استاد انصاریان طی سخنانی در مسجد حجتالاسلام گلپایگان با اشاره به اینکه دنیا از دیدگاه امام حسن عسکری(ع) بازار است، اظهار کرد: بازار بودن دنیا را پروردگار مهربان عالم قرار داده است، اراده او تعلق گرفت که مشتی خاک را تبدیل به موجود زنده عاقل با اختیار قرار بدهد و یک ظرفیتی به او عنایت کند که این ظرفیت از خیر، خوبی و حسنات پر شود و سود این سرمایه پر را برای این بازار، ابدی قرار داد.
وی افزود: ما از زمانی که در رحم مادر بودیم تا الآن، تمام جریاناتی را که خداوند برای ما به جریان انداخته است، مثبت و خوب میبینیم، عاقلترین مردم، انبیاء خدا و ائمه طاهرین(ع) بودند. هیچکدامشان از خلقت خودشان و از مدت عمرشان، از شکل و قیافهشان، از اندام و جسمشان و از کیفیت و کمیت زندگیشان ناراضی نبودند، همه آنها در اوج رضایت و خوشحال بودند.
این مفسر برجسته قرآن کریم ادامه داد: اوج رضایت همه انبیا و ائمه طاهرین(ع) در گودال قتلگاه تجلی کرد، کسی که تشنه و گرسنه در حال نفس کشیدن است و از همه بدن، قطرات خون بیرون میزند، هفتاد و دو بدن قطعه قطعه جلوی چشمش است و صدای ناله زنان و دختران و کودکان به گوشش میآید، لحظات آخر، صورت خونآلود الهی را روی خاک گذاشت و با همه وجود عرضه داشت که «الهی رضاً بقضائک» این اوج رضایت انبیا و ائمه بود که در یک نفر تجلی کرد.
این استاد اخلاق حوزه علمیه قم یادآور شد: این لطف را پروردگار میکند که حالت رضایت از خودش را به ما مرحمت کند، یک وقتی سر کوچه ما در تهران یک مغازه بستهای مربوط به خانهای بود که هشتاد نود سال قدمت داشت، در این مغازه، دری شبیه درهای روزگار قاجاریه بود. یک روزی من آمدم وارد کوچه شدم که به خانه بروم، دیدم در مغازه باز است، پیرمردی هم درمغازه نشسته، اجناس کهنه، کفش، استکان، قوری، عصا، لیوان پارچ از همه نوع جنس در مغازه است ولی نو نیست، وارد مغازه شدم سلام کردم و نشستم، میدان را به او دادم که صحبت کند، دیدم دو تا امتیاز دارد، هم خوب میفهمد و نسبت به بعضی از معارف الهیه هم آگاهی دارد.
این استاد اخلاق حوزه علمیه قم اضافه کرد: اگر از این قماش افراد در این مملکت فراوان بود که ما گل سر سبد کل کره زمین بودیم. بابا طاهر میفرماید: یکی درد و یکی درمان پسندد، یکی وصل و یکی هجران پسندد، من از درمان و درد و وصل و هجران، پسندم آنچه را جانان پسندند. این حال اگر برای ما بیاید، ما تبدیل به «عبدالله» میشویم. اگر این حال برای ما نباشد، ما دو سه تا قبله پیدا میکنیم که شامل هوای نفس، اسکناس و لذتگرایی است و در این زمینهها هم کلاهبردار، مال مردمخور، متقلب، بیرحم و بیاخلاق میشویم.
استاد انصاریان ادامه داد: بعد به قول قرآن مجید «ثم رددناه اسفل سافلین»، یعنی به پستترین انسانها تبدیل و بینهایت کوچک میشویم. خداوند ما را خلق کرد یعنی این خاک را تبدیل به یک ظرف کرد که با توحید، با عبادت، با خدمت، با سلامت وجود، با اتصال به انبیا، ائمه و قرآن مجید حرکت کنیم و به بینهایت بزرگی برسیم.
وی با بیان اینکه عدهای بینهایت کوچک و عدهای بینهایت بزرگ هستند، عنوان کرد: در همه چهرهها هم چنین افرادی بودند و هستند، نه فقط در قیافه عالم ربانی، نه در قیافه حجتالاسلام گلپایگانی، نه در قیافه آقا سیدجمال الدین، نه در قیافه حاج میرزا حبیبالله گلپایگانی که این مرد با کرامت، کنار حرم حضرت امام رضا(ع) هر مریضی را پیشش میبردند مریض را نگاه نمیکرد، فقط میگفت دست من را بگذارید کنار بدن مریض، میگذاشتند، بلند میکرد میگفت مریضتان را ببرید مریض را سالم سالم میبردند. این بینهایت بزرگ شدن است.
این مفسر برجسته قرآن کریم ادامه داد: یک عدهای هم در این بازار، بینهایت کوچک میشوند. شما این روایت را خیلی شنیدید و همه بلد هستید که پیغمبر(ص) فرمود: «الکاسب حبیب الله»، حبیبالله لقب خود پیغمبر(ص) است. «الکاسب حبیبالله» یعنی در این بازار آدم «صفوة الله» کاسبی کرد و شد «صفوة الله» در این بازار، یک گلیمپوش چوپان، با یک چوبدست معمولی، «کلیمالله» شد، این الکاسب است، در این بازار افتادهای در چاهی، در محاق چاه، سر از عزیزی مصر وجود درآورد.
