استاد انصاریان در جمعی از عزاداران صدیقه کبری(س) مصلای ساری به بحث درباره معارف اسلامی در زندگی حضرت فاطمه زهرا(س) پرداخت و گفت: یکی از بزرگترین عالمان مکتب اهل بیت(ع) که علاوه بر علم و عبادت و تقوا، صاحب نَفس بود، وجود مبارک سید ابن طاووس است که در قرن هفتم در شهر حله عراق زندگی میکرد. این مرد الهی، مطالب فوقالعاده مهمی را از وجود مقدس حضرت صدیقه کبری فاطمه زهرا(س) نقل کرده که کلمه به کلمه، مطالب این دریای بینش و دریای بصیرت برای همه مردان و زنان، بهترین درس و راهنمایی است.
وی ادامه داد: بخشی از آنچه که ایشان از حضرت فاطمه زهرا(س) نقل میکند را در سه جمله برایتان عرض میکنم. این فرازهایی را که سید ابن طاووس نقل کرده، خواستههای صدیقهٔ کبری(س) از پروردگار متعال است که تا امروز که روز شهادتشان است هر روز تکرار میکردند.
این استاد اخلاق حوزه علمیه قم یادآور شد: حتی بعد از اینکه حضرت فاطمه(س) در بستر بیماری افتادند، این درخواستها را ترک نکردند و معنی این کار، با این کیفیت این است که هر روز خودتان را فقیه خدا و گدای خدا بدانید و بدانید که ثروت مقام و سلامت جسم، تکیهگاه شما نیست و اشتباه نکنید که به خودتان بگویید، نیازی به خدا ندارم، ثروت هنگفت قارون برای قارون نماند، سلطنت فرعونها برای آنها نماند، سلامت بدن و صندلی و مقام ماندگار نیست.
وی ادامه داد: دختر پیغمبر اسلام(ص) میخواهد به ما تعلیم بدهد که ما در هر موقعیتی که هستیم، تهیدست، گدا و نیازمندیم و محتاج به یک منبعی هستیم که اولاً خزانهاش، نه پایان دارد و نه کم میشود و ثانیاً کلیددار همه هستی، همان یک نفر است، هر چرخی که در عالم میچرخد، به اراده او میچرخد و اگر نخواهد چیزی پیش ما بماند، در یک لحظه از دست میرود و اگر نخواهد چیزی در زندگی ما اثر مثبت برای ما داشته باشد، اثر نخواهد داشت اگر بخواهد امید ما را به هر که امید ببندیم، در جا قطع کند، قطع میکند. فقط خزانه اوست که تمامشدنی نیست، فقط خیر اوست که دائم و همیشگی است و فقط قدرت اوست که همواره به ما کمک میدهد.
این مفسر برجسته قرآن کریم یادآور شد: حضرت زهرای مرضیه(س) هر روز تا روز آخر عمر، دست گداییش به طرف پروردگار عالَم بلند بود. پدر بزرگوارشان رسول خدا، به این نیاز ذاتی خودش به پروردگار فخر میکرد. پیغمبر اکرم(ص) میفرمود: «الفقر فخری» یعنی اینکه من گدای او باشم و دائم دستم به طرف او دراز باشد و دائم از او بخواهم و عرض نیاز، افتخار من است. اما کسی که بنشیند و بگوید پول و پارتی و مقام دارم و نیازمند خداوند نیستم که دستم را پیش او دراز کنم، اسم این حالت در قرآن مجید، «استغناء» است.
استاد انصاریان در ادامه در تفسیر مفهوم «استغنا» اظهار کرد: استغنا به این معنی است که من دستم پر است و نیازی هم به خداوند ندارم؛ چون این فکر آدم را از خدا میبُرّد و این حالت ابلیسی «استغناء» یعنی احساس بینیازی به خدا را در آدم ایجاد میکند. پشت این استغناء، طغیان قرار دارد؛ یعنی وقتی حالت استغناء به من دست بدهد، کاری به کار خدا نداشته باشم و خدا هم من را رها کند، آن وقت با پولم، با قیافهام، با چهرهام، با سلامت بدنم، با صندلی و با مقامم، ضرورتاً به هر گناهی آلوده میشوم؛ چون یاری ندارم که من را نگه دارد و حافظی ندارم که من را حفظ کند.
