1. روش مستقیم
قرآن كریم در برخی موارد به طور مستقیم با سنن حاكم بر جامعه جاهلی به مبارزه برخاست كه در این صورت نیز به دو طریق عمل كردند:
الف. روش دفعی
مواردی كه پیامبراكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) با روش دفعی به مبارزه با آنها برخاستند، بسیار اندك است كه میتوان به نسیء (1)، در هنگام حج از پشت خانهها وارد شدن (2)، قتل اولاد (3) و برخی دیگر از سننی كه باطل بودن آن، با كمی تفكر، آشكار میشود، اشاره كرد.
ب. روش تدریجی
الف. تدریج در تحریم یا وجوب حكم
-تحریم ربا:
در باب تحریم ربا میبینیم كه در ابتدا، درباره ربا فقط به یك پند اخلاقی قناعت شده و میفرماید: «آنچه به عنوان ربا میپردازید تا در اموال مردم فزونی یابد، نزد خدا فزونی نخواهد یافت و آنچه را به عنوان زكات میپردازید و تنها رضای خدا را میطلبید (مایه بركت است و) كسانی كه چنین میكنند، دارای پاداش مضاعفاند.» (4)
سپس در مرحله بعد، ضمن انتقاد از عادات و رسوم غلط یهود، به عادت زشت رباخواری آنها نیز اشاره كرده و میفرماید: «و (همچنین) به خاطر ربا گرفتن، در حالی كه از آن نهی شده بودند، بخشی از چیزهای پاكیزه را كه بر آنها حلال بود، حرام كردیم.» (5) یعنی به طور تلویحی به آنها میفهماند كه ربا عكس العملهایی نیز از طرف خداوند دارد.
آنگاه حكم تحریم ربا را صریحاً ذكر میكند اما در اینجا نیز تنها به یك نوع فاحش و شدید آن اشاره میكند و میفرماید: «ای كسانی كه ایمان آوردهاید، ربا را چند برابر نخورید از خدا بپرهیزید، تا رستگار شوید.» (6)
منظور از ربای فاحش این است كه سرمایه به شكل تصاعدی در مسیر ربا سیر كند یعنی سود در مرحله نخستین با اصل سرمایه ضمیمه شود و مجموعاً مورد ربا قرار گیرند و به همین ترتیب در هر مرحله، «سود به اضافه سرمایه»، سرمایه جدیدی را تشكیل دهد و به این ترتیب در مدت كمی از راه تراكم سود مجموع بدهی بدهكار به چندین برابر اصل بدهی افزایش یابد و به كلی از زندگی ساقط گردد.
از سیاق آیات بر میآید، مسلمانان از آیه سوره آل عمران كه ایشان را نهی میكرده، متنبه نشده بودند و از رباخواری دست برنداشته بودند و تا اندازهای همچنان در بینشان معمول بود، لذا خدای سبحان در سوره بقره، بار دیگر به آنان دستور میدهد كه از رباخواری دست بردارند و آنچه از ربا كه در ذمه بدهكاران مانده، نگرفته و مطالبه ننمایند. «ای كسانی كه ایمان آوردهاید! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید و آنچه از (مطالبات) ربا باقی مانده، رها كنید اگر ایمان دارید!» (7)
سپس در مرحله آخر است كه هرگونه رباخواری به شدت ممنوع میشود و در حكم جنگ با خدا اعلام میگردد. آنجا كه میفرماید: «اگر (چنین) نمیكنید، بدانید خدا و رسولش، با شما پیكار خواهند كرد! و اگر توبه كنید، سرمایههای شما، از آن شماست [اصل سرمایه، بدون سود] نه ستم میكنید و نه بر شما ستم وارد میشود.» (8)
-تحریم شراب:
همین طور در مورد شرب خمر، كه با روش تدریجی به تحریم آن حكم داد. (9)
-همچنین در مورد واجب كردن حجاب نیز با حوصله و به تدریج عمل نمودند. (10) كه از جمله مواردی هستند كه در ذیل روش تدریجی جای میگیرند.
