كسى به مدينه آمد، به پيغمبر صلى الله عليه و آله عرض كرد: من باغى به نام «فدك» دارم، مىخواهم آن را به شما هبه كنم. پيغمبر اين باغ را براى خود نمىخواست. اگر قبول كرد؛ چون براى خودش برنداشت. به تمام فقراى مدينه اعلام كرد: من نان بخور و نميرى دارم، اين ...
دفعتاً خبر آمد که فدک از دست رفت و این برای شما بانوی من که تازه داغ غصب خلافت دیده بودید، کم غمی نبود. کارگزاران شما هراسان آمدند و گفتند: خلیفه ما را از فدک بیرون کرد و افراد خود را در آنجا گماشت.شما در بستر بیماری بودید. رنگ رویتان زرد بود و ...
مسجد به طرفهالعینی غلغله شد. مهاجرین و انصار از هم پیشی میگرفتند. کودکان بر دوش مردان قرار گرفتند تا یادگار پیامبر را به محض ورود ببینند. انگار جمعیت میخواست دیوارهای مسجد را درهم بشکند یا لااقل عقب براند.... سند «فدک» که پاره شد؛ بند ...