نوشته : حضرت استاد حسین انصاریان
خداى مهربان از باب فضل و رحمت و احسان و لطف براى نجات انسان از بن بست هاى روحى و تنگناهاى معنوى و رساندنش به اوج تربيت و كمال از انسان به صورت هاى گوناگون دعوت مى كند. از جمله اين دعوت ها، دعوت براى آمرزيده شدن اوست و مخاطب اين دعوت، همه بندگان اند، نه تعدادى خاص و گروه ويژه، تعبير قرآن مجيد:
يَدْعُوكُمْ «1»، است، يعنى: همه شما را فرا مى خواند.
در سوره مباركه ابراهيم پس از آنكه گوشزد مى كند:
كتاب آسمانى براى نجات شما از تاريكى ها و آوردنتان به عالم نور و معنويت است، به سرگذشت و دعوت چند تن از پيامبران مانند موسى و نوح و قوم عاد و ثمود اشاره دارد و مى فرمايد:
پيامبرانشان گفتند: آيا در خدا كه آفريننده آسمان ها و زمين است، شكى هست؟ او شما را دعوت به ايمان مى كند تا همه گناهانتان را بيامرزد و شما را تا زمانى معينِ عمرتان مهلت دهد «2».
محصول روزه
در حديث معراج آمده است كه پيامبر صلى الله عليه و آله از خدا پرسيد:
پروردگارا! اولين عبادت چيست؟
خدا فرمود:
«أَوَّلُ العِبَادَةِ الصَّمتُ وَالصَّومُ».
اول عبادت سكوت و روزه است.
سپس پيامبر صلى الله عليه و آله پرسيد:
«يَا رَبِّ! مَا مِيرَاثُ الصَّومِ؟».
پروردگارا! ميراث و نتيجه روزه چيست؟
پروردگار مهربان پاسخ داد:
«الصَّومُ يُورِثُ الحِكمَةَ وَالحِكمَةُ تُورِثُ المَعرِفَةَ والمَعرِفَةُ تُورِثُ اليَقينَ فَإذَا استَيقَنَ العَبدُ لَايُبالى كَيفَ أصبَحَ، بِعُسرٍ أم بِيُسرٍ «3»؟».
روزه حكمت به جاى مى گذارد و حكمت، معرفت و معرفت، يقين و چون عبد به يقين رسد ديگر برايش اهميتى ندارد كه چگونه شب و روز خود را بگذارند، به سختى يا به آسانى.
شرافت روزه
اگر بپرسند: مگر همه عبادات از جانب اهل عبادت براى خدا نيست، پس چرا طبق احاديث قدسيه، حضرت حق فقط روزه و پاداش دهى به آن را به خود اختصاص داده است؟
در پاسخ اين پرسخ بايد گفت: انتساب روزه به خدا «الصوم لى» نشانه امتياز و شرافت آن بر ساير عبادت هاست، همانگونه كه تمام روى زمين و خانه هايش از خداست، ولى فقط كعبه را به خود نسبت داده «... أَنْ طَهِّرا بَيْتِيَ ...» «4» همه سال و ماه از خداست ولى فقط ماه رمضان به حضرت او نسبت داده شده.
«قَدْ أقْبَلَ إلَيْكُم شَهْرَ اللَّهِ بِالبَرَكَةِ وَالرَّحْمَةِ ...» «5».
به تحقيق ماه خدا با منفعت و سود و رحمت به شما روى آورده است.
راز شرافت روزه آن است كه:
اولًا: ساير عبادت ها ظهور و جلوه دارد و نمايان است، زيرا جنبه عملى و فعلى دارد و انجام شدنى است ولى روزه ترك فعل و عمل است و جنبه رها كردن و واگذاشتن و اجتناب از خورد و خوراك و گناه دارد و به عبارت ديگر حقيقت روزه و ماهيت آن ترك است كه از خود نمايى و جلوه خالى است و از اينجا روشن مى شود كه روزه داران فقط براى خدا و از روى اخلاص روزه گرفته اند، زيرا مى توانستند در نهان و خلوت افطار كنند و در عيان و آشكار اظهار روزه نمايد، پس معلوم مى شود هر كه به عنوان عبادت روزه گرفته خدا را در نظر داشته است و بى ترديد ميزان ارزيابى هر عبادتى خلوص آن است از اين جهت امير بيان و امام مخلصان، در راز واجب شدن روزه مى فرمايد:
«وَالصِّيَامُ ابْتِلَاءً لِإخلَاصِ الخَلْقِ» «6».
خداوند روزه را براى آزمايش اخلاص مردم واجب كرده است.
ثانياً: روزه، زمينه نزديكى به حضرت حق و مايه قرب به پروردگار عزيز جهانيان و سبب رهايى از دشمن شماره يك انسان، شيطان و جنود اوست.
روزه، او را خلع سلاح مى كند و به انسان مدد و همت مى بخشد تا بر دشمن خود و خدا پيروز گردد.
ميدان تاخت و تاز شيطان، شهوات است كه با خورد و خوراك و ساير امور مادى تقويت و در نتيجه ابزار و ساز و برگ گناه فراهم تر مى شود و انسان را به امور دنيوى سرگرم و به تدريج قلب را چراگاه شيطان و دار و دسته اش مى گرداند و روزه عبادت بسيار پر قدرتى است كه باعث تضعيف و شكستن شهوات و خلع سلاح شيطان است.
حالت معنوى روزه دار، دژ محكمى است كه راه نفوذ دشمن را مى بندد و ياد خدا و آخرت كه هنگام روزه زياد و در اوج است، دست ردى است بر سينه نامحرم و تير غيبى است بر تلبيس ابليس.
