فارسی
دوشنبه 05 آذر 1403 - الاثنين 22 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

ذكر، برترين عبادت‏


منابع مقاله
:

کتاب : عرفان اسلامى جلد سه        

نوشته: حضرت آیت الله حسین انصاریان

 

 

از آيات كتاب حق و گفتار روح بخش انبيا و امامان عليهم السلام و سخنان اوليا و عاشقان و كلمات عارفان و بيداران چنين استفاده مى شود كه افضل عبادات و اشرف معاملات و پرارزش ترين اعمال ذكر است.

ذكر عبارت است از: به زبان آوردن اسماى حق و تفكر و انديشه در مفهوم آن و آراستن حقيقت خويش به نور آن ذكر و به عبارت ديگر، ذكر عبارت است از جبران كردن فقر و خلأ جان و عقل و نفس و قلب با ياد خدا و آن سير و سفرى است الهى كه از حركت زبان شروع شده به منوّر شدن همه موجوديت انسان ختم مى شود.

غزالى بر اساس آيات قرآن مى گويد:

همه عبادات براى حصول همين نتيجه است كه ذكر خداوند باشد.

و در كتاب «كيمياى سعادت» «1»، مى گويد:

بدان كه لباب و مقصود همه عبادات ياد كردن حق تعالى است كه عماد مسلمانى نماز است و مقصود وى ذكر حق تعالى است، چنان كه گفت:

[إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ لَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ] «2».

يقيناً نماز از كارهاى زشت، و كارهاى ناپسند باز مى دارد و همانا ذكر خدا بزرگ تر است.

و خواندن قرآن فاضل ترين عبادات است به سبب آن كه سخن حق تعالى است كه مذكِّر است و هرچه در آن است همه سبب تازه گردانيدن ذكر حق تعالى است.

و مقصود از روزه كسر شهوات است، تا چون دل از زحمت شهوات خلاصى يابد، صاف گردد و قرارگاه ذكر شود كه چون دل به شهوات آكنده بود، ذكر از وى ممكن نشود و در وى اثر نكند.

و مقصود از حج كه زيارت خانه خداست، ذكر خداوند خانه است و تهييج شوق به لقاى وى.

ذكر، سرّ و لباب همه عبادات است، بلكه اصل مسلمانى كلمه «لا إله إلّا اللّه» است و اين عين ذكر است و همه عبادات ديگر تأكيد اين ذكر است و ياد كردن حق تعالى تو را، ثمره ذكر تواست و چه ثمره بود بزرگ تر از اين و براى اين گفت:

[فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ ] «3».

پس مرا ياد كنيد تا شما را ياد كنم.

و اين ياد بر دوام مى بايد، و اگر بر دوام نبود لااقل در بيش تر احوال بايد كه فلاح در اين است و براى اين فرمود:

[وَ اذْكُرُوا اللَّهَ كَثِيراً لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ ] «4».

و خدا را بسيار ياد كنيد تا رستگار شويد.

[الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِهِمْ ] «5».

آنان كه همواره خدا را ايستاده و نشسته و به پهلو آرميده ياد مى كنند.

[وَ اذْكُرْ رَبَّكَ فِي نَفْسِكَ تَضَرُّعاً وَ خِيفَةً وَ دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ وَ لا تَكُنْ مِنَ الْغافِلِينَ ] «6».

و پروردگارت را در دل خود بامدادان و شامگاهان از روى فروتنى و زارى و بيم و ترس به صدايى آرام وآهسته ياد كن و [نسبت به ذكر خدا] از بى خبران مباش.

آگاهان راه به مسئله ذكر اهميت بسيار داده اند و شروط بسيارى بر آن قايل شده اند و دليل اهميت دادن به اين موضوع آن است كه از بهترين راه هاى تأثير در قواى فكرى و عقلى و تلقين به نفس و ذهنى ساختن و ايجاد ملكه توجه كامل و جمع قواى نفسى در آن چه مقصود از سير مقامات و احوال است، ذكر است.

ذكر به سالك اطمينان مى دهد و يقين به وجود مى آورد و او را براى حال مشاهده كه نهايت احوال و مقصود و مطلوب نهايى سالك است، آماده و مستعد مى سازد.

 

مراتب ذكر

براى ذكر مراتب و مراحلى گفته اند و براى هر مرتبه از ذكر خصوصياتى وصف كرده اند.

مرتبه اوّل: ذكر عام است و آن ذكرى است كه فائده آن دور ساختن غفلت است و همين كه سالك غفلت را از خود دور سازد ولو به زبان ساكت باشد، ذاكر است.

مرتبه دوّم: ذكر خاص است كه ذاكر در اين مقام حجاب عقل و تميز را دريده و با تمام قلب متوجه خداست.

مرتبه سوّم: ذكر اخص است كه مرحله فناى ذاكر است كه ذاكر از خود فانى و به دوست باقى است.

البته يك دفعه نمى توان وارد ذكر اخص شد، بلكه بايد از ذكر عام شروع كرد تا به توفيق الهى به مرتبه ذكر اخص رسيد و بايد دانست كه ذكر گفتن ذاكر عين توفيق الهى و عين جواب حق به ذاكر است و در حقيقت هر بار اللّه گفتن ذاكر عين لبيك مذكور است.