وی با اشاره به آیه «إِنَّهُ مَنْ يَتَّقِ وَ يَصْبِرْ فَإِنَّ اَللّٰهَ لاٰ يُضِيعُ أَجْرَ اَلْمُحْسِنِينَ» ﴿يوسف، 90﴾، اظهار کرد: یوسف گفت: من در تمام عمر از هر چه خدا حرام کرده بود اجتناب کردم، من چهارده سالم شده بود که مثل ماه میدرخشیدم، خدا قلم نقاشی را در قیافه من کامل کرد. سمبل زیبایی در عالم زن نیست، یک مرد است، ما در زنان جهان سمبل زیبایی نداریم، زیبایی یوسف در حدی بود که وقتی بانوی کاخ، زنان را دعوت کرد که چرا اینقدر من را سرزنش میکنید که دل به یک غلام بستم، خب یک بار بیایید و او را ببینید که فقط از در بالا بیاید و از در پایین هم بیرون برود، ببیند و اینقدر من را سرزنش نکنید.
این استاد اخلاق حوزه علمیه قم یادآور شد: پروردگار میفرماید: خانمهایی که میوه دستشان بود، به جای بریدن میوه، داشتند یوسف را میدیدند و دستشان را میبریدند و نمیفهمیدند، یعنی زیبایی اینقدر خیرهکننده بود، هفت سال این جوان کپسول شهوت، درگیر با زلیخا زن جوان مصری بود که شبانه روز، حضرت یوسف را دعوت به زنا میکرد و یوسف در جواب هفت ساله گفت: «معاذ الله» یعنی من در محضر خدا گناه نمیکنم. منظور از «الکاسب حبیبالله» این است.
وی تأکید کرد: الکاسب حبیبالله، سلمان، دهاتی ایرانی است که به پدرش میگوید آئین زرتشتی، من را قانع نمیکند، روانم را آرامش نمیدهد، حبسش میکند و کتکش میزند، بعد هم بیرونش میکند، میآید بصرای شام، به یک راهبی برمیخورد و مسیحی میشود، یک مقدار میماند، به راهب میگوید آئین نصرانیت من را قانع نکرد و آرامش به من نداد و درد من را دوا نکرد.
استاد انصاریان افزود: آن راهب مسیحی گفت، ما در کتابهای گذشتهمان یعنی در تورات و انجیل خواندیم که خداوند، پیغمبری را که آخرین انبیا است، در منطقه عربستان، مبعوث به رسالت میکند، من خبر ندارم به دنیا آمده یا نیامده است. آرامش میخواهی، بلند شو برو آنجا، از آنجا به مدینه میآید، یک سال بیشتر از اسلامش نگذشته بود که مهاجرین و انصار، سر سلمان فارسی دعوایشان شد، مکهایهای مهاجرین مدینه میگفتند سلمان از ماست، چون از ایران هجرت کرد و به مدینه آمد، انصار هم می گفتند سلمان از ماست، پیغمبر(ص) فرمود: منبر را بگذارید، رفت منبر و گفت: سر سلمان دعوا نکنید، نه سلمان از شماست، نه از مهاجرین مکه است بلکه سلمان از اهل بیت من است. این به معنای کاسبی است.
این مفسر برجسته قرآن کریم ادامه داد: امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: مردم دنیا در تمام رشتههای زندگی مادی خوابند و «اذا ماتوا ان تبعوا» یعنی وقتی میمیرند، تازه میفهمند که این هشتاد ساله، بالا و پایین رفتن و پول جمع کردن، خیال و خواب بوده و حقیقت نداشته است.
استاد انصاریان در پایان گفت: حالا یک آیه درباره تجارت در این بازار بخوانم و حرفم را تمام کنم. خداوند متعال در سوره فاطر میفرماید: «إِنَّ اَلَّذِينَ يَتْلُونَ كِتٰابَ اَللّٰهِ وَ أَقٰامُوا اَلصَّلاٰةَ وَ أَنْفَقُوا مِمّٰا رَزَقْنٰاهُمْ سِرًّا وَ عَلاٰنِيَةً يَرْجُونَ تِجٰارَةً لَنْ تَبُورَ» ﴿فاطر، 29﴾. یعنی این تجارت خسارت ندارد و من سود این تجارت را در قیامت، پر و کامل میدهم. خداوند متعال میفرماید: «إِنَّهُ غَفُورٌ شَكُورٌ» ﴿فاطر، 30﴾، یعنی من این گونه تاجران را هم میآمرزم و هم در برابر اینها شکور هستم، شکور از جانب خدا معنیش این نیست که به بندهام میگویم سپاسگزارت هستم بلکه معنایش این است که به عمل کم چهل پنجاه سالهشان، بهشت ابدی میدهم، آنها چهل و پنجاه سال تاجر بودند ولی من سود این تجارت را به صورت هشت بهشت ابدی به آنها میدهم.
منبع : پایگاه عرفان