قم - دارالعرفان/ محقق، مفسر و پژوهشگر قرآنی با هشدار نسبت به تضعیف ایمان جوانان گفت: بر همهٔ عالمان مساجد و منبر واجب است که اعتقاد مردم را به خدا، انبیاء و قرآن تقویت کنند و اجازه ندهند، استفراغ نجس غربیها در قلبشان بریزد و کافرشان کند.
به گزارش روابط عمومی و امور بین الملل مؤسسه علمی فرهنگی دارالعرفان استاد حسین انصاریان در سخنرانی خود در بیت الاحزان اصفهان، با بیان اینکه در صورت حذف کردن خدا، انبیاء و ائمه طاهرین(ع) از زندگی، جایگزینی برای آنها وجود ندارد، گفت: لازم است تعریف وجود مقدس حضرت حق و از نظر شخصیتی انبیای الهی و ائمه طاهرین(ع) را بشناسیم تا به کل دانشمندان و مردمی که از اوایل قرن نوزدهم آمدند و گفتند ما به خداوند و شئون او که یک شأن آن انبیاء و وحی اوست، هیچ نیازی نداریم و به جای آنها دو قدرت بزرگ، یکی علم و دیگری عقل را دارا هستیم؛ پاسخ دهیم، شما دو قرن است علم و عقل را در کرهٔ زمین جایگزین پروردگار، انبیاء و اولیاء آن کردهاید، چه زندگی صد درصد سالمی را علم و عقلتان به شما عطا کرده است؟ چیزی را که علم شما به شما عطا کرده، فقط در رابطهٔ با بدن است و اگر کار دیگری کرده، بگویید!
آنچه عقل شما به شما بخشیده، درک بخشی از جزئیات و کلیات است، اگر کار دیگری هم کرده، نشان دهید و ارائه کنید.
وی ادامه داد: اگر عقل و علم شما تاکنون یک انسانِ جامعِ مفیدِ بیضررِ بیزیان و غیر ظالم ارائه داده، بگویید کیست و مطلبتان را رو کنید. دویستسال است که اروپا، آمریکا، بخشی از آسیا، بخشی از آفریقا و بخشی از اقیانوسیه به دنبال شما، دانشمندان هستند. این بدنهٔ عظیم مردم اروپا، آمریکا، آفریقا، آسیا و اقیانوسیه، کدام مرد و زنی را به مانند مرد و زنی تربیت کردهاند که خدا و پیغمبران و ائمه(ع) تربیت کردهاند؟ ما که پنهانکاری نداریم! ما حتی حاضر هم نشدیم که دشمن، عقایدش، افکارش، آرائش و نظریاتش را پیش ما پنهان کند.
استاد انصاریان اظهار کرد: از همان زمانی که قرآن نازل شده، پروردگار عالم به پیغمبر(ص) دستور داده که درِ مسجدالحرام، درِ مسجدالنبی، هر 23 سال به روی هر نوع دینی، مخالفی، معاندی و ضدی باز باشد. مسجدالحرام برای من است و هرکسی میخواهد بیاید که با تو بحث کند، او را راه بدهید! اصلاً دین او را لحاظ نکن که این کافر، مشرک و منافق است، این بی دین و مخالف است، مسجد برای من است، بیایند و در دل مسجد با تو حرف بزنند.
او به بخشی از مباحثات پیغمبر(ص) در مکه یا مدینه اشاره و اظهار کرد: بخش عمدهای از مباحثات پیامبر(ص) را مرحوم مجلسی(ره) در باب احتجاج بحارالأنوار نقل کرده است؛ جداگانه هم مرحوم طبرسی(ره)، غیر از صاحب مجمعالبیان، تمام مباحثات پیغمبر اکرم و ائمهٔ طاهرین(ع) را در مسجدالحرام، مسجدالنبی، کوچه و بازار و در سفرها نقل کردهاند. اولاً گفته اند همه را راه بدهید – این خلاف قرآن است که درِ مسجدهایمان و حسینیههایمان را به روی غیرشیعه و چهار مسلمانی که شیعه نیستند، ببندیم -. سپس به پیغمبر(ص) گفت، اصلاً در دهان آنها نزن! آزاد بگذار تا با خیال راحت و با خاطری آسوده، حرفهایشان را علیه من، علیه قیامت، علیه نبوت، علیه حقایق بزنند؛ حرفهایشان که تمام شد، یک کلمه به آنها بگو: من نمیتوانم ادعای بدون دلیل، بدون برهان و بدون استدلال را قبول کنم؛ علمی با من حرف بزنید، نه چوبانداز.