برخى از حكمت هاى روزه
1. از حضرت امام صادق عليه السلام درباره سبب واجب شدن روزه پرسيدند، حضرت پاسخ داند.
«إنَّما فَرَضَ اللَّهُ الصِّيامَ لِيَستَوِى بِهِ الغَنِىُّ وَالفَقِيرُ وَذلِكَ أنَّ الغَنِىَّ لَمْ يَكُن لِيَجِدَ مَسَّ الجُوعِ فَيَرحَمَ الفَقِيرَ لِأنَّ الغَنِىَّ كُلَّمَا أرادَ شَيئاً قَدَرَ عَلَيهِ فَارادَ اللَّهُ عَزَّوَ جَلَّ أن يُسَوِّىَ بَينَ خَلقِهِ وَأَنْ يُذِيقَ الغَنِىَّ مَسَّ الجُوعِ وَالألَمِ لِيَرِقَّ عَلَى الضَّعيفِ فَيَرحَمَ الجائِعَ» «7».
خدا به اين جهت روزه را واجب فرمود كه فقير و غنى و تهيدست و توانگر برابر و يكسان شوند، زيرا ثروتمند رنج گرسنگى را احساس نمى كند تا در مقام مهربانى و رحم به بينوا برآيد چرا كه توانگر هرگاه چيزى بخواهد مى تواند آن را فراهم آورد. از اين جهت خداى عزيز و جليل خواست تا ميان آفريدگانش برابرى و هم دردى ايجاد كند و سختى گرسنگى را به توانگر بچشاند تا بر ناتوان دل بسوزاند و به گرسنه رحم كند.
ميان آگاهى و احساس، خيلى فرق است، به همين خاطر گفته اند:
شنيدن كى بود مانند ديدن و از آن بالاتر، شنيدن كى بود مانند چشيدن، ولى با روزه به ويژه در روزهاى بلند و گرم اندكى از رنج بى نوايان احساس مى شود.
2. در برخى از سخنان معصومين عليهم السلام آمده است: اين احساس گرسنگى و تشنگى زمينه اى است براى درك گرسنگى و تشنگى روز قيامت و صحراى محشر.
بديهى است كه ياد محشر و محاسبات قيامت بهترين عامل سازنده انسان است.
حضرت امام رضا عليه السلام مى فرمايد:
«... لِكَى يَعرِفُوا ألَمَ الجُوعِ وَالعَطَشِ فَيَستَدِلُّوا عَلى فَقرِ الآخِرَةِ» «8».
از جمله حكمت ها و اسرار واجب شدن روزه آن است كه مردم رنج گرسنگى و تشنگى را بچشند و در نتيجه به ندارى و بى نوايى خود در عالم آخرت پى ببرند.
3. در ادامه روايت آمده است: ... و اين عمل واجب شده است تا روزه دار خداترس و خاشع و در برابر حق ذليل و خوار و مسكين باشد.
روزه دار در جستجوى رضاى حق و در مدار عرفان و صبر و استقامت قرار مى گيرد و بر اثر سختى ها پاداش و ثواب نصيب خود مى كند و نيز روزه هواها و شهوات و خواهش هاى نفسانى را مى شكند.
راه آگاهى به برخى اسرار
يكى از راه هاى رسيدن به برخى اسرار و درك راز و رمز عبادت ها، كم خورى، گرسنگى و نهايتاً روزه است.
اميرالمؤمنين عليه السلام مى فرمايد:
خداى عزيز و جليل پنج چيز را در پنج چيز قرار داده است:
«العِزُّ فِى طَاعَةٍ، والذِلُّ فِى مَعصِيَةٍ، وَالحِكمَةُ فِى خُلُوِّ البَطنِ، والهَيبَةُ فِى صَلاة اللَّيلِ و الغِنى فِى القَنَاعَةِ» «9».
عزت و سرافرازى را در طاعت و فرمانبردارى و ذلت و خوارى را در سرپيچى و حكمت و درك فلسفه حقايق را در كم خورى و هيبت را در نمازشب و بى نيازى را در قناعت.
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- ابراهيم (14): 10.
(2)- «قَالَتْ رُسُلُهُمْ أَفِى اللَّهَ شَكٌّ فَاطِرِ السَّمواتِ وَالْأَرْضِ يَدْعُوكُمْ لِيَغْفِرَ لَكُم مِن ذُنُوبِكُمْ وَيُؤَخِّرَكُمْ إِلَى أَجَلٍ مُسَمّىً ...» ابراهيم (14): 10.
(3)- إرشاد القلوب: 1/ 203، باب 54؛ بحار الأنوار: 74/ 27، باب 2 حديث 6.
(4)- بقره (2): 125.
(5)- الأمالى، شيخ صدوق: 93، المجلس العشرون، حديث 4؛ بحار الأنوار: 93/ 356، باب 46، حديث 25.
(6)- نهج البلاغة: 512، حكمت 252؛ بحار الأنوار: 6/ 110، فصل 3، حديث 5.
(7)- بحار الأنوار: 93/ 369، باب 46، حديث 51؛ وسائل الشيعة: 10/ 7، باب 1، حديث 12698.
(8)- علل الشرايع: 1/ 270، باب 182، حديث 9؛ بحار الأنوار: 93/ 369، باب 46، حديث 51.
(9)- إرشاد القلوب: 1/ 119، باب 34.
مطالب فوق برگرفته شده از کتاب جلوه هاى رحمت الهى
منبع : پایگاه عرفان