استاد انصاریان ادامه داد: من در حالت «استغناء» گفتم که به خدا نیازی ندارم و خدا هم آدم را به خودش واگذار میکند. وقتی انسان از دامن رحمت پروردگار جدا میشود، ده جور شیطان، شیطانپرست، طاغوت ریز و درشت در کمیناند که بعد از جدا شدن عبد از مولای واقعیش، او را بدزدند و بعد هم شروع کنند که فکرش، اخلاقش، انسانیتش، کرامتش و شخصیتش را غارت کنند و خود آدم هم نفهمد. وقتی غارتگری تمام میشود، دیگر آدم چیزی ندارد که از او ببرند.
این مفسر برجسته قرآن کریم خاطرنشان کرد: پروردگار عالَم در قرآن کریم میفرماید: آنچه که برای این انسان میماند یک اسکلت است که در قیامت، هیزم دوزخ است. خداوند متعال در قرآن کریم فرموده است: «فَکٰانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً» ﴿الجن ، 155﴾ چون همه غارت میشود. غیر خدا، از آدم کم میکند و خدا به آدم میافزاید، غیر خدا، آدم را غارت میکند و خدا فضل و احسان به جانب انسان سرازیر میکند. چقدر زیباست که همه ما از بزرگ و کوچک، مرد و زن، عالم و عامی، وزیر و وکیل، اداری و صاحب منصب و صندلیدار و بیصندلی، این موضوع را به خودمان بقبولانیم که حقیقت وجود ما این چیزی است که امیرالمؤمنین(ع) شب جمعه در دعای کمیل بیان کرده است و ما غیر این نیستیم و هر کس خودش را غیر این نشان دهد، دروغ نشان میدهد و پروردگار عالم هم نظر لطفش را از او برمیدارد.
استاد انصاریان یادآور شد: این کلام امیرالمؤمنین(ع) در کمیل است که شب جمعه در حالیکه در تاریکی، صورتش روی خاک بود، تمام کمیل را در آن حال خواند و وقتیکه تمام شد، خاک زیر صورتش از گریه گِل شده بود. انسان این است و غیر از این نیست و اینکه من قدرت دارم و من ثروتمندم، دروغ است، چون ما مالک ذاتی نسبت به ثروت و قدرت نیستیم.
این استاد اخلاق حوزه علمیه قم ادامه داد: ما اینی هستیم که امیرالمؤمنین(ع) معرفی کرده است که من استقلالی ندارم. حضرت علی(ع) در دعای کمیل میفرماید: بنده مخلوق ضعیف هستم و هیچ توانی ندارم. یک ذره توانی هم که دارم برای توست که اگر بخواهی بگیری، آن را میگیری. من هیچ قدرتی ندارم و من ذلیل هستم. من یک تکه گوشت، پوست و استخوانم که اگر عنایت تو نباشد، هیچ و پوچ هستم. من یک آدم تهیدستی هستم و این را حضرت زهرا(س) در این دعایش تعلیم داده است.
وی افزود: نه اینکه ما بگوییم حضرت فاطمه زهرای مرضیه(س) دارای مقام عصمت بود. این را ما نمیگوییم بلکه پروردگار در سوره احزاب میفرماید. نه ما شیعه این آیه را درباره اهل بیت(ع) معنا کنیم و بگوییم مصداقش اهل بیت(ع) هستند بلکه بزرگترین علمای اهل سنت، این آیه را درباره پیغمبر(ص)، امیرالمؤمنین(ع)، صدیقه کبری(س) و حضرت مجتبی و ابیعبدالله(ع) میدانند که میفرماید: «إِنَّمٰا یرِیدُ اَللّٰهُ لِیذْهِبَ» ﴿الأحزاب ، 33﴾ اگر میگفت «لیذیل» یعنی در پیغمبر(ص) و این چهار نفر، آلودگی بود و من به میدان آمدم و آلودگی را پاک کردم.
این مفسر برجسته قرآن کریم تأکید کرد: وقتی خداوند متعال میفرماید: «انما یرید الله لیذهب» یعنی من از اول، پلیدی، شرک، بد فکری، بد دلی، سوء اخلاق و سوء عمل را از این پنج نفر فراری دادم و اصلاً نگذاشتم که آلودگی بر دامن آنها بنشیند و آنها را پاکیزه نگاه داشتم.
این استاد اخلاق حوزه علمیه قم با بیان اینکه هیچ وقت برای توبه کردن دیر نیست، عنوان کرد: اگر دیر بود، حُرّ نمیتوانست توبه کند. حُرّ حدود پنجاه تا شصت سالش بود و دائم در ادارات بنیامیه بود، بعد هم سرلشگر شد و هزار سوار زیر دستش بود اما در روز عاشورا توبه کرد یعنی پشت به مال حرام و پشت به حکومت حرام و مقام حرام کرد و اباعبدالله الحسین(ع) هم او را پذیرفت.
منبع : پایگاه عرفان