استاد انصاریان با بیان اینکه هیچ کسی تا به امروز دلیل نیاورده بر اینکه عالَم، خدا ندارد، اظهار کرد: هرچه کتاب علیه خدا در شوروی سابق، آمریکا و اروپا نوشتهاند فقط ادعاست و اصلاً دلیل و برهان در آنها نیست، فقط میگویند، عالَم خدا ندارد! ولی ما میتوانیم به اندازهٔ تعداد موجودات عالم به مخالف دلیل ارایه کنیم که یکی از آنها این است: عالم خدا ندارد؟ مخالف میگوید: خیر! میگوییم پس تو چطور آفریده شدهای؟ تو که شصتسال پیش نبودی! تو را چطوری آفریده است؟ اگر بخواهد بگوید خودبهخود بهوجود آمدم، به او باید بگوییم که پس به پدر و مادر چه نیازی داشتی؟ آن موجودی که خودبهخود بهوجود میآید، تکیهگاه بهوجود آمدنش خودش است؛ به همین صورت جلو بروید تا به پدر و مادر اول، یعنی آدم و حوا برسید، به او باید بگوییم آنها چطور به وجود آمدهاند؟ اگر بگوید خودبهخود، میگوییم خودبهخود را که تو گفتی و ما هم گفتیم دروغ است؛ چون نمیشود آدم و حوا نبودند و بعد خودشان خودشان را ساخته اند؛ به هر حال یک کسی این زن و مرد اولیه را ساخته است.
استاد انصاریان گفت: پروردگار، انبیاء را فرستاد که نامش را به مردمی که به این نتیجه میرسند که عالَم را یکی ساخته، بگویند: اسم من الله، رحیم، کریم، رحمان، رب، بصیر، خبیر، عَفُو، قدیر، محیط، سمیع و علیم است؛ در حقیقت خداوند وجودی است مستجمع جمیع صفات کمال که در وجودش، نه عیبی هست و نه ارزشی را کم دارد.
وی با اشاره به اینکه عالَم خدا ندارد، دروغ و باطل است، تصریح کرد: به کتابهای احتجاج مراجعه کنید، چهار تودهای که امروز به آنها ماتریالیسم میگوییم، قرآن مجید در آن روزگار اسمشان را دهری، یعنی مادّیگر گذاشته است؛ یعنی کسانی که میگفتند بنای عالمْ کار مادّه است و هفتادسال در شوروی این را حاکم کرده بودند که بنای عالمْ مادّه است.
وی گفت: من با قویترین عالمان کمونیست صحبت کردهام، به او میگویم: مادّه چه شکلی است که زیربنای کل عالم است؟ این مادّه که هفت آسمان را خلق کرده، در آسمانِ نزدیک ما سیصدمیلیون کهکشان وجود دارد و در هر کهکشانی هم چند صدمیلیارد ستاره شناور است، آن مادهای که این بنای عظیم را ساخته، چه شکلی است؟ میگوید: شکل ندارد! چه رنگی است؟ میگوید: رنگ هم ندارد! چه بویی دارد؟ میگوید: بو هم ندارد! خود آن مادّه کِی بهوجود آمده است؟ میگوید: ازلی بوده و بهوجود نیامده بوده است. این مادّه تا کِی هست؟ میگوید: تا ابد! همین حرفها را هم که خود ما داریم دربارهٔ خدا میزنیم، فرق ما با شما چیست؟! فقط دعوای لفظی است و ما بنا به نامگذاری خودش میگوییم الله، شما میگویید مادّه! ما هر حرفی دربارهٔ خدا میزنیم، شما هم همان را دربارهٔ ماده میزنید! اصلاً ما با شما حرفمان کم و زیاد نیست؛ خدا شکل ندارد، شما هم میگویید مادّه شکل ندارد؛ ماده ازلی است، ما هم میگوییم خدا ازلی است؛ مادّه ابدی است، ما هم میگوییم خدا ابدی است؛ مادّه رنگ ندارد، ما هم میگوییم رنگ ندارد؛ بو ندارد، ما هم میگوییم خدا بو ندارد؛ ما میگوییم مادّهٔ اولیه را به ما نشان بده که زیربنای هستی است، میگوید قابل دیدن نیست، ما هم میگوییم پروردگار قابل دیدن نیست؛ اصلاً بین ما و شما چه فرقی است؟ فقط یک دعوای لفظی است. شما آمدهاید تغییر اسم دادهاید و میگویید مادّه، اما ما اسم را تغییر ندادیم، بسیار به او اعتماد داریم و تکیه گاه ماست؛ شما در مشکلات به مادّه متوسل میشوید که یکبار هم در این عالم جوابتان را نداده، ولی ما به وجود مقدس او متوسل میشویم که صدبار تاکنون جوابمان را داده است.
وی ادامه داد: شما دو قرن است علم را که اندک و فقط علم مادّی است، به جای خدا گذاشتهاید؛ عقل را هم به جای خدا و انبیاء و اولیائش گذاشتهاید، در میان تمام زنانی که در این دو قرنِ عقل و علم تربیت کردهاید، برای نمونه یک زینب کبری(س) به ما نشان دهید! در این دویست سال چند میلیارد زن در سایهٔ علم و عقل بار آمدهاند؟ هیچ زنی را نمی توانید نام ببرید. بنابراین اگر زنی همچون زینب کبری(س) ندارید، چرا خدا را حذف کردهاید؟ شما یک علیاکبر(ع) در جوانان اروپا، آمریکا، آسیا، آفریقا و اقیانوسیه ندارید، جوان دارید میلیاردی، هروئینی، شیشهای، تریاکی، دخترباز، پسرباز، دزد، قاتل، متقلب، این علم و عقلی است که به جای خدا نشاندهاید!