ب. پذیرش امور مشترك و رد كردن موارد خلاف:
از جمله مواردی كه میتوان به عنوان روش تدریجی از آن نام برد، پذیرش مشتركات و رد كردن موارد خلاف میباشد كه در اینجا میتوان به شجاعت، سخاوت، وفاداری و... اشاره كرد كه هر چند در هر دو نظام به صورت مشترك وجود دارد ولی قرآن كریم با دادن جهت الهی، به اصلاح آنها پرداخت. (11)
ج. هجرت:
وقتی پیامبراكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) مشاهده كردند كه تبلیغ در محیط مكه اثر ندارد، آماده هجرت به محیطی دیگر شدند؛ به همین خاطر در ابتدا برای حفظ نیروها و ایجاد پایگاهی در خارج از مكه، به عدهای از یاران خود دستور دادند كه به كشور حبشه مهاجرت كنند. در سیره ابن هشام آمده كه «چون پیامبر (صلی الله علیه وآله و سلم) بلایایی كه بر سر اصحابش میآمد را مشاهده كردند، در حالی كه خودش به خاطر جایگاه عمویش ابوطالب، در عافیت بودند. و از طرف دیگر نیز قادر نبودند آنها را از این بلایا ممانعت كند به آنها فرمود كه باید به سرزمین حبشه بروید چرا كه در آنجا پادشاهی است كه به كسی ظلم نمیكند و آن سرزمین صدق است. تا اینكه خداوند گشایشی ایجاد كند.» (12)
در سال دهم بعثت نیز وقتی كه پیامبر دو حامی خویش، خدیجه (سلام الله علیها) و ابوطالب (علیه السلام) را از دست دادند، آزار و اذیت قریش بر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بالا گرفت تا اینكه نقل شده كه حضرت داخل خانهاش میشد، در حالی كه بر روی سرش خاك بود. در یكی از روزها، یكی از دخترانش وقتی این وضعیت را مشاهده كرد، آمد و در حالی كه گریه میكرد، سر پدر را با آب میشست و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: دخترم گریه نكن كه خداوند در مقابل این آزار و اذیتها حامی پدر است. (13) بنابراین وقتی پیامبراكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) دیدند صبر بر آزار و اذیت مشركان، جز افزایش طغیان و اذیتهای آنان بر خود و یارانش نتیجهای ندارد تصمیم گرفتند دعوت را به خارج از مكه منتقل كند. لذا شروع به دعوت قبایلی نمودند كه در مواقع مختلف به مكه، مخصوصاً به بیت الحرام میآمدند. همچنین تحرك و اتصال و ارتباط وی با مردم مكه و كسانی كه از اطراف میآمدند، بیشتر شد به طوری كه در اجتماعات، اماكن، دیدارها و جشنهایشان میآمدند و آنها را به حق و صراط مستقیم دعوت میكردند و برایشان قرآن میخواندند و همین كه میدانست سیدی از سادات عرب به مكه آمده یا اینكه محل زندگیاش را میدانست، به آنجا میرفت و او و قومش را به دین اسلام دعوت میكرد. (14)
با این حال آزار و اذیت نسبت به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آنچنان زیاد شد كه ایشان به دنبال مكان امنی برای دعوتش به طائف رفتند و در آنجا با سران آنها صحبت كردند. ولی سران قبیله ثقیف هركدام حرفی زدند و خلاصه دعوت پیامبر را نپذیرفتند. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ناامید از پیش آنها برخاست. آنها نیز سفهاء، بردگان و كودكان را تشویق كردند كه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را سنگ بزنند. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بعد از آنكه از دست آنان نجات یافتند به زیر درختی آمدند و با خداوند به مناجات پرداختند. (15) در نهایت ایشان در حالی طائف و قبیله ثقیف را ترك كردند كه به گفته ابن سعد «هیچ مرد و زنی دعوت ایشان را نپذیرفته بودند.» (16)
تا اینكه همان طور كه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با قبایل مختلف به گفتگو مینشست، یك روز در یكی از مواقع، گروهی از خزرج به مكه آمدند و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با آنها در عقبه دیدار كردند و سال بعد كه گروهی دیگر آمدند، آنان نیز دعوت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را پذیرفتند و یثرب آماده هجرت پیامبر شد. (17)
لذا پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) تا پایگاه امنی برای تبلیغ رسالتش پیدا نكردند آرام ننشستند و این كار جز با حوصله و به تدریج انجام نشد.
2. روش غیرمستقیم
شاید بتوان عمده روش قرآن كریم در مبارزه با سنن عرب جاهلی را، روش غیرمستقیم به شمار آورد. در این روش، رهبر یا مصلح، به طور مستقیم مطالب را بیان نمیدارد بلكه از باب (ایاك اعنی واسمعی یا جارة (18)) چنانچه در تفسیر نورالثقلین از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است كه «نَزَل القرآن بایاكَ اعنِی و اسمعی یا جارة» (19) آیات قرآن كریم به صورت «ایاك اعنی و اسمعی یا جاره» میباشد و در حدیثی دیگر میفرمایند كه خداوند پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را از باب «ایاك اعنی و اسمعی یا جاره» برانگیخته است (20)، مطالب را با گوشه و كنایه و برای برانگیختن ذهنها بیان میدارد. لذا قرآن كریم، با روش غیر مستقیم مطالب را در قالبهایی بیان میدارد كه مخاطب را به خودش متوجه كرده و نهایتاً با تفكر و عبرت گرفتن از آن، از طرف مخاطب، وی را متوجه خود میكند. در ذیل به اهم این قالبها اشاره میكنیم:
الف. سرگذشت انسانهای پیشین
چنانچه در قرآن كریم میبینیم، ظاهراً بیش از هر چیز به داستان پیامبران و اقوام گذشته، پرداخته شده است و قرآن كریم با این عمل خود، خواسته، خواننده را با مطالعه سرگذشت اقوام پیشینیان به تفكر وادارد تا با عبرت گرفتن از آنها در اصلاح رفتار و اعمال خود بكوشند.
