يك از مسائلى كه قرآن به آن سفارش مىكند تفكر در وجود پيامبر اسلام است، زيرا تفكر سبب مىشود حق بودن پيامبر بر همه ثابت شود:
- «قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنى وَ فُرادى ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا ما بِصاحِبِكُمْ مِنْ جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِيرٌ لَكُمْ بَيْنَ يَدَيْ عَذابٍ شَدِيدٍ».
بگو: من شما را فقط به يك حقيقت اندرز مىدهم و آن اينكه دو دو و يك يك براى خدا قيام كنيد، سپس درباره رفيقتان محمّد كه عمرى با پاكى، امانت و صدق و درستى در ميان شما زندگى كرده است بينديشيد كه هيچ گونه جنونى ندارد، او براى شما از عذاب سختى كه پيش روست، جز بيم دهندهاى نيست.
- «أَ وَ لَمْ يَتَفَكَّرُوا ما بِصاحِبِهِمْ مِنْ جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِيرٌ مُبِينٌ».
آيا انديشه نكردند كه در همنشين آنان يعنى پيامبر اسلام هيچ نوع جنونى نيست؛ او فقط بيم دهندهاى آشكار نسبت به سرانجام شوم بدكاران است.
واضح است كه منظور اين آيات تفكر در بدن و جسم پيامبر نيست، بلكه منظور تفكر در وجود معنوى پيامبر است. انديشه در اين بعد وجودى حضرت شخص را به اين نتيجه مىرساند كه پيامبر انحراف فكرى، انحراف عقلى، و انحراف روحى نداشته است. و اين از سخنان ايشان به وضوح پيداست.
منبع : پایگاه عرفان