استاد انصاریان در پاسخ به اینکه علم و عقل چه قدرت و نقش و میدانی دارد؟ گفت: امیرالمؤمنین علی(ع) می فرمایند: «والله لان ابیت علی حسک السعدان مسهدا»، به والله قسم! اگر بدن عریان من را روی تیغ تیزِ نشکن، از سرِ شب تا صبح بیندازند، «او اجرّ فی الاغلال مصفدا»، صبح هم بیایند و دست و پای علی را زنجیر و قفل کنند و تا غروب روی این تیغها بکشند که غروب دیگر از علی دو سه تکه استخوان بماند، «والله احب الیّ»، این شکنجه پیش من محبوبتر است، «ان القی الله و رسوله» که خدا و پیغمبر را در قیامت ملاقات کنم و خدا به من بگوید: علی در 63 سال عمرت، «غاصبا لشیء من الحطام»، یک برگ کاه را از یک نفر غصب کردهای، «و ظالما لبعض العباد»، و یک تلنگر به ناحق یا در صورت یا کنار گلو یا به بدن کسی زدهای. والله! آن شکنجه پیش من محبوبتر است.
وی ادامه داد: اما عقل و علم کسانی مانند شیخ محمد تربیت کرده است، او دو سال است که زنان و مردان و کودکان بی گناه را بمباران کرده و هجدهمیلیون نفر را با بمبهایی که ریخته، در معرض وبا قرار داده است؛ اینها تربیتشدههای دانشگاهها، علم و عقل هستند.
استاد انصاریان به نمونه ای دیگر از مشی و سیره امام علی(ع) که نشان دهنده تربیت خداوندی ایشان است، اشاره و اظهار کرد: ششنفر در یک اتاق دَر بسته بنشانند تا یک نفر را از بین این شش نفر برای کل کشور، برای ریاستجمهوری انتخاب کنند. اتاق آماده شد و شش نفر آمدند: طلحه، زبیر، سعد وقاص، دو نفر دیگر و وجود مقدس امیرالمؤمنین(ع). یکی از آنها گفت: به من وکالت بدهید، وقت را نگیرید تا با یکی از شما بیعت کنم. امیرالمؤمنین(ع) یک رأی بیشتر نداشت. به یکی وکالت دادند، دستش را به طرف امیرالمؤمنین دراز کرد و به او گفت: علی، با تو به این شرط بیعت میکنم که در حکومت خود کتاب خدا، سنّت پیغمبر و تمام روش دو حاکم قبلی را پیاده کنی. امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: قبول بیعت میکنم به شرط عمل به قرآن و روش پیغمبر(ص) و دانش خودم، من هیچ یک از روش حکومت قبل را اجرا نمیکنم! دستش را کشید و در دست عثمان داد، گفت: همهٔ شرطها را قبول دارم. دوباره دستش را به امیرالمؤمنین داد و گفت: قبول کن! گفت: قبول ندارم! آن گفت: من همهاش را قبول دارم. گفت: من قبول ندارم. دوباره دستش را به عثمان داد، گفت: قبول دارم. بار سوم گفت: علی، همای ریاستجمهوری دارد از روی سرت میپَرد، قبول کن! گفت: قبول ندارم. اعلام کرد که عثمان حاکم بر کل کشوری هست که از پیغمبر بهجا مانده است. ملت در سیزده سال چه کشیدند!
وی افزود: علی(ع) می توانستند شروط را قبول کنند و پس از اینکه حاکم شدند و به قدرت رسیدند، براساس آنچه می دانستند عمل کنند، اما امیرالمؤمنین(ع) می فرمایند: من در قیامت تحمل این بلهٔ دروغ را پیش خدا ندارم. حکومت از دستم برود، من دروغ نمیخواهم بگویم! دویستسال اروپا و آمریکا و علم و عقل، چند نفر مانند علی(ع) توانسته است تربیت کند؛ اگر این کشورها نمی توانند نمونه ای بیاورند، غلط می کنند که خدا، انبیاء، قرآن مجید و ائمه(ع) را از زندگی آنها حذف کردند.
استاد انصاریان در پایان گفت: اگر مدام به مردم و جوانان این مسأله را متذکر نشویم، به پنجسال نمیرسد که «یخرجون من دین الله افواجا». لذا بر همهٔ عالمان مساجد و منبر واجب است که اعتقاد مردم را به خدا، انبیاء و قرآن تقویت کنند و اجازه ندهند، استفراغ نجس غربیها در قلبشان بریزد و کافرشان کند.
انتهای پیام/
منبع : پایگاه عرفان