برای مثال در مورد سرگذشت قوم حضرت موسی (علیه السلام) میفرماید: «و (نیز به خاطر بیاور) هنگامی كه كوه را همچون سایبانی بر فراز آنها بلند كردیم، آن چنان كه گمان كردند بر آنان فرود میآمد (و در همین حال، از آنها پیمان گرفتیم و گفتیم:) آنچه را (از احكام و دستورها) به شما دادهایم، با قوّت (و جدیت)بگیرید! و آنچه در آن است، به یاد داشته باشید، (و عمل كنید)، تا پرهیزگار شوید!» (21)
معنی قرار گرفتن كوه بر سرشان، گوشزد كردن مسئولیت هر مسلمان در برابر قانون خداست، وقتی كوتاهی در مقابل فرامین تورات، چنین پیامدی از جانب خدای واحد قهار داشته باشد، كوتاهی در برابر قرآن كریم، كتاب جامع و مهیمن بر كتب آسمانی دیگر، چگونه پیامدی را خواهد داشت؟
آیه دیگر آنها را از اینكه به سرنوشت قوم، نوح، هود و یا صالح دچار شوند، پرهیز میدهد.
« وای قوم من! دشمنی و مخالفت با من، سبب نشود كه شما به همان سرنوشتی كه قوم نوح یا قوم هود یا قوم صالح گرفتار شدند، گرفتار شوید! و قوم لوط از شما چندان دور نیست» (22). و بسیاری دیگر از این قبیل آیات.
البته اولین هدف قصص قرآنی، تربیت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) به عنوان رهبر نهضت الهی تا روز قیامت، با تذكر به وسیله سیره رهبری و مدیریت انبیاء الهی است. (23) چنانچه میفرماید: «ما از هر یك از سرگذشتهای انبیا برای تو بازگو كردیم، تا به وسیله آن، قلبت را آرامش بخشیم و ارادهات قوی گردد و در این (اخبار و سرگذشتها)، برای تو حقّ و برای مؤمنان موعظه و تذكر آمده است.» (24)
و همچنین برای این است كه به ایشان بگوید: اگر تو را تكذیب كنند (غم مخور، موضوع تازهای نیست) پیامبران پیش از تو نیز تكذیب شدند و همه كارها به سوی خدا بازمیگردد. (25) و آیاتی به همین مضمون كه به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرماید نه تنها شما را تكذیب میكنند، بلكه پیامبران پیشین نیز چنین تكذیبی در مورد آنها صورت گرفت. (26)
و آیاتی دیگر كه مشتمل بر داستانهای پیامبران است و تعداد آنها در قرآن كریم كم نیست. (27)
ب. بیان مسائل در قالب سؤال
قرآن كریم بسیاری از حقایق مربوط به معارف دینی، اخلاقی و اجتماعی را در قالب سؤال مطرح میكند و طرفین مسأله، در اختیار شنونده گذارده میشود تا او با فكر خود، یكی را انتخاب نماید و این روش از آنجا میتواند مؤثر افتد كه انسان معمولاً به افكار و برداشتهای خود از مسایل مختلف، بیشتر اهمیت میدهد تا اینكه مسألهای به صورت یك مطلب قطعی و جزمی برای او طرح شود. این طرز برخورد، در برابر افراد لجوج و همچنین كودكان میتواند مؤثر افتد.
از جمله مواردی كه در قرآن كریم از این قالب استفاده كرده است میتوان به آیات زیر اشاره كرد:
1. آیا كسی كه از رضای خدا پیروی كرده، همانند كسی است كه به خشم و غضب خدا بازگشته؟! و جایگاه او جهنم و پایان كار او بسیار بد است. (28)
2. آیا كسی كه شالوده آن را بر تقوای الهی و خشنودی او بنا كرده، بهتر است یا كسی كه اساس آن را بر كنار پرتگاه سستی بنا نموده كه ناگهان در آتش دوزخ فرو میریزد؟ و خداوند گروه ستمگران را هدایت نمیكند! (29)
3. بگو: (آیا هیچ یك از معبودهای شما، به سوی حق هدایت میكند؟! بگو: «تنها خدا به حق هدایت میكند! آیا كسی كه هدایت به سوی حق میكند برای پیروی شایستهتر است، یا آن كس كه خود هدایت نمی شود مگر هدایتش كنند؟ شما را چه میشود، چگونه داوری میكنید؟!) (30).
4. آیا كسی كه دلیل روشنی از سوی پروردگارش دارد، همانند كسی است كه زشتی اعمالش در نظرش آراسته شده و از هوای نفسشان پیروی میكنند؟! (31)
5. آیا كسی كه به رو افتاده حركت میكند به هدایت نزدیكتر است یا كسی كه راست قامت در صراط مستقیم گام برمیدارد؟! (32) و بسیاری آیات از این قبیل.
