اما آن شبى كه اميرالمؤمنين عليه السلام در كربلا ماندند، اصلًا شب را نخوابيدند و تمام شب را به عبادت مشغول بودند. بعد از نماز صبح كه با جماعت خوانده شد، درحالى كه نشسته بودند، خم شدند و مشتى از خاك زمين كربلا را برداشتند، بو كردند و به خاك فرمودند:
«واهاً لك ايّتها التربة! لَيَحشُرَنَّ منك اقوامٌ يَدْخُلُونَ الجَنَّةَ بِغَيْرِ حِسابٍ» خوش به حال تو اى خاك، كه گروههايى از تو در روز قيامت بيرون مىآيند كه بدون حساب و بازرسى پرونده وارد بهشت مىشوند؛ يعنى معطّل نمىشوند. آنها را نگه نمىدارند، دادگاه ندارند و كسى با آنها چون و چرا نمىكند.
چرا؟ چون همه آنها به حقّ خالص تبديل شدند و حقّ خالص پرونده ندارد.
حقّ خالص، حقّ و نور خالص است. روشنايى خالص و صالح است. چه چيز را از او بپرسند؟ به نور چه بگويند؟ بگويند: اين نقطه تاريك در تو چيست؟ در نور كه نقطه تاريكى وجود ندارد.
آن انسانى كه عين حق است، به او چه بگويند؟ بگويند: اين نقطه باطل در تو چه مىكند؟ در حق كه نقطه باطل وجود ندارد.
«لَيَحشُرَنَّ منك اقوامٌ يَدْخُلُونَ الجَنَّةَ بِغَيْرِ حِسابٍ»
اى زمين! گروههايى از دل تو بيرون مىآيند كه بدون حساب وارد بهشت مىشوند.
منبع : پایگاه عرفان