در داستان على بن مهزيار چند نكته بسيار مهم وجود دارد: يك نكته اينكه آن شب چهارشنبهاى كه نماينده حضرت امام عصر، عليهالسلام، به على بن مهزيار گفت: آقا مرا فرستاده تا تو را ببرم، گفت: دوستان خود را هم بياورم؟ گفت: دوستان تو انسانهاى خوبى هستند، ولى شايسته اين بزم نيستند. بعد ادامه داد: ابن خُصيب را مىشناسى؟ خدا رحمتش كند! او وضو را صحيح مىگرفت، نماز را درست و نيكو به جا مىآورد و قرآن را نيكو تلاوت مىكرد .... آن گاه گفت: شب جمعه بيا تا تو را خدمت حضرت ببرم.
على بن مهزيار مىگويد: از عقبه طائف كه بالا رفتيم، پرسيد: در وسط صحرا آن خيمه را مىبينى؟ آن خيمه حضرت است. مواظب باش كه آن جا جاى پرهيزكاران است.
براى رسيدن به حضرت بايد پاك بود؛ هم پاك در ظاهر و هم پاك در باطن. نمىشود با جسم و فكر و روح آلوده به اين مقام رسيد. بنابراين، اولين شرط حضور پاكى است. پاك باشيم تا برسيم، پاك باشيم تا ما را برسانند.
منبع : پایگاه عرفان