ج. روش مقایسه
از جمله موارد دیگری كه میتوان آن را زیر مجموعه روش غیرمستقیم به شمار آورد، روش مقایسه است. در این روش هر چیز را با ضد آن مقایسه كرده، كه در آن صورت، موضع هر كدام به روشنی مشخص میشود. برای مثال به دو نمونه از این آیات اشاره میكنیم.
1. اما كسانی كه ایمان آوردند و كارهای شایسته انجام دادند، باغهای بهشت جاویدان از آن آنها خواهد بود، این وسیله پذیرایی (خداوند) از آنهاست به پاداش آنچه انجام میدادند و اما كسانی كه فاسق شدند (و از اطاعت خدا سرباز زدند)، جایگاه همیشگی آنها آتش است هر زمان بخواهند از آن خارج شوند، آنها را به آن بازمی گردانند و به آنان گفته میشود: «بچشید عذاب آتشی را كه انكار میكردید!» (33)
2. آن كس كه (تنها) زندگی زودگذر (دنیا) را میطلبد، آن مقدار از آن را كه بخواهیم- و به هر كس اراده كنیم- میدهیم. سپس دوزخ را برای او قرار خواهیم داد كه در آتش سوزانش، میسوزد. در حالی كه نكوهیده و رانده (درگاه خدا) است و آن كس كه سرای آخرت را بطلبد و برای آن سعی و كوشش كند- در حالی كه ایمان داشته باشد- سعی و تلاش او، (از سوی خدا) پاداش داده خواهد شد.» (34)
این روش مقایسه میتواند مفهوم و معنای هر دو طرف را به خوبی نشان دهد و فرد با مقایسه عملكرد و جایگاه آنها، یكی را انتخاب كرده و به سمت آن پیش رود.
د. استفاده از مَثَلهای رایج
از جمله موارد دیگری كه در زیرمجموعه روش غیرمستقیم است، میتوان استفاده از مثلهای جالب و زیبایی كه در زندگی روزمره مردم است، را نام برد. قرآن كریم در بسیاری از موارد برای نزدیك ساختن مفاهیم پیچیده و نیز برای اینكه مطلب را به طور غیرمستقیم بیان دارد، انگشت روی مثلهای حسی میگذارد. كه به مواردی از آن آیات اشاره میشود:
1. «مَثَل (تو در دعوت) كافران، بسان كسی است كه (گوسفندان و حیوانات را برای نجات از چنگال خطر)، صدا میزند ولی آنها چیزی جز سر و صدا نمیشنوند (و حقیقت و مفهوم گفتار او را درك نمیكنند. این كافران، در واقع) كر و لال و نابینا هستند از این رو چیزی نمیفهمند!» (35)
2. «كسانی كه اموال خود را در راه خدا انفاق میكنند، همانند بذری هستند كه هفت خوشه برویاند كه در هر خوشه، یكصد دانه باشد و خداوند آن را برای هر كس بخواهد (و شایستگی داشته باشد)، دو یا چند برابر میكند و خدا (از نظر قدرت و رحمت)، وسیع و (به همه چیز) داناست.» (36)
3. «اعمال كسانی كه به پروردگارشان كافر شدند، همچون خاكستری است در برابر تندباد در یك روز طوفانی! آنها توانایی ندارند كمترین چیزی از آنچه را انجام دادهاند، به دست آورند و این همان گمراهی دور و دراز است!» (37)
4. «مثَل كسانی كه غیر از خدا را اولیای خود برگزیدند، مثَل عنكبوت است كه خانهای برای خود انتخاب كرده در حالی كه سستترین خانهها، خانه عنكبوت است، اگر میدانستند!» (38)
بنابراین مثلها میتواند مفاهیم پیچیده و سخت فهم را برای مخاطبین روشن آشكار سازد.
هـ. آخرت گرایی و فرجام طلبی
پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در بحث آخرت گرایی و سرانجام انسانها، آنها را به آینده و عاقبت یك عمل در دنیا و آخرت متوجه میساختند. خداوند كافران را لعن كرده (و از رحمت خود دور داشته) و برای آنان آتش سوزانندهای آماده نموده است، در حالی كه همواره در آن تا ابد میمانند و ولی و یاوری نخواهند یافت! در آن روز كه صورتهای آنان در آتش (دوزخ) دگرگون خواهد شد (از كار خویش) پشیمان میشوند و میگویند: «ای كاش خدا و پیامبر را اطاعت كرده بودیم! و میگویند: پروردگارا! ما از سران و بزرگان خود اطاعت كردیم و ما را گمراه ساختند! پروردگارا! آنان را از عذاب، دو چندان ده و آنها را لعن بزرگی فرما!» (39)
«آنان، در این دنیا و روز قیامت، لعنت (و نام ننگینی) به دنبال دارند! بدانید «عاد» نسبت به پروردگارشان كفر ورزیدند! دور باد «عاد»- قوم هود- (از رحمت خدا و خیر و سعادت)!» (40)
«(ولی هنگامی كه) به پرهیزگاران گفته میشد: «پروردگار شما چه چیز نازل كرده است؟» میگفتند: «خیر (و سعادت)» (آری)، برای كسانی كه نیكی كردند، در این دنیا نیكی است و سرای آخرت از آن هم بهتر است و چه خوب است سرای پرهیزگاران!» (41)
«و در این دنیا نیز لعنتی بدنبال آنان قرار دادیم و روز قیامت از زشت رویانند!» (42)
بگو: «ای بندگان من كه ایمان آوردهاید! از (مخالفت) پروردگارتان بپرهیزید! برای كسانی كه در این دنیا نیكی كردهاند پاداش نیكی است! و زمین خدا وسیع است، (اگر تحت فشار سران كفر بودید، مهاجرت كنید) كه صابران اجر و پاداش خود را بیحساب دریافت میدارند!» (43)
و آیاتی دیگر كه به وضعیت انسانها در دو سرای میپردازد.