مولوى در اين زمينه چه زيبا بيان مى كند:

آن يكى اللّه مى گفتى شبى

 

تا كه شيرين گردد از ذكرش لبى

گفت شيطانش خموش اى سخت رو

 

چند گويى آخر اى بسيار گو

اين همه اللّه گفتى از عتو

 

خود يكى اللّه را لبيك كو

مى نيايد يك جواب از پيش تخت

 

چند اللّه مى زنى با روى سخت

او شكسته دل شد و بنهاد سر

 

ديد در خواب او خضر را در حضر

     

گفت هين از ذكر چون وامانده اى

 

چون پشيمانى از آن كش خوانده اى

گفت لبيكم نمى آيد جواب

 

زان همى ترسم كه باشم رد باب

     

گفت خضرش كه خدا گفت اين به من

 

كه برو با او بگو اى ممتحن

نى كه آن اللّه تو لبيك ماست

 

آن نياز و سوز و دردت پيك ماست

نى تو را در كار من آورده ام

 

نه كه من مشغول ذكرت كرده ام

حيله ها و چاره جويى ها تو

 

جذب ما بود و گشاد آن پاى تو

ترس و عشق تو كمند لطف ماست

 

زير هر يا رب تو لبيك ماست

جان جاهل زين دعا جز دور نيست

 

زان كه يا رب گفتنش دستور نيست

بر دهان و بر دلش قفل است و بند

 

تا ننالد با خدا وقت گزند

     

ذكر در درجه اوّل براى اين است كه زبان را از هرچه غير ضرورى است حفظ نمايد و در درجه بعد براى اينست كه قلب به نور ذكر منور گشته و از تمام كدورت ها و تاريكى ها و آنچه به عنوان مرض قلب شناخته شده پاك گردد و در مرحله بعد براى اين است كه انسان با تمام هويت و هستى اش در دريايى از نور كه همان تجلى صفات بر صفحه وجود است، غرق گشته و در تمام مراحل و ابعاد حيات جز خدا نبيند و غير خدا نگويد و جز كلام خدا نشنود.

ذكر براى اين است كه انسان به مسمّاى ذكر كه حضرت حق تعالى است متوجه شود و به حقيقت خويش را در محضر قدس او ببيند، تا اين كه جز عبادت و اطاعت و خدمت به خلق از او صادر نشود!!

سالك وقتى از ذكر زبان به ذكر قلب و از ذكر قلب به ذكر عمق هستى رسيد، شيرينى عجيبى از حقيقت ذكر خواهد چشيد و در اين مرحله است كه وجود ذاكر منبعى از شرف و خير گشته و اگر همه عالم از خدا برگردند، توجه او به حضرت حق بيش تر شده و اگر او را قطعه قطعه كنند تا لحظه اى غافل گردد، قطعه قطعه مى شود، ولى محال است لحظه اى غفلت به او دست دهد.

جامى در اين زمينه در توجه حضرت مولى الموحدين به هنگام نماز به حضرت دوست چه نيكو سروده:

شير خدا شاه ولايت على

 

صيقلى شرك خفى و جلى

روز احد چون صف هيجا گرفت

 

تير مخالف به تنش جا گرفت

غنچه پيكان به گل او نهفت

 

صد گل راحت ز گل او شكفت

روى عبادت سوى محراب كرد

 

پشت به درد سر اصحاب كرد

خنجر الماس چو بفراختند

 

چاك بر آن چون گلش انداختند

غرقه به خون غنچه زنگارگون

 

آمد از آن گلبن احسان برون

گل گل خونش به مصلا چكيد

 

گفت چو فارغ زنماز آن بديد

اين همه گل چيست ته پاى من

 

ساخته گلزار مصلاى من

صورت حالش چو نمودند باز

 

گفت كه سوگند به داناى راز

كز الم تيغ ندارم خبر

 

گرچه زمن نيست خبردارتر

     

 

 

 

 

 

پی نوشت ها:

______________________________

(1)- كيمياى سعادت: 204، ركن اوّل، اصل نهم.

(2)- عنكبوت (29): 45.

(3)- بقره (2): 152.

(4)- جمعه (62): 10.

(5)- آل عمران (3): 191.

(6)- اعراف (7): 205.


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

رمضان، ماه آمرزش گناهان
رعایت عدالت در امور فردی و اجتماعی  
مناسبت‌های ماه رجب
علت عدم حضور سليمان بن صرد در کربلا
پاداشهای عظیم
مظاهر عرفان حقيقي در گفتار و كردار امام حسين(علیه ...
پشت سر مردگان غیبت نکنید!
روايت عطش از سودابه مهيجي
اشک گل کرد از علی انسانی
لوازم استجابت دعا

بیشترین بازدید این مجموعه

داستان ازدواج(به مناسبت ازدواج رسول اکرم(ص) و ...
هجرت رسول اکرم (ص) به منطقه «قبا » در مدینه
تعامل ایمان و رفتار، از نگاه قرآن و حدیث
عاشورا و انتظار در یک نگاه
درآمدی بر مبانی و منابع عاشورا پژوهی
صدقه و انفاق در آیات و روایات
گذری بر فضایل حضرت زهرا سلام الله علیها
عید فطر و اهمیت دعا برای امام عصر(عج)
سوره ای از قران جهت عشق و محبت
کرامات و معجزات حضرت فاطمه زهرا (س) (2)

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^