لطفا منتظر باشید
خطبه 137 خطبه درباره طلحه و زبير
  • وَ مِنْ كَلام لَهُ عَلَيْهِ السَّلامُ
    از سخنان آن حضرت است
  • فى مَعنى طَلحةَ و الزُّبيرِ
    درباره طلحه و زبیر
  • وَ اللّهِ ما اَنْكَرُوا عَلَىَّ مُنْكَراً، وَ لا جَعَلُوا بَيْنى وَ بَيْنَهُمْ نَصَفاً،
    به خدا قسم نتوانستند گناهی‌ را به من نسبت دهند، و بین من و خودشان انصاف ندادند،
  • وَ اِنَّهُمْ لَيَطْلُبُونَ حَقّاً هُمْ تَرَكُوهُ، وَ دَماً هُمْ سَفَكُوهُ. فَاِنْ كُنْتُ
    اینان حقّی‌ را می‌ خواهد که خود ترک کردند، و خونی‌ را می‌ طلبند که خود ریختند. اگر در ریختن
  • شَريكَهُمْ فيهِ فَاِنَّ لَهُمْ نَصيبَهُمْ مِنْهُ، وَ اِنْ كانُوا وَلُوهُ دُونى فَما
    آن خون همدستشان بودم آنان نیز نصیب داشتند، و اگر من در کار نبودم و کار دست خودشان بود پس
  • الطَّلِبَةُ اِلاّ قِبَلَهُمْ، وَ اِنَّ اَوَّلَ عَدْلِهِمْ لَلْحُكْمُ عَلى اَنْفُسِهِمْ.
    باید از خودشان خونخواهی‌ کنند، و نخستین عدل آنان در حکم این است که علیه خود حکم کنند.
  • وَ اِنَّ مَعى لَبَصيرَتى، ما لَبَسْتُ وَ لا لُبِسَ عَلَىَّ.
    قطعاً مرا در کار خود بصیرت است، مسأله ای‌ را بر کسی‌ مشتبه نکرده و هیچ امری‌ هم بر من مشتبه نیست.
  • وَ اِنَّها لَلْفِئَةُ الْباغِيَةُ فيهَا الْحَمَأُ وَالْحُمَةُ، وَالشُّبْهَةُ الْمُغْدِفَةُ.
    اینان همان قوم ستمکارند که در میانشان لجن و زهر عقرب و شبهه تاریک است.
  • وَ اِنَّ الاَْمْرَ لَواضِحٌ، وَ قَدْ زاحَ الْباطِلُ عَنْ نِصابِهِ، وَ انْقَطَعَ لِسانُهُ عَنْ
    و قطعاً حق روشن است، و باطل از ریشه برطرف شده، و زبانش از
  • شَغَبِهِ. وَ ايْمُ اللّهِ لاَُفْرِطَنَّ لَهُمْ حَوْضاً اَنَا ماتِحُهُ،
    تحریک بریده. به خدا قسم برای‌ آنان حوضی‌ را پر خواهم کرد که آب آن را خودم خواهم کشید،
  • لا يَصْدُرُونَ عَنْهُ بِرِىٍّ، وَ لا يَعُبُّونَ بَعْدَهُ فى حَسْى.
    آنان از آن حوض سیراب بیرون نشونـد، و جای‌ دیگر هم آب نخواهند خـورد.
  • مِنْـهُ
    از این سخن است
  • فَاَقْبَلْتُمْ اِلَىَّ اِقْبالَ الْعُوذِ الْمَطافيلِ عَلى اَوْلادِها، تَقُولُونَ:
    برای‌ بیعت بامن مانند شترهای‌ ماده ای‌ که به جانب بچه های‌ خود روند روی‌ آوردید، فریاد می‌ زدید:
  • الْبَيْعَةَ الْبَيْعَةَ. قَبَضْتُ كَفّى فَبَسَطْتُمُوها، وَ نازَعْتُكُمْ يَدى فَجَذَبْتُمُوها.
    بیعت بیعت! دستم را بستم باز کردید، دستم را عقب بردم کشیدید.
  • اللّهُمَّ اِنَّهُما قَطَعانى وَ ظَلَمانى، وَ نَكَثا بَيْعَتى، وَ اَلَبَّا النّاسَ
    خدایا، طلحه و زبیر با من قطع رحم کردند و بر من ستم روا داشتند، و بیعتم را شکستند، و مردم را
  • عَلَىَّ. فَاحْلُلْ ما عَقَدا، وَ لا تُحْكِمْ لَهُما ما اَبْرَما، وَ اَرِهِمَا الْمَساءَةَ
    بر من شوراندند. پس آنچه را ایشان بسته اند بگشا، و آنچه را تابیده اند محکم مکن، و برای‌ آنان در
  • فيما اَمَّلا وَ عَمِلا. وَ لَقَدِ اسْتَثَبْتُهُما قَبْلَ الْقِتالِ، وَاسْتَأْنَيْتُ بِهِما
    آنچه آرزو کردند و به اجرا گذاشتند بدی‌ ارائه کن. من پیش از جنگ توبه آنان را خواستم، و پیش از
  • اَمامَ الْوِقاعِ، فَغَمَطَا النِّعْمَةَ، وَ رَدَّا الْعافِيَةَ.
    حادثه انتظار بازگشتشان را کشیدم، ولی‌ آنان نعمت را خوار شمردند، و عافیت را ردّ کردند.