به این معنی كه عاقبت و سرانجام كسی كه عملی را انجام میدهد، چه نیك و چه بد را هم در این دنیا و هم در سرای آخرت، گوشزد میكند.
و. اقدامات پیامبراكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به عنوان خط شكن
در زمان صدر اسلام برای رسیدگی به یتیمان، به این صورت عمل میكردند كه شخصی سایه خود را بر خانواده آنها میگسترانید و آنها را زیر آغوش خود میگرفت. به این صورت كه وقتی در جنگهای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فردی به شهادت میرسید، بلافاصله یك نفر ادارهی زندگی او را برعهده میگرفت. چنانكه وقتی حضرت جعفر طیار شهید شدند، بلافاصله بعد از عدّه، ابوبكر همسر او را به عقد خود درآورد و پس از او، امام علی (علیه السلام) با او ازدواج كرد. (44) در صورتی كه در زمان جاهلیت از ازدواج زنان بیوه جلوگیری میكردند و آن را خلاف شرف، حیثیت و غیرت میدانستند.
لذا پیامبراكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به عنوان رهبر، به مبارزه با این سنتِ غلط پرداختند. به این صورت كه با روش تعدد زوجات آن هم از میان زنان بیوه (45)، هم افراد یتیم را تحت پوشش خود گرفتند و هم با سنت غلط جاهلی به مقابله برخاستند. براساس آیه قرآن كریم (46) نیز تعدد زوجات ظاهراً باید از میان زنان بیوه و به منظور سرپرستی یتیمان انجام گیرد. چنانكه در قرآن كریم آنجا كه بحث تعدد زوجات پیش میآید موضوع اموال یتیمان و رعایت عدالت و قسط در میان آنان مطرح است و میان این دو مسأله ارتباطی كاملاً تنگاتنگ برقرار كرده است. بنابراین از این آیه درمییابیم كه تعدد زوجات صرفاً به منظور هموار ساختن راه یتیم نوازی و در راستای اقامه قسط در حق آنان، از سوی خداوند تشریع و تجویز شده است و این راه حلی است كه میتواند تا حدود بسیاری مشكل یتیم را در جامعه حل كند و از سوی دیگر تكلیف بیوه زنان را نیز مشخص میكند. (47) بعضی نیز احتمال دادهاند كه مراد آن باشد كه اگر كفالت و پرستاری و حق عدالت درباره اطفال یتیم برای شما مردان مشكل است و میترسید نتوانید این وظیفه را كاملاً انجام دهید، چون این قبیل امور در خور زنان است و آنها بهتر میتوانند كه به وظیفه نگهداری و پرستاری اطفال بپردازند، پس زن اختیار نمائید و این امر را در عهده آنها بگذارید. (48) در حقیقت اقدام پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) جرأت و جسارت دیگران را بالا میبرد كه آنها نیز در مقابل این سنت غلط بایستند.
ز. ویژگیهای فردی پیامبراكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به عنوان رهبر
از جمله مواردی كه میتوان جزء روش غیرمستقیم به شمار آورد، ویژگیهایی است كه در خود پیامبراكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) ظهور و بروز داشت و تأثیر زیادی در تحول آن جامعه گذارد، چرا كه مقتدای زنده و مثال بارز، تأثیری بر نفوس میگذارد كه با تأثیر نوشتههای اخلاقی یا بیانات اعتقادی و كلامی به هیچ وجه قابل مقایسه نیست. پند و اندرز اثر و نفوذ خود را نه از شیرینی بیان یا زیبایی عبارات كه از تحقق عینی و از زندگی و رفتار عمل كننده خود، میگیرد. به همین سبب هماهنگی عقیده و عمل و سازگاری و انطباق اندرز با كردار اندرزگو، عاملی گیرا و كشاننده هر بیننده جویای فضیلت است. (49)
از جمله این ویژگیها میتوان به موارد زیر اشاره كرد: داشتن هدفی مشخص و ایمان راسخ به آن هدف (50)، اعتقاد به آیندهای درخشان (51)، ارتباط دایمی و همیشگی با خداوند، توكل و اعتماد به او، كه از آثار این توكل میتوان قاطعیت و سلطه ناپذیری (52)، وارستگی از تهدید و تطمیع (53)، خطرپذیری و استقبال از تنهایی در مسیر هدف (54)، مدارا و نرم خویی در راه هدایت مخالفان (55)، تحمل رنج در راستای هدف و هدایت دیگران (56) و بسیاری دیگر از ویژگیهای ایشان كه باعث متحول شدن رفتار اعراب جاهلی و سوق دادن آنها به رفتار و اخلاق اسلامی شد.
