حسين عليه السلام نماز مى خواند، مردى از جلوى او عبور كرد، يكى از ياران حضرت عليه السلام او را از اين كار باز داشت . چون حضرت عليه السلام از نماز فارغ شد، پرسيد: چرا او را نهى نمودى ؟ عرض كرد: اى فرزند رسول خدا! ميان شما و محراب آشفتگى پديد مى آورد.
فرمود: ((واى بر تو! خداى متعال به من نزديك تر از آن است كه كسى ميان من و او آشفتگى ايجاد كند))
ركوع و سجده طولانى
حضرت مهدى عج فرمود: جدم حسين عليه السلام ركوع و سجودش طولانى بود.
منبع : تبیان