دارالعرفان/ محقق، مفسر، مترجم و پژوهشگر علوم و معارف قرآن کریم گفت: اگر دلهای ما مرتع حیوانات خطرناکی مانند ریا، حسد، کبر، دورویی، نفاق، عُجب و بخل نبود، هرچه را که پیامبر(ص) میشنید و می دید، ما هم میشنیدیم و می دیدیم؛ اما دل ما گرفتار، شلوغ و چراگاه حیوانات عجیب و غریبی است.
باور و یقین به پروردگار، ویژگی بارز حضرت ابراهیم(ع)
به گزارش روابط عمومی و امور بین الملل مؤسسه علمی فرهنگی دارالعرفان، استاد حسین انصاریان در سخنرانی خود در بیتالأحزان اصفهان، اظهار کرد: یک ویژگی بسیار مهم حضرت ابراهیم(ع) که آثار کاملی را در تمام دورهٔ زندگیاش از خود ظهور داد، یقین بود و قرآن مجید یقین ابراهیم(ع) را مطرح کرده است. یقین به فارسی، یعنی باور کامل که انسان در این باور دچار شک و تردید نیست. حقایقی برای او مسلّم است که نمیتواند از این حقایق مسلّم چشم بپوشد و روی برگرداند.
یقین علمی، یقین کشفی و شهود قلبی
استاد برجسته اخلاق حوزه های علمیه با بیان اینکه مراتب یقین در ابراهیم(ع) دارای سه مرتبه یقین علمی، یقین کشفی و شهود قلبی می باشد، گفت: یقین علمی برای بیشتر مردم پیش میآید؛ یعنی این در به روی همهٔ انسانها باز است. انسان توفیق پیدا میکند و حقایق را یاد میگیرد، راه علم را طی میکند، در این راه با دلیل و استدلال و حکمت آشنا میشود و نسبت به حقایق یقین پیدا میکند. به عنوان مثال یقین برای دانشمندان تاریخ بشر در رشته هایی که داشتند از طریق علم حاصل می شد.
یقین نعمت کمی نیست و جای آن در قلب است
محقق، مفسر، مترجم و پژوهشگر علوم قرآنی ادامه داد: تعبیر دیگر یقین علمی، حکمت است. حکمت یک تعبیر دانش است که پروردگار در سورهٔ بقره میفرماید: «وَمَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثِيراً»(سورهٔ بقره، آیهٔ 269)، کسی که دانش استوار و یقینی به او عطا شده، خیر کثیر به او داده شده است. یقین نعمت کمی نیست و جای آن در قلب است؛ یعنی بهترین، برترین و باارزشترین عضو وجود انسان که عالمان آگاه و عارفِ بیدار شیعه از قلب به «حرم الله» تعبیر میکنند؛ البته با تکیه به روایتی از وجود مبارک امام صادق(ع) که میفرمایند: «القلب حرم الله». آنها این تعبیر را از این روایت گرفتهاند و یک حقیقتی که جای آن در این حرم الله هست، یقین است. این یک نوع یقین که با ارزش، استوار و درست است.
عالِمان بسیاری به حقایق عالَم، باور استواری داشتند
نویسنده کتاب ارزشمند «اوصاف اولیای الهی» تصریح کرد: عالمان بسیار و باارزشی در این شهر وجود داشتند که دارای حکمت بودند و به خاطر داشتن این حکمت بسیار، عالِمان استوار و فرهیختهای بودند. براساس داشتن این حکمت، نسبت به حقایق عالَم باور بسیار استواری داشتند و زور هیچ حادثهٔ تلخ و شیرینی، هیچ کتاب و گفتار خلافی به آنها نرسید که از یقین و باور خالی کند.
شهود قلبی مافوق علم است
استاد انصاریان به مرتبه دوم یقین یعنی شهود قلبی اشاره و خاطرنشان کرد: شهود قلبی مافوق علم است؛ یعنی آدم به مرتبهای از ایمان، تقوا، معرفت، کرامت و اخلاق میرسد که درِ قلب به روی باور شهودی باز میشود. این یقین بالاتر از یقینی است که از علم گرفته شده و مستقیماً از عالَم غیب گرفته میشود؛ یعنی سرمایهای است که باید آدم به جایی برسد که قلب آن یقین را از عالم غیب و الهی بگیرد.