خاورشناسان در پژوهشهای تاریخی خود به این نكته معترفاند كه پیشرفت سریع اعراب و گسترش اسلام و رشد فرهنگ اسلامی معلول مجموعهای از عوامل تاریخی است ولی مجموعه افكار و نیروهای شایستهای كه بتوانند جهت واحدی به این توسعه بدهند، بدون دخالت موهبتهای شخصی حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) هرگز به منصه ظهور نمیرسید و از جمله این مواهب، حسن معاشرت و لطفی بود كه بسیاری از تنشها و كشمكشها را از میان برد. (57)
بنابراین مجموع ویژگیهای فردی پیامبراكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز به عنوان طریقی غیرمستقیم بر جامعه آن روز تأثیر فراوانی گذاشت. به طوری كه قرآن كریم همین ویژگی فردی را عامل مؤثری در جمع كردن مردم بیان میدارد. میفرماید: «به (بركت) رحمت الهی، در برابر آنان [مردم] نرم (و مهربان) شدی! و اگر خشن و سنگدل بودی، از اطراف تو، پراكنده میشدند. پس آنها را ببخش و برای آنها آمرزش بطلب! و در كارها، با آنان مشورت كن! اما هنگامی كه تصمیم گرفتی، (قاطع باش! و) بر خدا توكل كن! زیرا خداوند متوكلان را دوست دارد.» (58)
لذا این ویژگیهای فردی در كنار اقداماتی كه ایشان در آن جامعه انجام دادند، منجر به تغییراتی در افكار و رفتار اعراب جاهلی شد و آنها را از پرتگاه نابودی نجات داد. «و شما بر لبِ حفرهای از آتش بودید، خدا شما را از آن نجات داد.» (59)
پینوشتها:
1. (إِنَّمَا النَّسِیءُ زِیَادَةٌ فِی الْکُفْرِ یُضَلُّ بِهِ الَّذِینَ کَفَرُوا یُحِلُّونَهُ عَاماً وَ یُحَرِّمُونَهُ عَاماً لِیُوَاطِئُوا عِدَّةَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ فَیُحِلُّوا مَا حَرَّمَ اللَّهُ زُیِّنَ لَهُمْ سُوءُ أَعْمَالِهِمْ وَ اللَّهُ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ) التوبه، 37/9. نسیء [جابه جا كردن و تأخیر ماههای حرام]، افزایشی در كفر (مشركان) است كه با آن، كافران گمراه میشوند یك سال، آن را حلال، و سال دیگر آن را حرام میكنند، تا به مقدار ماههایی كه خداوند تحریم كرده بشود (و عدد چهار ماه، به پندارشان تكمیل گردد) و به این ترتیب، آنچه را خدا حرام كرده، حلال بشمرند. اعمال زشتشان در نظرشان زیبا جلوه داده شده و خداوند جمعیت كافران را هدایت نمیكند!
2. البقره، 189/2.
3. الانعام، 151/6؛ الاسراء، 31/17.
4. الروم، 39/30، این سوره چون از سورههای مكی است بنابراین در ابتدا نازل شده است. (وَ مَا آتَیْتُمْ مِنْ رِبًا لِیَرْبُوَ فِی أَمْوَالِ النَّاسِ فَلاَ یَرْبُو عِنْدَ اللَّهِ وَ مَا آتَیْتُمْ مِنْ زَکَاةٍ تُرِیدُونَ وَجْهَ اللَّهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُضْعِفُونَ).
5. النساء، 161/4. (وَ أَخْذِهِمُ الرِّبَا وَ قَدْ نُهُوا عَنْهُ)
6. آل عمران، 130/3. (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تَأْکُلُوا الرِّبَا أَضْعَافاً مُضَاعَفَةً وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ)
7. البقره، 278/2. (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ذَرُوا مَا بَقِیَ مِنَ الرِّبَا إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ)
8. البقره، 278/2 و 279. (فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ إِنْ تُبْتُمْ فَلَکُمْ رُءُوسُ أَمْوَالِکُمْ لاَ تَظْلِمُونَ وَ لاَ تُظْلَمُونَ)
9. آیات النحل، 67/16؛ النساء، 43/4؛ البقره، 219/2؛ المائده، 9/5.
10. الاحزاب، 59/33؛ النور، 31/24.
11. توشیهیكو ایزوتسو، پیشین (مفاهیم اخلاقی- دینی)، صص 149-214.
12. ابن هشام، پیشین، ج1، ص 344.
13. همان، ج2، ص 57 و 58.
14. همان، ص68 و 69.
15. همان، ص 61 و 62.
