اين خصلت مؤمن است. اما چرا اميرالمؤمنين عليه السلام در اين گفتار خود، مال حلال را مقدم كردند؟ براى اين كه اسلام سلامت دنيا، عبادت و آخرت ما را به زلف حلال گره زده است.
من حج واجب بروم يا عمره مستحب، فرقى نمىكند. اگر در مسجد شجره حوله اول را لنگ خودم كنم و حوله دوم را روى شانهام بياندازم و بدانم كه نخ يكى از اين دو حوله حرام است، وقتى تلبيه را بگويم؛ «لبيك اللهم لبيك لبيك لا شريك لك لبيك» محرم مىشوم، بيست و چهار چيز به من حرام مىشود. با اين كه يك نخ اين حوله از حرام است، ولى كل اعمال عمره و حج من باطل است.
وقتى اين دو حوله را در منى درآوردم و لباس خودم را پوشيدم، باز محرم هستم و آن بيست و چهار چيز، از جمله زن بر من حرام است، حتى همسر خودم. اينها چه وقت حلال مىشود؟ وقتى كه من دوباره عمره يا حج بروم و با احرام حلال مناسك را انجام دهم.
يا مىخواهم نماز بخوانم، مىدانم دكمه لباسم از حرام است. اين نماز باطل است. با ماشين دارم مىروم، بيرون باران مىآيد، يا دزد و حيوانات درنده هستند كه من نمىتوانم بيرون بيايم و مجبورم كه در ماشين نماز بخوانم، اگر يك لاستيك آن از حرام باشد، نمازم باطل است.
لقمه حرام وقتى در شكم من قرار مىگيرد، خداوند مىفرمايد: تا آثار اين لقمه پاك نشود، هيچ عبادتى را از تو قبول نمىكنم. تا اين حد مردم نزد خدا محترم هستند كه اگر مال مردم- به ناحق- نزد ما باشد، حج، عمره، نماز و هر عبادتى از من قبول نيست. اين بخاطر احترام به ملكِ مردم است. اگرچه مال يهودى، مسيحى، زرتشتى، كافر يا كمونيسم باشد. چرا؟ چه دليلى دارم كه آن را بردارم؟
منبع : پایگاه عرفان