شهود قلبی در کلام اهلبیت(ع)
وی در مورد شهود قلبی در کلام اهلبیت(ع) گفت: حضرت یعقوب(ع) چهل سال گریه میکرد، اما به گفته قرآن مجید در کنار گریهاش میگفت: «أَشْكُو بَثِّي وَحُزْنِي إِلَى اللَّهِ»(سورهٔ یوسف، آیهٔ 86). من با قلبم با خدا معامله میکنم و این فراق را با خدا معامله میکنم؛ نه اینکه فراق به من هجوم کند و اینقدر غصه و اندوه بر سرم بریزد که مرا بکشد؛ من جانم را دست قاتلی مثل اندوه نمیدهم! من کنار خدا زندگی میکنم و حزنم را با خدا معامله میکنم؛ یعنی من اینگونه عبادت میکنم و حزن مرا پای من حساب میکند. «أَشْكُو بَثِّي وَحُزْنِي إِلَى اللَّهِ» یعنی من غصه را با یوسفم معامله نمیکنم. پروندهای بوده که خدا در خانوادهٔ من باز کرده و من از این پرونده عبادت میگیرم.
یقین کشفی کار علم و حکمت نیست
وی در مورد مرتبه سوم یقین، یعنی یقین کشفی گفت: یقین کشفی کار علم و حکمت نیست؛ در دعای صباح امیرالمؤمنین علی(ع) است: «يَا مَنْ دَلَّ عَلَى ذَاتِهِ بِذَاتِهِ». ای وجود مقدسی که وجود تو بر وجود تو دلالت دارد. یعنی منِ علی برای اثبات وجود تو، نه به سراغ کرهٔ زمین، نه هفت آسمان، نه دریاها، نه صحراها، نه جریانات عالم، نه علم، نه حکمت، نه دلیل، نه برهان میروم؛ بلکه من تو را با خودت یافتم و دلیل تو خودت هستی. در دعای ابوحمزهٔ ثمالی امام سجاد(ع) نیز آمده است «بِکَ عَرَفْتُک» من به وسیلهٔ خودت خودت را شناختم؛ نه با تماشای درخت، دریا، زمین و آسمان. این کار دل است!
وی افزود: در سورهٔ تبارک(ملک) کارگردانان دوزخ از دوزخیان میپرسند: شما شایستهٔ آمدن به جهنم نبودید، پس چه شد که جهنمی شدید؟ جواب میدهند: «لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ». اگر ما در دنیا نسبت به خدا و حقایق اندیشه میکردیم، یعنی به عقل تکیه میکردیم که صدای توحید از آن میآید یا حالا عقل خودمان کار نمیکرد، به یک جلسهٔ علمی و پیش یک عالِم میرفتیم و دلایل حق را میشنیدیم؛ اگر «نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ» بودیم، «مَا كُنَّا فِي أَصْحَابِ السَّعِيرِ» حالا جهنمی نبودیم. میبینند و سراغ خدا در قلبشان زنده میشود؛ این یقین شهودی است که امیرالمؤمنین(ع) داشت: «یا من دلّ علی ذاته بذاته».
یقین کشفی برای اولیای خاص الهی در حد ظرفیت خودشان حاصل میشد
استاد انصاریان در مورد یقین کشفی نیز گفت: یقین کشفی برای اولیای خاص الهی، یعنی انبیا و ائمه(ع)، هر کدام در حد ظرفیت خودشان حاصل میشد. یکی از آنها ابراهیم(ع) است که پرده از جلوی دید او کنار رفت، حقایق را با چشم دید و با دل باور کرد: «وَكَذَٰلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ»(سورهٔ انعام، آیهٔ 75)، پردهٔ همهٔ آسمانها و زمین را از برابر ابراهیم برداشتم و ملکوت عالم را به او نشان دادم تا به این درجهٔ عجیب یقینی رسید. اینقدر یقین بالا بود که نه در بیداری و نه با گوش، بلکه در خواب، «أَرَىٰ فِي الْمَنَامِ»، منام یعنی خواب، به او گفتند بچهات را ببر و قربانی من کن! صبح بچه را برای قربانی برد، خدا فرمود: من قربانینکرده قبول کردم. این یقین است.
اگر دلها شلوغ نبود مانند پیامبر(ص) بسیاری از اسرار را می دانستیم!
استاد انصاریان در پایان گفت: رسول خدا(ص) میفرمایند: «لو لا تمریج فی قلوبکم» اگر دلهای شما مرتع حیوانات خطرناکی مانند ریا، حسد، کبر، دورویی، نفاق، عُجب و بخل نبود، دلتان از این حرفها آزاد بود، «لسمعتم ما اسمع» هرچه را من میشنیدم، شما هم میشنیدید، «و لا رایتم ما اری» و هرچه را من از پشت پرده میدیدم، شما هم میدیدید؛ اما دل ما گرفتار، شلوغ و چراگاه حیوانات عجیب و غریبی است.
متن کامل، صوت و کلیپ های این سخنرانی را - اینجا - ببینید