16. ابن سعد، پیشین، ج1، ص 212. «لم یستجب له رجل واحد و لا امرأه واحده».
17. ابن هشام، پیشین، ص 72 و 73.
18. ابوالفضل احمد بن محمد النیسابوری (المیدانی)، مجمع الامثال، ج1، دار المكتبة الحیاة، بیروت، بیتا، ص66.
19. عبدالعلی بن جمعه حویزی، نورالثقلین، ج3، (قم، مؤسسه اسماعیلیان، 1415ه. ق)، ص 198.
20. همان، ج4، ص147.
21. الاعراف، 171/7. (وَ إِذْ نَتَقْنَا الْجَبَلَ فَوْقَهُمْ کَأَنَّهُ ظُلَّةٌ وَ ظَنُّوا أَنَّهُ وَاقِعٌ بِهِمْ خُذُوا مَا آتَیْنَاکُمْ بِقُوَّةٍ وَ اذْکُرُوا مَا فِیهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ)
22. هود، 89/11. (وَ یَا قَوْمِ لاَ یَجْرِمَنَّکُمْ شِقَاقِی أَنْ یُصِیبَکُمْ مِثْلُ مَا أَصَابَ قَوْمَ نُوحٍ أَوْ قَوْمَ هُودٍ أَوْ قَوْمَ صَالِحٍ وَ مَا قَوْمُ لُوطٍ مِنْکُمْ بِبَعِیدٍ)
23. نقی پورفر، ص31.
24. هود، 120/11. (وَ کُلاًّ نَقُصُّ عَلَیْکَ مِنْ أَنْبَاءِ الرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِ فُؤَادَکَ وَ جَاءَکَ فِی هذِهِ الْحَقُّ وَ مَوْعِظَةٌ وَ ذِکْرَى لِلْمُؤْمِنِینَ)
25. الفاطر، 4/35. (وَ إِنْ یُکَذِّبُوکَ فَقَدْ کُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِکَ وَ إِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ)
26. الحج، 42/22؛ الفاطر، 25/35.
27. الاعراف، 103/7 -101 و...
28. آل عمران، 162/3. (أَ فَمَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَ اللَّهِ کَمَنْ بَاءَ بِسَخَطٍ مِنَ اللَّهِ وَ مَأْوَاهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ)
29. التوبه، 109/9. (أَ فَمَنْ أَسَّسَ بُنْیَانَهُ عَلَى تَقْوَى مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوَانٍ خَیْرٌ أَمْ مَنْ أَسَّسَ بُنْیَانَهُ عَلَى شَفَا جُرُفٍ هَارٍ فَانْهَارَ بِهِ فِی نَارِ جَهَنَّمَ وَ اللَّهُ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ)
30. یونس، 35/10. (قُلْ هَلْ مِنْ شُرَکَائِکُمْ مَنْ یَهْدِی إِلَى الْحَقِّ قُلِ اللَّهُ یَهْدِی لِلْحَقِّ أَ فَمَنْ یَهْدِی إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لاَ یَهِدِّی إِلاَّ أَنْ یُهْدَى فَمَا لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ)
31. محمد، 14/47. (أَ فَمَنْ کَانَ عَلَى بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ کَمَنْ زُیِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ وَ اتَّبَعُوا أَهْوَاءَهُمْ)
32. الملك، 22/67. (أَ فَمَنْ یَمْشِی مُکِبّاً عَلَى وَجْهِهِ أَهْدَى أَمَّنْ یَمْشِی سَوِیّاً عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ)
33. السجده، 19/32 و 20. (أَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَلَهُمْ جَنَّاتُ الْمَأْوَى نُزُلاً بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ وَ أَمَّا الَّذِینَ فَسَقُوا فَمَأْوَاهُمُ النَّارُ کُلَّمَا أَرَادُوا أَنْ یَخْرُجُوا مِنْهَا أُعِیدُوا فِیهَا وَ قِیلَ لَهُمْ ذُوقُوا عَذَابَ النَّارِ الَّذِی کُنْتُمْ بِهِ تُکَذِّبُونَ)
34. الاسراء، 18/17 و 19. (مَنْ کَانَ یُرِیدُ الْعَاجِلَةَ عَجَّلْنَا لَهُ فِیهَا مَا نَشَاءُ لِمَنْ نُرِیدُ ثُمَّ جَعَلْنَا لَهُ جَهَنَّمَ یَصْلاَهَا مَذْمُوماً مَدْحُوراً وَ مَنْ أَرَادَ الْآخِرَةَ وَ سَعَى لَهَا سَعْیَهَا وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ کَانَ سَعْیُهُمْ مَشْکُوراً)
35. البقره، 171/2. (وَ مَثَلُ الَّذِینَ کَفَرُوا کَمَثَلِ الَّذِی یَنْعِقُ بِمَا لاَ یَسْمَعُ إِلاَّ دُعَاءً وَ نِدَاءً صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لاَ یَعْقِلُونَ)
36. همان/ 261. (مَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ کَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِی کُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَ اللَّهُ یُضَاعِفُ لِمَنْ یَشَاءُ وَ اللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ)
37. ابراهیم، 18/14. (مَثَلُ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ أَعْمَالُهُمْ کَرَمَادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّیحُ فِی یَوْمٍ عَاصِفٍ لاَ یَقْدِرُونَ مِمَّا کَسَبُوا عَلَى شَیْءٍ ذلِکَ هُوَ الضَّلاَلُ الْبَعِیدُ)
38. العنكبوت، 41/29. (مَثَلُ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِیَاءَ کَمَثَلِ الْعَنْکَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَیْتاً وَ إِنَّ أَوْهَنَ الْبُیُوتِ لَبَیْتُ الْعَنْکَبُوتِ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ)
39. الاحزاب، 68/33- 64. (إِنَّ اللَّهَ لَعَنَ الْکَافِرِینَ وَ أَعَدَّ لَهُمْ سَعِیراً خَالِدِینَ فِیهَا أَبَداً لاَ یَجِدُونَ وَلِیّاً وَ لاَ نَصِیراً یَوْمَ تُقَلَّبُ وُجُوهُهُمْ فِی النَّارِ یَقُولُونَ یَا لَیْتَنَا أَطَعْنَا اللَّهَ وَ أَطَعْنَا الرَّسُولاَ وَ قَالُوا رَبَّنَا إِنَّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَ کُبَرَاءَنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِیلاَ رَبَّنَا آتِهِمْ ضِعْفَیْنِ مِنَ الْعَذَابِ وَ الْعَنْهُمْ لَعْناً کَبِیراً)
40. هود، 60/11. (وَ أُتْبِعُوا فِی هذِهِ الدُّنْیَا لَعْنَةً وَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَلاَ إِنَّ عَاداً کَفَرُوا رَبَّهُمْ أَلاَ بُعْداً لِعَادٍ قَوْمِ هُودٍ)
41. النحل، 30/16. (وَ قِیلَ لِلَّذِینَ اتَّقَوْا مَا ذَا أَنْزَلَ رَبُّکُمْ قَالُوا خَیْراً لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا فِی هذِهِ الدُّنْیَا حَسَنَةٌ وَ لَدَارُ الْآخِرَةِ خَیْرٌ وَ لَنِعْمَ دَارُ الْمُتَّقِینَ)
42. القصص، 42/28. (وَ أَتْبَعْنَاهُمْ فِی هذِهِ الدُّنْیَا لَعْنَةً وَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ هُمْ مِنَ الْمَقْبُوحِینَ)
43. الزمر، 10/39. (قُلْ یَا عِبَادِ الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّکُمْ لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا فِی هذِهِ الدُّنْیَا حَسَنَةٌ وَ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةٌ إِنَّمَا یُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَیْرِ حِسَابٍ)
44. مروج الذهب، ج2، ص 315.
45. سید محمد حسین حسینی همدانی، انوار درخشان، ج3 (تهران، كتاب فروشی لطفی، 1404ه. ق)، ص 336.
46. النساء، 3/4 و 4. كه میفرماید و ان خفتم ان لا تقسطوا فی الیتامی فانكحوا.
47. سید محمد تقی مدرسی، من هدی القرآن، ج2 (تهران، دار محبی الحسین، 1419ق)، ص20.
48. محمد ثقفی تهرانی، روان جاوید، ج2، (تهران، برهان، 1398ق)، ص 10 و 11.
49. جلال الدین فارسی، پیشین، ص 82 و 83.
50. سید محمود طالقانی، پیشین، ج3، 134. بخدا سوگند اگر آفتاب را بدست راستم و ماه را در دست چپم گذارند برای انكه این فرمان را واگذارم، وا نمیگذارم تا آنكه خدا آن را آشكارا گرداند یا در این راه هلاك شوم.
51. آیه 5 سوره مباركه قصص وآیات نظیر آن.
52. الكافرون، 1/109-6.
53. به خدا سوگند اگر آفتاب را بدست راستم و ماه را در دست چپم گذارند برای آنكه این فرمان را واگذارم، وا نمیگذارم تا آنكه خدا آن را آشكارا گرداند یا در این راه هلاك شوم.
54. سبأ، 46/34.
55. آل عمران، 159/3. اذهبوا و انتم الطلقاء.
56. طه، 2/20؛ الكهف، 6/18؛ الشعراء، 3/26.
57. آ. ج. آربری و دیگران، تاریخ اسلام، ترجمه احمد آرام، (تهران، انتشارات امیركبیر، چاپ سوم، 1380ش)، ص99.
58. آل عمران، 159/3. (فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظّاً غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ)
59. آل عمران، 103/3. (... وَ کُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَکُمْ مِنْهَا... ).
منبع مقاله :
امانی، محمدعلی، (1392)، سنن جاهلی عرب و روش برخورد قرآن كریم، تهران: دانشگاه امام صادق (ع)، چاپ دوم
نویسنده: محمدعلی امانی
منبع : راسخون